Tuesday, Nov 28, 2017

صفحه نخست » بیا آن شعر ِ شورانگیز ِ کردستان ِ عاشق باش! رضا مقصدی

Reza_Maghsadi_NEW.jpg*

*

*

کدامین ابر، از چشم تو می‌بارد؟
کدامین خاک، فریاد ترا در خویش می‌کارد؟
به فرهاد ِ تو از شیرین، کدامین کوه می‌گوید؟

koudak.jpgدلت ابریشم ِ آ ب ست
خیالت خانه‌ی مهتاب
عروسک‌های تو از جنس ِ خورشیدند
که در رویا برایت دامنی از نور می‌بافند.
به چشمت مهربانی‌های کرمانشاه ست
ولی در سینه‌ی غمگین ِ غمگینت
دمادم، آه ست.
تو‌ای شیرین تر از "شیرین"ِ افسانه!
نمی‌دانم که فردا‌ها به فرهادت چه خواهی گفت؟
چه خواهی گفت از خروار‌ها آوار؟
چه خواهی گفت با او در نخستین لحظه‌ی دیدار؟
دلت ابریشم ِ آب ست، می‌دانم.
خیالت خانه‌ی خوشرنگ ِ مهتاب ست، می‌دانم.
ترا برمهربانی‌های کرمانشاهی‌ات سوگند!
به باغ ِ آرزومندان ِ باران خواه ِ آن سامان
همان شیرین، همان باران، همان شوق ِ شقایق باش!
بیا آن شعر ِ شورانگیز ِ کُردستان ِ عاشق باش!


کلن/ ۴آذر ۹۶

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy