Thursday, Nov 2, 2017

صفحه نخست » دعوای سازمانی، پاسخ محسن آرمین به سردار نجات درباره «بازجوی بند ۲۰۹»

Mohsen_Armin_300X170.jpgاعتماد ـ گروه سیاسی: «بازجوی بند ۲۰۹»! محسن آرمین، هفته‌هاست که در گیرودار «اتهامی» قرار دارد که سعی می‌کند او را به عنوان «بازجو» معرفی کند؛ عنوانی که در پی سلسله گفت‌وگوهای «تسنیم» با هدف واکاوی فعالیت‌های سیاسی دهه ۶۰ برآمد، از سوی دو عضو اولیه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی مطرح شد که در همان سال‌های نخست پس از شکل‌گیری این سازمان، راه خود را از سایرین جدا کرده بودند. اکبر براتی و سردار نجات، با مرور سال‌های فعالیت خود در سازمان، مطالبی را در مورد برخی اعضای آن و از جمله شخص محسن آرمین مطرح کرده و عنوان بازجو را به او داده است. براتی که عضویت گروه توحیدی صف در دهه ۵۰ و سازمان مجاهدین انقلاب را در سال‌های منتهی به انقلاب در کارنامه دارد، در گفت‌وگویی اعلام کرد: «امثال آرمین بعدها جذب بهزاد نبوی شدند و آن پیشینه بدشان باعث شد تا وقتی به طور مثال به عنوان بازجو انتخاب شوند، فکر کنند که اصول بازجویی همان اصولی است که ساواک در رژیم سابق پیاده کرده و باید با شدیدترین رفتار با متهمان برخورد کنند و بی‌محابا از قدرت استفاده کردند». با این صحبت‌های براتی، محسن آرمین سکوت را جایز ندانست و در پاسخ به او گفت: «اولا آقایان صادق نوروزی، قدیانی و عرب‌سرخی هیچگاه بازجو نبودند. آقایان نوروزی و قدیانی (افرادی که براتی نام‌شان را در کنار آرمین به عنوان بازجو ذکر کرد) هیچگاه عضو سپاه یا وزارت اطلاعات یا دادستانی انقلاب نبودند که کسی را بازجویی کرده باشند. آقای عرب البته عضو سپاه بود اما مسوول گزینش در واحد اطلاعات سپاه بود و شغل ایشان هیچ ربطی به متهمان و بازجویی از ایشان نداشت. این حقیقتی نیست که آقای براتی از آن بی‌اطلاع باشد و متاسفانه چاره‌ای نداریم جز اینکه بگوییم آقای براتی آگاهانه و صریحا دروغ می‌گوید.»
هرچند محسن آرمین در پاسخ به اکبر براتی در مقام دفاع از خود و دیگر یاران عضو سازمان مجاهدین برآمد اما در گفت‌وگوی دیگر تسنیم باز هم با صفت «بازجو» روبه‌رو شد. این‌بار سردار نجات جانشین سازمان اطلاعات سپاه که در برابر سوال تسنیم درباره بازجو بودن یا نبودن آرمین در زندان اوین قرار گرفت، عنوان کرد: «اولا اینکه کسی که در بند ۲۰۹ بوده افتخار است چراکه با گروهکی‌ها و تروریست‌ها برخورد کرده است. اگر کسی امروز آن را انکار می‌کند، می‌خواهد بگوید من مخالف برخورد با منافقین بودم! البته ما خوشحال می‌شویم که امثال ایشان که کمکی به انقلاب نکردند، صف خود را از انقلابیون جدا کنند لیکن بر خلاف ادعای ایشان اتفاقا ایشان جزو بازجوهای بند ۲۰۹ بودند حالا اگر پشیمان شده‌اند مربوط به خودشان است.»
با گذشت دو روز از این اظهارات، محسن آرمین در پاسخ به مباحثی که پیرامون بازجو بودن او مطرح شد، جوابیه‌ای را در اختیار روزنامه اعتماد قرار داد. پیش از ورود به متن پاسخ محسن آرمین به اظهارات جانشین سازمان اطلاعات سپاه، لازم می‌دانیم که تاکید کنیم روزنامه اعتماد بدون هیچ‌گونه اظهارنظر و تحلیلی در این خصوص بر مبنای وظیفه حرفه‌ای خویش، اقدام به انتشار جوابیه کرده است. کمااینکه روزنامه در انتشار اظهارات سردار نجات هم به وظیفه خود عمل کرد... در روزهای آینده نیز اگر آن مقام محترم نظامی، واکنشی نسبت به این اظهارات داشته باشد، عین متن جوابیه را منتشر خواهیم کرد.

