با تداوم اعتراضات خیابانی در شهرهای مختلف ایران، این سوال قابل طرح است که سپاه پاسداران در برخورد با وضعیت موجود چه نقشی ایفا خواهد کرد؟
در ساختار حکومتی ایران، در شرایط عادی مسئولیت مقابله با هرآنچه "تهدید امنیتی" تلقی شود به عهده نیروی انتظامی، وزارت اطلاعات و -در صورت لزوم- بسیج است. در شرایط امنیتی "بحرانی"، با تصمیم شوراهای تامین، سپاه پاسداران به نیروی امنیتی اصلی عمل کننده در شهرهای مختلف تبدیل می شود.
در پایتخت ایران، تصمیم گیری در مورد فراخواندن سپاه با شورای عالی امنیت ملی خواهد بود. اگر این شورا تشخیص دهد که مقابله با "تهدید امنیتی" از عهده نیروی انتظامی، وزارت اطلاعات و بسیج بر نمی آید، مسئولیت امنیت به قرارگاه ثارالله سپرده می شود که زیر نظر فرماندهی کل سپاه قرار دارد. در صورتی که این قرارگاه عهده دار چنین وظیفه ای شود، سایر نیروهای امنیتی و انتظامی، درچارچوب آن عمل می کنند.
به عنوان مثال یک روز بعد از انتخابات۲۲ خرداد ۱۳۸۸، نیروی های بسیج به درخواست نیروی انتظامی به برخورد با معترضین پرداختند اما از ۲۵ خرداد، مسئولیت اصلی بر عهده قرارگاه ثارالله گذاشته شد که تا ۲۵ مرداد ماه تداوم داشت.
در جریان تظاهرات روزهای اخیر، وظیفه اصلی برخورد با اعتراضات، تاکنون به وضوح بر عهده نیروی انتظامی بوده است. در صورت گسترش اعتراضات، قابل تصور است که تصمیم گیری در مورد سپرده شدن یا نشدن مسئولیت اصلی برخورد با معترضین به سپاه، در اولویت نهادهایی چون شورای عالی امنیت ملی قرار بگیرد.
این در حالی است که در زمان حاضر، ورود سپاه به عرصه برخورد با معترضان، با پیچیدگیهای نسبتا بیشتری در مقایسه با زمان های مشابه دیگر، از تیرماه ۱۳۷۸ گرفته تا اعتراضات ۱۳۸۸، مواجه است.
به طور مشخص این بار، از زمان آغاز اعتراضات خیابانی، سخنگویان و رسانه های نزدیک به سپاه به طور نسبتا هماهنگ کوشیدند تاکید کنند که مشکلی با اعتراضات ندارند و حتی خود را "همدرد" معترضان به وضعیت اقتصادی کشور می دانند.
در زمان شکل گیری اعتراضات خیابانی در مشهد، به طور مشخص رویکرد رسانه های همسو با سپاه پاسداران چنین بود که گویی مردم، به بخشهایی از حکومت منتقدند که آنها جزو این بخش ها نیستند. از همین جایگاه بود که، به ویژه در زمان شروع اعتراضات، سیاستمداران و رسانه های همسو با سپاه، تلاشی محسوس را برای قرار دادن خود در جایگاه "مدعی مطالبات" انجام دادند.
این تلاش، با گذشت هر ساعت از شروع اعتراضات، با گسترش آن به سایر شهرها، و با تندتر شدن شعارها علیه طیفی متنوع از نهادها و سیاست های حکومتی، حتی آنهایی که در جمهوری اسلامی "خط قرمزهای قطعی" تلقی می شوند، دشوار و دشوارتر شده است.
سناریوی ورود به صحنه سپاه پاسداران به عنوان متولی اصلی برخورد با معترضان، هرچند به راحتی قابل تصور است، اما دشوارتر از ۱۳۷۸ و ۱۳۸۸ خواهد بود که محافظه کاران حاکم، از همان ابتدا معترضان طبقه متوسط -و عمدتا متمرکز در تهران- را "ضدانقلاب" معرفی کرده بودند.
مدتی پس از برخورد سپاه با اعتراضات مردمی اسلامشهر در سال ۱۳۷۴، که از قضا نخستین مورد عملیات قرارگاه ثارالله در برخورد با اعتراضات شهری بود و به کشته شدن تعدادی از معترضان انجامید، خبری به فضای سیاسی-رسانه ای ایران راه یافت که حکایت از نارضایتی برخی فرماندهان میانی سپاه از به کارگیری این نیرو در برخوردهای مشابه داشت.
فرماندهان منتقد، از مسئولان ارشد خواسته بودند در صورتی که اعتراضات اقتصادی دیگری صورت بگیرد، مقابله به آن به نیروهایی غیر از سپاه سپرده شود تا این نیرو، از هزینه های حیثیتی "سرکوب معترضان معیشتی" در امان بماند. معترضانی که طرح اتهامات سیاسی-امنیتی علیه آنها، به سادگی متهم کردن منتقدان سیاسی طبقه متوسط نبود.
می توان حدس زد که دغدغه هایی مشابه، در حال حاضر نیز موضوع مباحثات جاری در سطوح ارشد حکومتی ایران باشد.
نتیجه این مباحثات، به هر سمت برود، قاعدتا در تعیین سمت و سوی تحولات آینده تاثیر خواهد داشت.