ایران وایر ـ آیدا قجر: قربانعلی حسیننژاد، مترجم ارشد عربی مسعود رجوی پنج سال است که از سازمان مجاهدین خلق جدا شده است.
او سال ۱۳۵۰ در دانشگاه تهران، با سازمان مجاهدین خلق از طریق رادیویی که توسط مجاهدین و فداییان اداره میشد، آشنا شد. او به همراه دیگر دانشجویان همفکر، بیانیه و اطلاعیههایی که از این رادیو پخش میشد را مینوشتند و میان دانشجویان پخش میکردند.
خرداد سال ۵۲ درپی حمله ساواک به کوی دانشگاه، به زندان افتاد و با سران این سازمان که پیش از او زندانی شده بودند، آشنا شد و مسیرش به سالها هواداری و عضویت در این سازمان کشید. او در زندان با علی شریعتی برای سه ماه ونیم همسلول شد، بعدتر به آموزش و پرورش پیوست، مترجم محمدجواد باهنر در شورای انقلاب بود، فرماندار «میانه» شد و در اولین مجلس شورای اسلامی کاندیدای سازمان مجاهدین بود.
حسین نژاد پس از شروع فعالیتهای مسلحانه و مقابله جمهوری اسلامی و اعدام و تهدید نامزدهای مجاهدین برای مجلس، ایران را برای همیشه ترک کرد و پس از سالها زندگی در ترکیه، یونان واروپا، به کمپ اشرف منتقل و بالاخره در سال ۱۳۹۱ با کمک سازمان ملل، از سازمان مجاهدین خلق جدا شد. به گفته خودش، یکی از مهمترین عوامل پیوستن او به تشکیلات پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، ترس از اعدام بود.
حسیننژاد در تمام سالهای فعالیتاش در این سازمان، به علت تسلط به زبان عربی که هم در حوزه خوانده بود و هم در دانشگاه، ترجمههای مکتوب مسعود رجوی را انجام میداد. در جلسات رهبر این سازمان با رهبران عراق شرکت داشت و از مفاد قراردادها و سرمایهگذاریهای آنها چه در عراق و چه در کشورهای دیگر مطلع بود. اگرچه او نیروی نظامی این سازمان محسوب نمیشد اما وقتی تصمیم به عملیات «فروغ جاویدان» گرفته شد، او هم اسلحه به دست گرفت و با وجودی که میگوید یک گلوله هم شلیک نکرد، در آن عملیات شرکت داشت و همسرش را از دست داد. دخترش، زینب هم عضو سازمان مجاهدین خلق است، او هم چون پدرش قصد جدا شدن دارد و حسین نژاد اکنون منتظر دیدارش است.
قربانعلی حسین نژاد از سال ۱۳۷۰ دربخش روابط خارجی سازمان یعنی با دولت عراق مشغول بود.
به روایت او مسعود رجوی هر سال در سالگرد تاسیس حزب «بعث» به صدام نامه مینوشت و ضمن تحلیل سرنگونی قریبالوقوع حکومت جمهوری اسلامی از او تقاضای اضافه سهمیه نفت میکرد. طبق گفتههای حسیننژاد، تا پیش از سال ۲۰۰۰ سازمان مجاهدین روزانه ۷۰ هزار بشکه نفت از صدام دریافت میکرد: «سال ۲۰۰۰ آخرین دیدار مسعود با صدام بود، از طریق عزت ابراهیم، هماهنگ شده بود. در آن سال رجوی سه درخواست از صدام داشت. رساندن سهمیه نفت به صد هزار بشکه در روز. خواسته دوم حمایت صدام در صورت حمله دیگر به ایران و عملیات فروغ دوم بود و سومی، افزایش تانکها. صدام اجابت خواسته سوم را منوط به عملیات نظامی کرد و در مقابل از سازمان خواست که برای اسراییل تبلیغ نکنند. در حالی که سازمان از همان زمان از آمریکا واسراییل انتظار حمایت داشت، برای همین این خواسته صدام را انجام ندادند.»
