Tuesday, Nov 21, 2017

صفحه نخست » پادزهر زلزله، عمادالدین باقی

هفته نامه سازندگی شماره ۱۴ دوشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۶ ص ۳۲ (برای نشریه یاد شده برخی کلمات بخاطر مصلحت حذف شدند)

Emadedin_Baghi.jpgدر دهه های اخیر صدها زلزله کوچک و بزرگ در ایران روی داده اند که چند مورد آن ویرانگرتر بوده و جزو زلزله های بزرگ برشمرده می شوند. در دوره همه دولت ها در چهل سال اخیر نیز زلزله ای رخ داده است. گویی قرار بوده همه آزمایش شوند تا سرانجام معلوم شود کدامیک از دولت ها تدبیری اساسی می اندیشند.

مروری بر رسانه ها نشان می دهد پس از هر زلزله و سانحه ای مانند سیلاب و آتش سوزی پلاسکو و... سیل تسلیت گویی از سوی مسئولان کشوری تا مردم روان می شود. عزای عمومی اعلام می گردد. برخی انتقاد می کنند که چرا چنین و چنان است. درباره اینکه سازه ها مشکل دارند و باید از تکرار آن جلوگیری شود و درباره سوء مدیریت ها و دهها مسئله دیگر بحث راه می افتد اما با کمال شگفتی هربار این داستان تکرار می شود و حالتی کمیک- تراژیک به خود گرفته است. گویی اساسا همه این حوادث روی داده بودند تا چند صباحی سوژه رسانه ها و مسئولان و شعر سرودن و مقاله نوشتن و خودنمایی ها و غیره گردد. انسان یاد روایتی از پیامبر در جریان جنگ احد می افتد که می گوید «مؤمن از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شود»(لا یلدغ-يلسع- المومن، من جُحْرٍ مرتين). از امام صادق نیز نقل شده است که: انسان عاقل از يك سوراخ مار دو بار گزيده نمي‌شود. این در واقع ضرب المثلی است شبیه آنچه که در زبان فارسی گفته می شود «آزموده را آزمودن خطاست». انسانی که دوبار از یک سوراخ گزیده شود دچار کاستی عقل و ایمان است. خردمندی و مؤمن بودن او هم زیر سوال است زیرا اگر مؤمن یا عاقل باشد نباید دوبار گزیده شود.

اینهمه تلفات و ضایعات انسانی و اقتصادی ناشی از تکرار حوادث را چه کسانی باید پاسخگو باشند. این که هنر نیست و مدیریت به شمار نمی آید که وقتی فاجعه رخ داد اعلام همدردی کنیم و فراخوان جمع آوری کمک های مردمی بدهیم و این کار را هر بار تکرار کنیم. این کار نیازی به هیچ نبوغ و سرمایه ای ندارد آنچه نیاز داریم پیشگیری است. اگر در ژاپن و کره چنین حادثه ای رخ می داد مسئولان کشور خودکشی می کردند چون خود را مسئول آن می دانند. تاکنون بارها در اخبار شنیده ایم که این کشورها وزیری بخاطر خراب شدن یک پل یا سازه ای خودکشی کرده یا استعفا داده است.

jadavl-Z.gif


اما چرا این حوادث در ایران تکرار می شوند؟ چون پاسخ دادن به آن دشوار و نامیسور است. اخیرا در پاسخ به نشستی با عنوان:« اصلی ترین مساله جامعه ایران چیست؟» پس از ذکر مسایل گوناگون رسیدم به منطقه های ممنوعه! یک نمونه دیگرش همین است که حتی درباره اینکه چه کنیم تا از یک سوراخ دوبار گزیده نشویم نمی توانیم نظر خود را شفاف بازگو کنیم و باید سخنی بگوییم که قابل چاپ باشد و نشریه را با مشکل مواجه نکند یا باید آنقدر سخن را آنقدر بپیچانیم که مطمئن شویم خطری برای نشریه پیش نمی آید و یا در نهایت ناگزیر شویم در شبکه های اجتماعی منتشر کنیم که اگر هزینه ای داشت خودمان متحمل شویم و به دیگران آسیبی نرسانیم. اما اکنون از دست اندرکاران امور درخواست دارم باور کنند در سخن ما هیچ قصدی جز مسئله شناسی و راهکاریابی وجود ندارد. در این حد به رسمیت بشناسند سخن گفتن مان را تا ناگزیر نشویم به رسانه های خارج از کنترل کوچ کنیم و با بردباری شان ذهنیت و مدعای ما را باطل کنند و نشان دهند فضا برای سخن گفتن بدون اهانت و افترا باز است.
من به تصور اینکه امکان چاپ پیدا نمی کنم پیش از این یادداشت در صفحه تلگرام و اینستاگرام خود ضمن تسلیت به هموطنان غرب کشور( که این روزها حجم تسلیت ها بیش از حمایت عملی است چون تسلیت دادن هزینه ای ندارد و جنبه نمایشی اش بیشتر است) نوشتم:


