امروز در کنار سرمایههای اقتصادی و انسانی سر مایه دیگری به نام سرمایه اجتماعی، در شکل دهی به تعامل حکومت و مردم نقش جدی ایفا میکند. تا پیش از پذیرش سر مایه اجتماعی به عنوان یک واقعیت جامعه شناختی، حکومتهای غیر دموکراتیک برای ماندگاری خود بر روی "توانمندی در قدرت نظامی و سرکوب سازمان یافته "حساب ویژهای میکردند. در گذشته مادامی که یک حکومت اراده سر کوب و توانایی آن را باهم داشت میتوانست پایداری خود را حفظ کند اما امروزه با شکسته شدن انحصار رسانهای حکو متها و گسترش شبکههای اجتماعی که به وسیع شدن دامنه آگاهی عمومی کمک شایان توجهی کرده است، پاسخگویی حکومتها به عنوان یک "مطالبه اساسی" مطرح است و هر حکومتی که از" پاسخگویی"سر باز بزند به دلیل اینکه توانایی بر خورد با طیف وسیعی از مردم ناراضی را ندارد حیات سیاسیاش با بحران رو به رو میشود. در این یاداشت و در پرتو حواشی زلزله کرمانشاه میخواهم توضیح بدهم که چرا باید" نابودی سرمایه اجتماعی حکومت" را به شدت مورد توجه و استفاده قرار داد.
۱. در جوامع دموکراتیک که میزان اعتماد مردم و گروها به یکدیگر و هم چنین میزان اعتماد آنها به نهادهای حکومتی بالاست بین امکانات، قدرت حکومت و نهادهای مردمی "هم افزایی "شکل میگیرد و این هم افزایی هم جلوی فساد را میگیرد و هم به توسعه کشورها سرعت میبخشد. اما، در صورتی که بین حکومت و مردم به دلیل" نارضایتی سیاسی" و "بحران مشروعیت" شکاف ایجاد شود "سرمایه اجتماعی" حکومت از بین میرود و نهادهای حکومتی در جلب حمایت مردم ناموفق خواهند بود که اثرات سوء مستقیمی در روند توسعه میگذارد.
۲. در جریان زلزله اخیر کرمانشاه و شهرستانهای این استان شاهد تحرکهای خود جوش مردم و ورود سلبریتیهای سیاسی، و رزشی و سینمایی برای کمک رسانی به زلزله زدگان بودیم. سیل واریزی پولهای مردم به حساب دکتر"صادق زیبا کلام " برای امداد رسانی به زلزله زدگان که از مرز یک ملیارد تومان گذشته است و هم چینن کاهش جدی کمکهای نقدی و غیر نقدی مردم به نهادهای حکومتی نشان میدهد که سرمایه اجتماعی حکومت نابود شده است. در فضای نابودی سرمایه اجتماعی حکومت و نهادهای آن، گروهها، جریانها و چهرههای بسیاری برای پر کردن این خلا وارد میدان میشوند اما تنها افراد و جریان هایی میتوانند از اعتماد مردم بهره مند شوند که حکومتی نباشند و حتی الامکان مرزهای مشخصی میان خود و استبداد حاکم بر ایران ترسیم کرده باشند.
۳. بنده که خود از شاگردان دکتر زیبا کلام بوده و در محضر ایشان تلمذ کردهام اقبال عمومی به ایشان را در "صراحت لهجه ایشان" در انتقاد از "حکومت و هسته سخت قدرت" میدانم. علی رغم کاهش شاخصهای همبستگی اجتماعی در ایران و عدم اعتماد عمومی مردم به یکدیگر، و ضعیت کمکهای خود جوش مردمی نشان میدهد که ما در کنار نابودی سرمایه اجتماعی حکومت شاهد همبستگی عمیقی بین مردم هستیم. این همبستگی بین مردم، ارتش، نخبگان و نهادهای مردمی که مخرج مشترک همه آنها زاویه دار بودنشان با حکومت است نشان میدهد که نهادهای حکومتی و مردم کارشان به رو یارویی کشیده است.
۴. نکته مهم ماجرای کرمانشاه این است که میبینیم در شرایط سخت اقتصادی مردم برای کمک رسانی آمادهاند تا به آدمهای شناسنامه دار و تشکلهای شناسنامه داری که مرز روشنی با حکومت داشته باشند پول بدهند اما حاضر نیستد همین پول را به نهادهای شناسنامه دار جمهوری اسلامی بدهند. این امر نشان میدهد که جریانهای مدعی جایگزین جمهوری اسلامی باید با گفتگو با یکدیگر برای جلب این " سرمایه اجتماعی" مهمی که در چنین شرایط اقتصادی حاضر است برای زلزله زدگان هزینه کند بیش از پیش وقت و انرژی بگذارد.
۵. ما باید این سرمایه عظیم اجتماعی را قدر بدانیم و با آن گفتگو کنیم و توضیح بدهیم که زلزله اصلی که کشور را به خاک سیاه نشانده است سیاستهای حاکمان بی لیاقت، مختلس و دزد جمهوری اسلامی در جناحهای مختلف آن در داخل و خارج از مرزها است. سیاست هایی که ما را در برابر رقبای منطقه چون ترکیه و کشورهای عربی سر افکنده کرده و اسباب طعن و تمسخر ما را از سوی آنهارا فراهم کرده است. سیاست هایی که نه تنها نخبگان بلکه تعداد کثیری از توده مردم را نیز به این نتیجه رسانده است که رفتن از کشور را به ماندن در آن ترجیح بدهند.
حامد آئینه وند
دانش آموخته دکترای روابط بین الملل