پس از این دیدار، سهمیه نفت مجاهدین ۱۰۰ هزار بشکه شد. حسیننژاد در تمام این مدت، صورتحسابها را ترجمه میکرد. به گفته او پس از جنگ عراق و کویت و تحریمهای عراق که توسط شورای امنیت سازمان ملل تصویب شد، صدام فقط میتوانست ۳ میلیون بشکه نفت را برای تهیه غذا و داروی مردم عراق تولید کند و به فروش برساند؛ تفاهمنامه نفت مقابل غذا و دارو: «اما اگر بیشتر از این میزان تولید میکرد، سهم مجاهدین میشد. این موضوع در واقع در جلسهای با عزت ابراهیم، طارق عزیز، طاها یاسین رمضان و اعضای اصلی شورای انقلاب عراق و رییس اطلاعات عراق که مسوول رجوی بود، مقرر شد.»
اکتبر ۲۰۰۲ نامهای خطاب به وزیر نفت عراق به حسین نژاد رساندند تا ترجمه کند. در آن نامه نوشته شده بود که تحلیلگران معتقدند به زودی آمریکا به عراق حمله خواهد کرد. برای همین سازمان مجاهدین ازصدام خواسته بود که سهمیه ۶ ماه پاییز و زمستان را یکجا دریافت کند چراکه با شروع جنگ، دیگر نخواهند توانست نفتها را به فروش برساند: «ماههااصرار کردند تا بالاخره خواستهشان مورد قبول واقع شد و نفتها را به پول تبدیل کردند. بخشی از پولها به عراق آورده شد و بخشی دیگر صرف سرمایهگذاریها شد. کریم فلاحت یکی از همین مسوولان بود که در اردن، توسط آمریکاییها دستگیر و بعد کشته شد اما گفتند در بمباران کشته شده است. ابراهیم خدابنده و جمیل بسام مسوول اداره مالی بودند که آنها هم درسوریه دستگیر شدند.»
حسیننژاد میگوید بخشی از این پولها در پادگانهای مختلف عراق و دیگر کشورها خرج میشد اما سرمایهگذاریهای بسیاری هم از همان سالهای اول صورت گرفته بود که منبع درآمد سازمان مجاهدین تا به امروز محسوب میشود: «سازمان در عراق و امارات و اردن دفتر داشت اما مگر چقدر درپادگانها خرج میشد؟ پولها را در داخل و خارج از عراق سرمایهگذاری میکردند. در سینماها، شرکتها، هتلها، شرکتهای هواپیمایی و سهام شرکتهای تجاری. تعداد زیادی از تاجرهای ایرانی هوادار سازمان هم بودند که برای این سرمایهگذاریها کمک میکردند. اگرچه در حال حاضر بخشی از منابع مالی توسط کشورهای عربی و خصوصا عربستان تامین میشود اما میلیاردها میلیارد دلار پول نفت عراق را همانموقع سرمایهگذاری کردند. عمده درآمدشان همین است. حتی در آفریقا هم سرمایهگذاری کردند. این سرمایهگذاریها تا ابد هم پول میزاید.»
او میگوید کمکهای عربستان سابقه دارد: "سال ۱۳۶۵ نامههای عربی مسعود به پادشاهان کشورهای مختلف عربی را فاکس میکردیم. یکبار نامه تشکر به ملک عبدالله بود که از کمکهایش قدردانی کرده بود. البته نوشته نشده بود که چه کمکهایی. اما عربستان از همان موقع به سازمان کمک مالی میکرد. همان سال ۶۶ رجوی با همکارانش به مکه رفت و یک نامه تشکر نوشت.»
سازمان مجاهدین خلق همواره تبلیغ کرده منابع مالیاش توسط هوادارنش تامین میشود، البته بخش مالی اجتماعی این سازمان همواره نیروهایی در خارج از ایران داشت که با مطرح کردن نقض حقوق بشرتوسط جمهوری اسلامی، از مردم کمکهای مالی جمع میکردند اما به گفته حسیننژاد، با وجود این کمکهای مالی، هیچکدام جوابگوی خرج وهزینههای سازمان نیست و همین سرمایهگذاریها آنها را سرپا نگه داشته است.