بسم‌الله الرحمن الرحیم
جناب آقای سردار حسین زیبایی‌نژاد (نجات)
سلام علیکم
مصاحبه سیاسی مورخه ۸ آبان ۹۶ شما را با خبرگزاری تسنیم و مطالبی که راجع به من گفتید، خواندم. ابتدا قصد تصدیع نداشتم اما به دلایلی که خواهم گفت قلمی کردن این پاسخ را ضروری یافتم. واقعیت این است که موج حملات تبلیغاتی علیه اینجانب از چند ماه پیش آغاز شد. ابتدا فردی با سابقه نفاق که پس از طی دوران محکومیت در سال‌های ۶۰ اکنون در خارج از کشور به سر می‌برد و وظیفه حمله توامان به سازمان مجاهدین خلق و اصلاح‌طلبان را برعهده دارد در مطلبی علیه مرحوم آقای رفسنجانی بی‌مناسبت مرا به عنوان اصلاح‌طلبی که در سال‌های ۶۰ جزو مسولین زندان اوین و وزارت اطلاعات بودم متهم به شکنجه کرد. هرچند انتخاب من از میان همه اصلاح‌طلبان خیلی عجیب بود اما سخن آن فرد را حمل بر کینه‌های فروخفته کردم. یکی دو ماه بعد خبرگزاری تسنیم [... ] عین همان اتهامات را متوجه من کرد. این‌بار نیز حمل بر صحت کردم که شاید اقدامی فردی است و نه سناریویی طراحی شده. تا اینکه ماه گذشته همین خبر‌گزاری از سرداری بی‌ستاره و البته غیر مستعفی که هیچگاه در عرصه رسانه‌ای و خبری حضوری نداشته مصاحبه‌ای منتشر کرد و از زبان او مرا متهم کرد که در دهه شصت شکنجه‌گری خشن بودم. پس از آن نیز مصاحبه‌ها و میزگردهای دیگری از این دست از سوی خبرگزاری تسنیم منتشر شد. نکته مشترک در تمام این موارد این است که خبرنگار این خبر‌گزاری در ضمن مباحث دیگر بی‌مناسبت درباره بازجو بودن آرمین می‌پرسد و از مصاحبه شونده تایید می‌گیرد و همین تایید را تیتر می‌کند. به این ترتیب دریافتم اظهارات آن فرد در خارج کشور چندان هم اتفاقی نبوده است. این‌بار هم ظاهرا نوبت به سردار باستاره‌ای چون شما رسیده که در این سناریو ایفای نقش کنید. قبلا به دوستانتان در خبرگزاری تسنیم تذکر دادم که اولا این شیوه تبلیغ صریح و مستقیم که به سبک تبلیغات روسی بسیار شبیه است اثر عکس دارد. حداقل اندکی برای مخاطب شعور قائل باشید و حرفه‌ای‌تر عمل کنید. ثانیا اتهام شکنجه در سال‌های شصت در زندان بیش از آنکه چهره مرا مخدوش کند تایید تمام ادعاهای مخالفان جمهوری اسلامی است. [... ] در واقع دوستان خبرگزاری تسنیم چنان گرفتار باندبازی‌های سیاسی و کینه‌توزی علیه رقیب شده‌اند که نمی‌فهمند برشاخ نشسته و بن می‌برند. برای اثبات شکنجه در زندان‌های جمهوری اسلامی چه بهانه‌ای بهتر از خبر خبرگزاری منسوب به سپاه پاسداران که به صراحت می‌گوید پرسنل سپاه در آن سال‌ها مرتکب چنین فجایعی می‌شدند؟

جناب سردار زیبایی‌نژاد
حتما از من که عمری را در فعالیت سیاسی گذرانده‌ام انتظار ندارید که باور کنم این موج تبلیغات هماهنگ علیه اینجانب از خارج تا داخل کشور اتفاقی یا اقدامی ناشی از کینه‌ها و دشمنی‌های شخصی است. در عین حال برای من روشن نیست هدف از این سناریو چیست. اگر هدف یک حرکت سیاسی و مقصود تخریب اصلاح‌طلبان باشد حداقل یک چیز مشخص می‌شود و آن اینکه شما و دوستان‌تان در خبرگزاری تسنیم بر خلاف آن چه تظاهر می‌کنید، باور دارید که دادن نسبت بازجویی به کسی موجب کاهش مقبولیت او در جامعه می‌شود، زیرا اگر آنگونه که اظهار کردید بازجویی از منافقین را افتخار می‌دانستید خبرگزاری تسنیم این همه اصرار نمی‌کرد که یک فتنه‌گر چنین سوابق درخشانی در کارنامه خود دارد!!! من خوشحالم از اینکه دست شما علیه ما اصلاح‌طلبان آنقدر خالی است که برای تخریب ما ناگزیر از توسل به چنین مسائلی می‌شوید. در قوانین کشور و نیز فقه اسلامی کسی که قدرت تشخیص مصالح خود را ندارد محجور نامیده می‌شود و من فکر می‌کنم کسانی که در عرصه سیاسی به گونه‌ای عمل می‌کنند که مصلحت نظام و کشور که هیچ مصلحت خود را نیز تشخیص نمی‌دهند شایسته عنوان محجوریت سیاسی هستند.