وقتی زلزله کرمانشاه(یکشنبه۲۱آبان۹۶) آمد، آن شب در تهران هم خیلی ها خواب خوشی نداشتند و نگران بودند. یاد ژاپن افتادم که یکی از زلزله خیزترین نقاط جهان است و اگر تعداد و شدت زلزله هایی که آنجا رخ می دهد در ایران می امد اینجا را با خاک یکسان می کرد اما چرا نه تلفات چندانی می دهند نه مردم نگران زلزله اند؟ (البته زلزله همراه با سونامی توهوكو در سال ۲۰۱۱ یک استثناست و اگر برای برخی کشورهای دیگر رخ داده بود از جغرافیا محو می شد). چرا در آن کشورها مردم با خوف زلزله نمی خوابند؟


زیرا حکومت همت اش را وقف سازندگی و رفاه مردم خویش کرد. حتی وقتی که امریکایی ها به ناکازاکی و هیروشیما حمله اتمی کردند و ژاپن را در ازای تعهد تامین امنیت آن، از داشتن ارتش ممنوع ساختند، ژاپنی ها تمام بودجه ای که قرار بود صرف جنگ افزار شود، صرف تولید و صنعت کردند به گونه ای که به یک قطب جهان صنعت و تکنولوژی پیشرفته بدل شدند و تویوتا در درون آمریکا غول جنرال موتورز را شکست داد. در ژاپن هم شهرهای فوق پیشرفته با سازه های ضد زلزله(به جای مسکن بی مهری) و رفاه ملی را برای مردم شان به ارمغان آوردند. پیشگیری بسیار کم هزینه تر است و نیازی به اینهمه فراخوان برای کمک نمی افتد و نفوس محترمی از میان نمی روند و صحنه های دلخراش مرگ کودکان مشاهده نمی شوند و....


نمونه دیگر، تجربه ویتنام است. کشوری که ۱۶ سال با آمریکا جنگید(تا ۱۹۷۵ یعنی چهارسال پیش از انقلاب ایران) و نزدیک یک میلیون و دویست هزار کشته از جنگجویان داد(غیر از ۵۹۰۰۰هزار کشته امریکایی و ۲۲۰هزار کشته ویتنام جنوبی و نیز کشته های غیر نظامی دیگر) و حجم بمب هایی که بر سر ویتنام ریخته شد بیش از دو برابر بمب هایی بود که توسط امریکا و انگلیس در جهانی دوم استفاده شد و این کشور با خاک یکسان گردید اما بلافاصله پس از جنگ راه توسعه را در پیش گرفت و با همه جهان از جمله دشمنان دیروز خود تعامل با حفظ عزت و حکمت و مصلحت پیشه کرد و هیچ سفارتخانه ای را تعطیل نکرد و امروز در همین فاصله زمانی انقلاب چهل ساله ما شهرهایی در قواره پیشرفته ترین کشورهای جهان دارد و رشد اقتصادی آن به ۸ونیم درصد رسیده و از چین پیشی گرفته است و هیچکس هم در دنیا این کشور را مزدور و دست نشانده و نوکر غرب و امپریالیسم نمی داند بلکه جزو کشورهای مستقل و غیر متعهد به شمار می آید.


پادزهر زلزله، توسعه است. توسعه نیاز به پول و سرمایه و جذب سرمایه نیاز به عقلانیت و مدارا دارد. ما نیاز به سرمایه و نیز نگاه به درون داریم. ما باید ضرب المثل« چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است» را درست درک و پیاده کنیم. نیاز داریم که بهبود معاش و امنیت و زندگی همین امروز مردم را اصل بدانیم. نیاز داریم که درد محرومان را با پوست و گوشت خود لمس کنیم و اگر خودمان سیریم این را معیار قرار ندهیم. کشوری که ثروتش در فساد و جدال نابود شود فرصتی برای سازندگی و ساخت و سازهای سریع و ایمن به دست نمی آورد.

http://www.emadbaghi.com/archives/001406.php
کانال گفتارهای باقی https://t.me/emadbaghi

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy