چانسی دوگا
منبع : سالن / ترجمه سامان صفرزائی - دیپلماسی ایرانی
همانطور که مشغول دنبال کردن اخبار در مورد قتل عام وحشتناک لاس وگاس در ساعات پایانی روز یکشنبه بودم، با خود دعا می کردم قاتل سیاه پوست نباشد. شک ندارم که در داشتن این احساس نیز تنها نبودم. در کشوری که درگیر مخالفت شدید سفید پوستان و دوره های بازخیزگر برترپنداری سفید پوستان است، افراد سیاه پوست و دو رگه، به خودی خود، دچار مشکلات فراوان هستند.
همانطور که اخبار اولیه کامل می شد، به یاد می آوردم که چه تعداد از گزارش های اولیه حوادثی از این دست، سرشار از اشتباه و ناشی از وحشت و هرج و مرج و تمایل انسان به پیدا کردن پاسخی برای ضرب و شتم ها و کشتارهاست. سپس به خود گفتم، "خدا کند قاتل، مسلمان هم نباشد." شک ندارم که در داشتن این احساس نیز تنها نبودم. مسلمانان آمریکایی، جمعیتی صلح طلب و قانون مدار هستند. چالش هایی که این گروه از مردم با آن مواجه هستند نیز به خودی خود زیاد است.
من ترس دیگری نیز داشتم. اگر قتل عام در لاس وگاس از سوی یک مسلمان یا فردی رنگین پوست انجام شده بود، احتمالا برای دونالد ترامپ که مقامی نژادپرست و به باور من فاشیست است، فرصتی مناسب پیش می آمد تا بدین وسیله، قدرت خود را گسترش دهد. چرا که همان طور که تیموتی اشنایر، مورخ مشهور هشدار داده، ترامپ به دنبال "آتش سوزی رایشستاگ" دیگری است که بتواند مانند اتفاق سال 1933 و کاری که هیتلر کرد، به هر نحو که بخواهد، قانون را به نفع خود تغییر دهد. حمله تروریستی به یک شهر بزرگ می تواند این فرصت را برای او فراهم کند.
هنگامی که پلیس لاس وگاس اعلام کرد که قاتلی که بر سر مردم داخل کنسرت باران گلوله ریخته است، مردی سفید پوست بوده، خیالم راحت شد. شک ندارم که در داشتن چنین احساساتی تنها نبودم. او 58 نفر را به قتل رساند و صدها نفر را زخمی کرد.
هر بار که یک مرد سفید پوست، چه با انگیزه سیاسی و چه با انگیزه های دیگر، اقدامی خشونت بار با استفاده از اسلحه انجام می دهد، رسانه های جمعی، سیاستمداران و بسیاری از عموم، یک خط مشی فرهنگی مشابه دنبال می کنند. این گونه روایت کردن، کاملا قابل مشخص و قابل پیش بینی است. بر خلاف تحریک پذیری دونالد ترامپ هنگامی که یک مسلمانان در ایالات متحده و در هر نقطه از جهان، مرتکب اقدام تروریستی می شود، در مواقعی که یک سفید پوست دست به چنین عملی می زند، وی در بیانیه های خود، خود دار و مراقب است.
انجمن ملی سلاح و سیاستمداران جمهوریخواه، به صحبت های بی پایه و اساس روی خواهند آورد. آنها خواهند گفت: "حال، زمان آن نیست که یک تراژدی بزرگ را سیاسی کنیم"، یا "برای صحبت کردن در خصوص قوانین سلاح، خیلی زود است." کارخانه های تولید سلاح، با افزایش قیمت سهام رو به رو خواهند شد. حتی با وجود اینکه سالانه ده ها هزار نفر به همین دلیل کشته می شوند، اعتیاد مردم آمریکا به سلاح بیشتر خواهد شد.
مظنون به تیراندازی، مردی به نام استیفن پدوک است. گفته شده به تنهایی دست به این اقدام زده است. پلیس لاس وگاس در حال حاضر دو واژه جدید به فرهنگ واژگان کشتارهای آمریکا اضافه کرده است: پدوک یک "شکارچی تک رو" و یک "فرد محلی" است. او یک "تروریست" نیست، چرا که این اصطلاح، تنها برای سیاه پوستان به کار می رود.
استیفن پدوک "انسانی" است "علاقمند به قمار" و "موسیقی سبک کانتری" که "زندگی ساکت زمان بازنشستگی خود را می گذراند." زمانی که سفید پوستان جنایتی انجام می دهند، اقداماتشان معمولا به نحوی توصیف می شود که انگار "فردی خوب" و "تماماً آمریکایی" بوده اند. به مردم گفته می شود که این حادثه "شگفت آور" و "غیر قابل تصور" بوده چرا که فرد مذکور، انسانی "معمولی" بوده است. در مقایسه، زمانی که سیاه پوستان یا مسلمانان مرتکب جنایت می شوند، عموما به صورت هیولاهای یک بعدی به تصویر کشیده می شوند.
در جریان اصلی رسانه ها و گفتمان عمومی گسترده، قطعا هیچ بحثی در مورد این واقعیت که سفید پوستان 31 درصد از جمعیت را تشکیل می دهند، اما 63 درصد از کشتارها را انجام می دهند، بحثی صورت نخواهد پذیرفت. چنین واقعیتی ممنوعه است زیرا نژاد، جنسیت، اسلحه و مرگ را به یکدیگر مرتبط می کند.
تیراندازی جمعی روز یکشنبه 273مین رویداد مشابه امسال در آمریکا است. باز هم چنین حوادثی اتفاق خواهد افتاد و تفاوت چندانی با این حادثه نخواهد داشت. آمریکا به اسلحه معتاد است و این بیماری تا زمانی که آمریکا به آخر خط نرسیده باشد درمان نخواهد شد.