درباره اهداف این حرکت تبلیغاتی زشت حدس دیگری هم می‌توان زد. آیا با این زمینه‌سازی‌های تبلیغاتی قرار است اتفاق تازه‌ای برای بنده بیفتد؟ [... ] هرچه باشد شما به عنوان مقام بلندپایه سازمان اطلاعات سپاه بهتر می‌دانید. هرچه باشد مهم نیست. مهم ورود شما به عنوان سردار بلندپایه سپاه و عضو سازمان اطلاعات سپاه به این بازی است که می‌تواند پیامی ضمنی برای من باشد که اگر سکوت کنم حمل بر پذیرش همه اکاذیب دوستان شما می‌شود و اگر پاسخی بدهم باید منتظر عواقبش هم باشم. اما شما و دوستان‌تان که در طول این چهار دهه بارها و بارها ما را به انواع محدودیت‌ها و محرومیت‌ها آزموده‌اید، می‌دانید اگر قرار بود سکوت و کرنش کنیم باید پیش از اینها چنین می‌کردیم. لذا برای اینکه دچار چنین سوءتفاهمی نشوید با وجود خواست شخصی که ترجیح می‌دهم از این قیل و قال‌ها دوری کنم و همچنان به فعالیت‌های پژوهشی مشغول باشم[... ] قلمی کردن این وجیزه را ضروری یافتم.
شما گزارشی یکجانبه و مخدوش از داستان اختلافات سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در دهه شصت داده‌اید اما ضرورتی نمی‌بینم به بخش‌هایی از آن ماجرا که آگاهانه حذف یا تحریف کرده‌اید، بپردازم زیرا در طول این سال‌ها راجع به آن ماجرا بارها و بارها صحبت شده و گفتنی‌ها گفته شده است. مضافا به اینکه مرحوم آقای راستی امروز در بین ما نیست و از باب «اذکروا موتاکم بالخیر» برای ایشان از درگاه خداوند طلب مغفرت و علو درجات دارم و شخصا تمایلی ندارم به مواردی اشاره کنم که تعریضی به آن مرحوم تلقی شود. همچنین برخلاف شما نمی‌توانم حقیقت را فدای منافع سیاسی کنم و درباره ایشان سخنی به خلاف بر زبان برانم. برای شما خیلی راحت است تا زمانی که آقای راستی با دیدگاه‌تان همراه بود از او تجلیل می‌کردید وقتی منتقد شد حالا می‌فرمایید سکته کرده بود و نمی‌توانست صحبت کند و مشاعرش را از دست داده بود. شما حتما برای این رفتارها حجت شرعی دارید اما من با این فقه و شرع بیگانه‌ام. من در صحبتم راجع به مرحوم آقای راستی کوشیدم حتی آنجا که بدترین رفتار را با دوستانم در سازمان داشت حرمت ایشان را حفظ کنم و منصفانه بگویم علت این رفتار ذهنیت منفی‌ای بود که مخالفان ما در سازمان برای ایشان ایجاد کرده بودند. شما این سخن را به‌شدت تکذیب کرده‌اید و گفته‌اید آقای راستی هرچه علیه دوستان آرمین کرد به ابتکار شخصی خود کرد. جناب سردار زیبایی‌نژاد ملاقات‌ها و دیدارهای خصوصی و پنهانی شما و دوستان‌تان در آن زمان با ایشان و گزارش علیه ما چیزی نیست که قابل‌کتمان باشد. برای اینکه نقش خود را در این آشفته‌سازی به یاد آورید از شما می‌پرسم آیا شما و دوستان‌تان نبودید که در آن زمان از آقای راستی علیه ما استفتا می‌کردید و فتوا می‌گرفتید و در تابلوی اعلانات سازمان نصب می‌کردید که سلام کردن به ما شرعا جایز نیست؟ آیا فراموش کرده‌اید از ایشان فتوا می‌گرفتید که به اینها زن ندهید و...؟ آیا شما نبودید که با مخدوش کردن ذهن ایشان نسبت به ما از ایشان اجازه گرفتید حقوق ماهانه ما را که تمام وقت در سازمان مشغول کار بودیم و تنها درآمد ما برای زندگی کردن بود، قطع کنید و ما برای گذران زندگی ناگزیر از مسافرکشی شدیم؟ آیا فقیه وارسته‌ای مانند آقای راستی صرفا به خاطر نظر ما درباره حدود اختیارات ایشان در سازمان یا مثلا موافقت ما با بند ج و طرح اصلاحات ارضی مصوب شورای انقلاب چنین فتواهایی صادر می‌کرد یا به این علت که شما از ما در ذهن ایشان غول ساخته بودید؟
افاضه فرموده‌اید «شخصی مانند آرمین هیچگاه تفکراتش از شریعتی و جریان روشنفکری لیبرال فاصله نگرفت. البته عقیده خود را خیلی اصلاح کرد. مثلا خیلی از مبانی فکری و مطالعاتی شهید مطهری را پذیرفته بود ولی اعتقاد من درباره این گروه از اعضا این است که اینها نتوانستند از مبانی روشنفکری لیبرالی فاصله بگیرند. همان‌طور که ایراد مجاهدین خلق این بود که خود را مفسر قرآن می‌دانستند و خودشان را فقیه می‌دانستند.» من نمی‌دانم چه نسبتی میان تفکرات شریعتی و مطهری با روشنفکری لیبرال و میان این دو با افکار مجاهدین خلق وجود دارد. آیا انگیزه‌ها و خصومت‌های سیاسی جنابعالی باید اینقدر شدید باشد که اینچنین نامربوط و بی‌مبنا سخن بگوید؟ به شما توصیه می‌کنم درکنار مشغله‌های امنیتی که دارید کمی مطالعه کنید تا حداقل اصطلاحاتی نظیر لیبرالیسم و سوسیالیسم را در جای درست به کار ببرید. البته اینکه فرموده‌اید من با پذیرش دیدگاه‌های مرحوم شهید مطهری تاحدودی اصلاح شدم و این البته جای تشکر دارد. با شما همراه می‌شوم که مبانی فکری مرحوم مطهری شاخص راست کیشی و صحت عقیده است، اما آیا شما واقعا مبانی فکری مطهری را قبول دارید؟ آیا لازم است به خاطرتان بیاورم که وقتی در سازمان کتابی درباره مطهری نوشتم و به آرای اقتصادی او اشاره کردم شما و دوستان‌تان خواهان حذف این بخش از کتاب شدید و معتقد بودید که مطهری به خاطر بیرون آمدن از حوزه و ارتباط با دانشگاه از روشنفکران تاثیر پذیرفته و دچار شذوذات فکری شده است؟ آیا لازم است به خاطرتان بیاورم که شما مرحوم بهشتی را دارای دیدگاه‌های التقاطی می‌دانستید و او را به زاویه داشتن از خط اسلام اصیل متهم می‌کردید؟ چه کسی طرفدار لیبرالیسم اقتصادی بود؟ آیا لازم است به خاطرتان بیاورم که شما تنها فرق میان اقتصاد اسلامی با اقتصاد لیبرال را انحصار می‌دانستید که اسلام با آن مخالف است و معتقد بودید اقتصاد اسلامی با اقتصاد لیبرال هیچ تفاوتی ندارد بلکه پیشرفته‌تر از آن است؟ آیا لازم است به خاطر شریف‌تان بیاورم که عقاید اقتصادی شما مایه خنده و شوخی در سازمان شده بود که با شیطان بزرگ حداقل در اقتصاد وحدت‌نظر کامل داریم؟
فرموده‌اید: «شما وقتی هفته‌نامه «عصر ما» (ارگان سازمان منحله مجاهدین انقلاب) را از زمان تاسیس در سال ۷۱ تا زمان بسته‌شدنش می‌خوانید به راحتی درک می‌کنید که محتوای اصلی آن مبانی لیبرال دموکراسی و عدم اعتقاد به ولایت فقیه و عدم اعتقاد به حکومت دینی است. دقیقا مشکلی که ما با حزب مشارکت داشتیم در همین مبانی بود. حزب مشارکت دقیقا مشابه با سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی مبانی ولایت‌فقیه را قبول نداشت. ما حرف‌مان با آنها این نیست که آقای راستی را قبول نداشتند که نداشتند؛ مشکل ما با آنها این است که اینها مبانی امام و حوزه را قبول نداشتند.» درباره اینکه محتوای هفته‌نامه عصر ما منطبق با دیدگاه‌های لیبرال دموکراسی بوده یا خیر سخنی نمی‌گویم. عصرما در میان فعالان سیاسی کشور نشریه ناشناخته‌ای نیست و نقش و تاثیر آن هم در تحولات دهه هفتاد چیزی نیست که با اظهارات شما مخدوش شود. بنابراین در دفاع از آن حرفی جز این ندارم که به شما توصیه کنم کمی مطالعه کنید تا تفاوت دفاع از حقوق و آزادی‌های اساسی، آزادی انتخابات، حقوق شهروندی را با لیبرال دموکراسی بفهمید و این واژه‌ها را در جای درست به کار ببرید. اما یک نکته را نمی‌توانم نادیده بگیرم. این «ما» که می‌گویید «با سازمان و حزب مشارکت مشکل» داشتید کیست؟ شمای سپاه یا شما و دوستان حزبی و سیاسی‌تان؟ شما مگر یک سردار نظامی نیستید؟ مگر به حکم قانون از دخالت در حوزه احزاب و رقابت‌های حزبی منع نشده‌اید؟ چطور با یک حزب رسمی و قانونی مشکل داشتید و دارید؟ به شما چه مربوط که با مواضع یک حزب قانونی مشکل داشته باشید؟ یک نهاد نظامی فراجناحی چرا باید با برخی احزاب سیاسی قانونی و رسمی احساس دشمنی و مخالفت و با برخی دیگر احساس دوستی و قرابت داشته باشد؟ شما قائم مقام سازمان اطلاعات سپاه هستید دستور دستگیری می‌دهید، ضابط قوه قضاییه هستید. برای متهمان پرونده تشکیل می‌دهید و به دادگاه معرفی می‌کنید. لازمه این مسوولیت بی‌طرفی کامل سیاسی و موضع یکسان در قبال فعالان و نهادهای سیاسی قانونی کشور است اما شما همچنان از موضع جناح راست سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی دهه شصت حرف می‌زنید. تمام مشکل ما با شما و امثال شما در سپاه همین است. اگر حساب و کتابی در کار بود شما به خاطر همین اظهارنظرهای شدیدا حزبی و جناحی باید از سپاه اخراج می‌شدید یا حداقل باید توبیخ می‌شدید.
درباره من فرموده‌اید «اگر کسی امروز آن را انکار می‌کند می‌خواهد بگوید من مخالف برخورد با منافقین بودم! البته ما خوشحال می‌شویم که امثال ایشان که کمکی به انقلاب نکردند، صف خود را از انقلابیون جدا کنند لیکن بر خلاف ادعای ایشان اتفاقا ایشان جزو بازجوهای بند ۲۰۹ بودند حالا اگر پشیمان شده‌اند مربوط به خودشان است.» جناب سردار نجات سوابق من روشن است چیزی ندارم که پنهان کنم یا از آن شرمنده باشم. به صراحت گفته‌ام با ورود مجاهدین خلق به فاز نظامی جزو آن بخش از اعضای سازمان بودم که برای مقابله با تروریسم کور و مبارزه با جنایات مجاهدین خلق به سپاه پیوستم. خیلی روشن هم اعلام کرده‌ام که این همکاری کمتر از یکسال ادامه یافت و به علل مختلف از جمله دستور امام مبنی بر انتخاب میان فعالیت سیاسی یا عضویت در ارگان‌های نظامی و نیز به علت مسائلی که در طول این مدت شاهد بودم به همکاری خود خاتمه دادم. من البته می‌توانم درباره آن مسائل بیشتر توضیح دهم اما ترجیح می‌دهم در شرایطی آن مسائل مورد بحث و گفت‌وگو قرار گیرد که فضایی متعادل بر جامعه حاکم باشد و جامعه بتواند قضاوت منصفانه‌ای درباره آنها داشته باشد نه مانند شما و دوستان‌تان در خبرگزاری تسنیم است که برای دستمالی حاضرند قیصریه‌ای را به اتش بکشند و به خاطر بازی‌های حقیر سیاسی حاضرند آشکارا اعلام کنند در دهه شصت در زندان‌های جمهوری اسلامی شکنجه رواج داشته است. من که از سوابق خود شرمنده نیستم به صراحت هم گفته‌ام [... ] مطمئن باشید توضیحات بیشتر من درباره آن گذشته موجب رفع کامل ابهاماتی می‌شود که دوستان شما در داخل و خارج کشور اخیرا علیه من مطرح ساخته‌اند اما قطعا این توضیحات به صلاح شما و دوستان‌تان نخواهد بود پس بهتر است بگذارید دهانم بسته باشد.
فرموده‌اید: «آقای آرمین و بهزادنبوی نظرشان را راجع به خطوطی که امام گفتند، مشخص کنند. برای مثال نظرشان را راجع به ۱۰ سرفصل صحبت‌های امام از جمله بحث ولایت فقیه، نشریات و آزادی مطبوعات، تبعیت از رهبری، مساله فلسطین، رابطه با امریکا و... بگویند. شما که مدعی هستید ما روی ذهن آقای راستی رفتیم، بیایید نظرتان را با خط امام مقایسه کنید. وقتی از خط امام صحبت می‌کنند به خاطر فریب مخاطب است و گرنه اینها تبعیتی از خط امام نداشتند.» جناب سردار زیبایی‌نژاد متاسفم که باید عرض کنم این سخن شما بسیار عوامفریبانه است. مگر مسائلی مانند رابطه و مذاکره یا قطع رابطه ومذاکره با امریکا جزو ثابتات و مبانی اندیشه سیاسی امام است که مخالفت یا موافقت با آن نشانه دوری و نزدیکی به امام باشد؟ اینها مواضع سیاسی هستند و براساس مصالح نظام بر مبنای تحلیل مشخص از شرایط می‌توانند تغییر کنند. امام روزی گفتند اگر جنگ بیست سال طول بکشد ما ایستاده‌ایم اگر امام پیش از پایان جنگ رحلت می‌کرد آیا ادامه جنگ جزو مبانی اندیشه امام محسوب می‌شد؟ امام روزی گفت رابطه ما با امریکا رابطه گرگ و میش است مذاکره با امریکا ممکن نیست. اما همین امام روزی دیگر که همفکران شما در مجلس می‌خواستند وزیر امور خارجه وقت را به خاطر مذاکرات مک فارلین استیضاح کنند به آنها نهیب زد و از دولت حمایت کرد. مقام رهبری روزی گفتند که هرگز اجازه مذاکره با امریکا را نمی‌دهند در شرایطی دیگر به دعوت اوباما برای مذاکره پاسخ مثبت دادند. اینگونه عوامانه سخن گفتن زیبنده یک سردار سپاه نیست. لازم است توجه داشته باشید در چه مقامی نشسته‌اید. حرمت این مقام را حفظ کنید. حرف زدن شما باید با حرف زدن یک مداح فرق داشته باشد. از جمله سرفصل‌هایی که برشمرده‌اید آزادی مطبوعات است. خوب دیدگاه بنده و دوستانم مشخص است ما به آزادی مطبوعات و احزاب معتقدیم. واقعا مقصود شما چیست می‌خواهید بگویید امام مخالف آزادی مطبوعات و آزادی بیان بوده است تا مخالفت ما با امام ثابت شود؟ شما و دوستان‌تان دل‌تان به حال امام نسوخته است. شما امام را درخدمت اهداف و تثبیت عقاید خود می‌خواهید. ضد آزادی بیان و مطبوعات هستید در سخنان امام باستانشناسی می‌کنید تا یک جمله علیه مطبوعات پیدا کنید و با آن بهانه‌ای برای برخورد با مخالفین خود پیدا کنید. اما هیچ فکر کرده‌اید با ارایه چنین چهره‌ای از امام به نسل جوان چه لطمه‌ای به سرمایه‌های معنوی این ملت می‌زنید؟ جناب سردار زیبایی‌نژاد نیازی نیست به خود زحمت بدهید با محک وصیت نامه امام عیار ما را بسنجید. تکلیف خود را با این وصیت نامه روشن کنید. به قول حافظ شیرازی
عیب رندان مکن‌ای زاهد پاکیزه سرشت/ که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
من اگر خوبم اگر بد تو برو خود را باش/ هرکسی آن درود عاقبت کار که کشت
یکی از شاخص‌ترین محورهای این وصیتنامه منع اکید نیروهای نظامی از ورود به دسته‌بندی‌ها و رقابت‌های سیاسی است. شما که مدعی پیروی از امام هستید و خود را مرجع تشخیص پیروی این و آن از امام می‌دانید بفرمایید در طول این سال‌ها حتی برای یک لحظه به این نظر امام عمل کرده‌اید؟ از همان زمان اختلافات درون سازمان که امام گفته بود نیروهای نظامی یا فعالیت سیاسی را انتخاب کنند یا شغل نظامی را ما بلافاصله تمکین کردیم اما شما و دوستان‌تان که عضو سپاه بودید روابط‌تان را با سازمان مجاهدین انقلاب حفظ کردید و درمقابل اعتراض ما گفتید از آقای راستی اجازه گرفتید. راست می‌گویید برای ما جدا این سوال پیش آمده بود که حدود اختیارات آقای راستی در سازمان چقدر است. اما علت طرح این ابهام رفتارها و دستوراتی بود که صریحا با مواضع و دستورات امام مغایرت داشت. ما می‌گفتیم امام از حضور نیروهای نظامی در احزاب سیاسی منع کرده است و شما می‌گفتید آقای راستی به ما اجازه داده است!!! [... ] همین مصاحبه شما هم علیه من و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و حزب مشارکت و ورود به سناریوی غیر اخلاقی که خبرگزاری تسنیم علیه من و دوستانم به راه انداخته است، مصداق اخیر و نه آخرین مصداق دخالت‌های مستمر و آشکار شما در بازی‌های سیاسی و رقابت‌های گروهی و حزبی است.
جناب سردار زیبایی‌نژاد باکی ندارم که به صراحت بگویم امروز مانند ۴۰ سال پیش نمی‌اندیشم، بسیاری از باورهای من تغییر کرده است. برخی تکمیل شده و از برخی فاصله گرفته‌ام. و این تغییر و تکامل را یک حسن می‌دانم و معتقدم ثبات و عدم تغییر در این سال‌های پرفراز و نشیب و سراسر تجربه عیب و جمود و تقشر است. چنین ثباتی ارزانی و شایسته شما. اما تحولات فکری من در حوزه عقیده و اندیشه مرهون رنج تحقیق و آشنایی بیشتر با آموزه‌های قرآن کریم در طول این سال‌ها است. به عنوان یک باور پذیرفته‌ام نقض حقوق اساسی انسان‌ها نفی کرامت انسان و مخالفت صریح با اراده خداوند است. تاکیدهای مکرر قرآن بر اینکه مطلقیت تنها از آن خداست و هیچ مرجعیتی را در هیچ حوزه‌ای نباید و نمی‌توان برتر از خداوند یا در کنار او نشاند مبنای من در ارزیابی هر نظریه و تئوری در حوزه سیاست است. به لطف تجارب ارزشمند این سال‌ها و بازنگری در مسیر گذشته و بررسی قصورها و تقصیرها و ارزیابی کرده‌ها و ناکرده‌ها قطعا دیدگاه‌های سیاسی من دچار تحول شده است. به گمان من اگر کسی شرایط بحرانی و آمارهای وحشتناک موجود در حوزه‌های اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی را ببیند و همچنان بر درستی رویکردها و رهیافت‌هایی که به این وضعیت انجامیده پایفشاری کند، بهره‌ای از عقل سلیم نبرده است. اما در طول این مدت آن چه بیش از همه در نظرم ثابت مانده و بلکه تقویت شده است التزام به مصالح کشور، ملت و نظام است. فکر می‌کنم التزام به مصالح کشور، منافع مردم اساسی‌ترین شاخصی است که می‌توان صداقت یک شهروند و فعال سیاسی را بدان سنجید. اما آیا شما هم به همین میزان به مصالح نظام و کشور ملتزم هستید؟ آیا لازم است نمونه‌های آشکار نقض مصالح و منافع کشور و ضدیت آشکار با خواست و اراده جامعه را در مواضع و اقدامات شما و دوستان‌تان و نتایج زیانبار آنها را بیان کنم؟ اگر واقعا ظرفیت شنیدن دارید بسم‌الله.
سخن آخر اینکه بیش از شش دهه از عمر من گذشته است، دیگر چندان رغبت و انگیزه‌ای برای تحرک سیاسی ندارم. اگر کاری از دست‌مان برمی‌آمده در طول این مدت کرده‌ایم و اگر کاری نتوانسته‌ایم بکنیم پس از این هم نخواهیم توانست کرد. جوانان ما هم خواهان بازنشسته شدن ما و میدان دادن به جوان‌ترها هستند. چیزی نخواهد گذشت که پس از آقای راستی نوبت من و شما می‌رسد. در فرصت اندک باقیمانده بهتر است به جای تکرار کوتاهی‌ها و ستم‌هایی که در حق این و آن داشته‌ایم به فکر طلب غفران از درگاه الهی باشیم. من یقین دارم در محضر الهی کسی قادر نخواهد بود مسوولیت اعمال ما را بر عهده بگیرد. به دوستان‌تان در خبرگزاری تسنیم نصیحت کنید با ادامه این بازی زشت بیش از این موجب زحمت ما نشوند.


با پوزش از تصدیع، محسن آرمین

سابقه


چندی پیش سردار نجات قائم مقام سازمان اطلاعات سپاه در مصاحبه‌ای با خبرگزاری تسنیم به ذکر نکاتی در خصوص سابقه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی پرداخت. بخش‌هایی از این مصاحبه در ادامه می‌آید:
اعضای چپ سازمان در حدود وظایف آقای راستی در سازمان تشکیک کردند و گفتند ایشان نماینده است و نماینده باید تنها نظارت کند و حق دخالت در امور سازمان را ندارد. آقای راستی ولی نظرش این بود که وظیفه من این است که اگر جایی دیدم انحرافی ایجاد شد، جلوی آن را بگیرم و مثلا چنین کاری را انجام بدهید و چنان کاری را انجام ندهید. این موضوع باعث شد، بهزاد نبوی در یکی از جلساتی که هیات دولت خدمت امام می‌رسید روی نحوه حضور آیت‌الله راستی مطالبی خدمت امام ارایه کند.
شخصی مانند آرمین هیچگاه تفکراتش از شریعتی و جریان روشنفکری لیبرال فاصله نگرفت. البته عقیده خود را خیلی اصلاح کرد. مثلا خیلی از مبانی فکری و مطالعاتی شهید مطهری را پذیرفته بود ولی اعتقاد من درباره این گروه از اعضا این است که اینها نتوانستند از مبانی روشنفکری لیبرالی فاصله بگیرند. همانطور که ایراد مجاهدین خلق این بود که خود را مفسر قرآن می‌دانستند و خودشان را فقیه می‌دانستند ولی سواد تخصصی آن را نداشتند.
شما وقتی هفته‌نامه «عصر ما» (ارگان سازمان منحله مجاهدین انقلاب) را از زمان تاسیس در سال ۷۱ تا زمان بسته شدنش می‌خوانید به راحتی درک می‌کنید که محتوای اصلی آن مبانی لیبرال دموکراسی و عدم اعتقاد به ولایت فقیه و عدم اعتقاد به حکومت دینی است. دقیقا مشکلی که ما با حزب مشارکت داشتیم در همین مبانی بود. حزب مشارکت دقیقا مشابه با سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی مبانی ولایت فقیه را قبول نداشت. ما حرف‌مان با آنها این نیست که آقای راستی را قبول نداشتند که نداشتند؛ مشکل ما با آنها این است که اینها مبانی امام و حوزه را قبول نداشتند.
اینها تا آخرین لحظه که آقای راستی با جریانات انحرافی برخورد داشتند، با آقای راستی مخالفت می‌کردند. ایشان با جریان میرحسین موسوی از ابتدا مخالف بود. در زمان ریاست‌جمهوری آقای هاشمی با برخی از تصمیمات او که منجر به تساهل فرهنگی می‌شد، مخالف بود. با دولت آقای خاتمی به خاطر اینکه اینها در مباحث فرهنگی مشی لیبرال دموکراسی را رواج می‌دادند، مخالف بودند. بنابراین معلوم می‌شود که ایشان صاحب بصیرتی است که این انحرافات را به خوبی درک می‌کرده و در برابر آنها موضع‌گیری می‌کرده است.
آقای آرمین و بهزاد نبوی نظرشان را راجع به خطوطی که امام گفتند، مشخص کنند. برای مثال نظرشان را راجع به ۱۰ سرفصل صحبت‌های امام از جمله بحث ولایت فقیه، نشریات و آزادی مطبوعات، تبعیت از رهبری، مساله فلسطین، رابطه با امریکا و... بگویند.
شما که مدعی هستید ما روی ذهن آقای راستی رفتیم، بیایید نظرتان را با خط امام مقایسه کنید. وقتی از خط امام صحبت می‌کنند به خاطر فریب مخاطب است و‌گرنه اینها تبعیتی از خط امام نداشتند. خط امام در وصیتنامه سیاسی حضرت امام مشخص است. بیایند در مورد تک تک سرفصل‌های این وصیتنامه موضع خود را مشخص کنند تا معلوم شود چقدر با امام و خط امام، فاصله دارند.
کسی که در بند ۲۰۹ بوده، افتخار است چراکه با گروهکی‌ها و تروریست‌ها برخورد کرده است. اگر کسی امروز آن را انکار می‌کند، می‌خواهد بگوید من مخالف برخورد با منافقین بودم! البته ما خوشحال می‌شویم که امثال ایشان که کمکی به انقلاب نکردند، صف خود را از انقلابیون جدا کنند لیکن بر خلاف ادعای ایشان اتفاقا ایشان جزو بازجوهای بند ۲۰۹ بودند حالا اگر پشیمان شده‌اند مربوط به خودشان است.

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy