جمهوری اسلامی وقتی کم می آورد دست به دامن «مثلا» مخالفان خود می شود! چه مخالفانی که آبروی هر چه مخالف است را برده اند! جمهوری اسلامی در زد و خوردهای داخلی اش، عده ای را به نام فتنه گر از دایره ی قدرت کنار گذاشته و آن ها را در موضع اپوزیسیون قرار داده است؛ اپوزیسیونی که حقوق بگیر حکومت است و هر چه دارد از نظام اسلامی حاکم بر ایران است.
قدیم ها مصطلح بود که می گفتند فلان کس را در آب نمک خوابانده اند که به وقت کم آوردن او را به میدان بیاورند. دار و دسته ی اصلاح طلبان حکومتی نیز از این در آب نمک خوابانده شده هایند.
این ها کسانی هستند که به وقت بحران مردم را با بدبختی های خود تنها گذاشتند و در مقابل صاحب قدرت به سجده افتادند. لقلقله ی زبان اینان ایجاد حرکت های اعتراضی بر اساس منطق و صبر است! منطقی که عاقبت اش نگهداشتن جمهوری اسلامی و صبری که نهایت اش باقی ماندن این نظام جبار است!
ما به چشم خود دیدیم که منطق آقایان راه به کجا می برد. ما سرنوشت محمد خاتمی را دیدیم. سرنوشت رفسنجانی را دیدیم. سرنوشت موسوی و کروبی و رهنورد را هم داریم می بینیم. این سه نفر را هم ما باید آزاد کنیم والا از اصلاح طلبان حکومتی کاری بر نمی آید.
عمله اکره اصلاح طلبان حکومتی که تعدادی قلم به مزد نیز جزیی از آن را تشکیل می دهند تنها کاری که تا به امروز کرده اند به انحراف کشیدن حرکت های اعتراضی مردم بوده است. مردمی که جز حقوق اولیه شان چیز دیگری از حکومت نخواسته اند.
همین حرکت اخیر مردم که در شهرها و شهرستان های مختلف کشور شروع شد یکی از قلم به مزدان مثلا اصلاح طلب، مردم را «سیب زمینی خور» نامید! دو روز که از حرکت اعتراضی مردم گذشت، و «بوی کباب برخاست» او هم انقلابی شد و وعده ی دیدار در تهران داد!
چنین موجودات فرصت طلب و بی هویتی هستند اصلاح طلبان حکومتی. فردا اگر جنبش مردم به نتیجه نرسد باز همین ها به توهین و تحقیر مردم خواهند پرداخت و قربان صدقه ی تاج زاده ها و بالانس زنندگان حکومت خواهند رفت. پشتوانه ی مبارزاتی اینان دو سه ماه به زندان دوستان قدیم افتادن و پس از آن فرار از دست همان دوستان و ناندانی باز کردن در رسانه های فارسی زبان خارج از کشور است. برایشان فرقی نمی کند که دست در گردن شمس الواعظین بیندازند و روزنامه ی جامعه یا دست در گردن علیرضا امیر قاسمی بیندازند و تلویزیون تپش!
و امروز که جمهوری اسلامی، ناگهان با فریادهای بلند مردم از خواب جسته، موجودی لهیده را که نامزد اصلاح طلبان برای پست های اجرایی بوده است به تلویزیون آورده تا به مردم پند بدهد که مراقب دشمنان باشند. مراقب امریکا باشند. امریکا هواپیمای ایران را انداخته و دلسوز مردم ایران نیست!
به این آقا، که تولید کننده ی ژن مرغوب آقازادگی ست باید گفت مردم، قدر و ارزش خود را در جهان می دانند و مثل آقایان خود کم بین و دشمن تراش نیستند.
هر کس می خواهد از حرکت مردم ایران پشتیبانی کند بکند. این باعث افتخار ماست که امریکا و تمام جهان به پشتیبانی از حرکت اعتراضی مردم بر خیزند. ما خود کم بین و ترسو نیستیم که از حمایت و پشتیبانی دیگران بترسیم و دنیا را دشمن خود بدانیم. اگر کثافتکاری های جمهوری اسلامی نبود، اصلا موضوع زد و خورد در خلیج فارس پیش نمی آمد که امریکا بخواهد هواپیمای ایران را بزند!
جناب «ژن پرور» بهتر است به کار ساختن ژن مرغوب برای حکومت اسلامی مشغول باشند و آقازاده را راهنمایی کنند. راستی در روزهایی که مردم حق خود را از حکومت اسلامی می خواهند آقازاده ی آقای عارف کجا تشریف دارند و به چه کاری مشغولند؟!
گریبان جمهوری اسلامی را رها نکنیم! از پارک ملت صدایمان را به گوش خامنه ای برسانیم!
جمهوری اسلامی همیشه از یک امتیاز خاص برای سرکوب مردم استفاده کرده است:
امتیاز خسته کردن و بی نتیجه گذاشتن اجتماعات!
جمهوری اسلامی هزاران تن را در خدمت خود دارد. هزاران تنی که مدیریت دارند و با طرح و برنامه، کار خود را پیش می برند. هزاران تنی که ساعت کار و ساعت استراحت و ساعت آماده باش دارند.
ما مردم اما از این امتیاز بی بهره ایم. با وجود داشتن هزاران اندیشمند مخالف، با وجود فعالیت ده ها سازمان و حزب مخالف، نه مدیریتی به هنگام اوج گرفتن اعتراضات داریم، نه می توانیم نیروی اعتراضی خود را تقسیم کنیم و آن را با برنامه صرف رسیدن به هدفی معین نماییم.
اما ما یک امتیاز بزرگ داریم که حکومت فاقد آن است:
ما بی شمارانیم!
آری ما بی شمارانیم و باید باور کنیم که تعداد ما آن قدر زیاد است که می تواند هر قدرتی را به زانو در آورد.
این باور اما برای رسیدن به هدف مان، که همانا به زانو در آوردن حکومت است کافی نیست. ما باید تلاش کنیم نیروی مان در طی روزها به هدر نرود و خستگی به سراغ مان نیاید.
ما باید سریع عمل کنیم و سریع به نتیجه ی مورد نظر مان برسیم.
مهم ترین کار، رساندن صدای مان به حاکمان اسلامی و در راس آن ها خامنه ای ست. صدایی انفجارآسا که رعشه بر اندام حکومت اسلامی و رهبرش، خامنه ای بیندازد.
این صدا از طریق صدا و سیما باید به گوش او برسد. صدا و سیمایی که دژ رسانه ای حکومت اسلامی ست و از آن به عنوان مهمترین نقطه ی شهر حفاظت می شود. ما باید در کنار تجمعات خیابانی، در کنار این دژ مستقر شویم و فریادهای ما چنان باشد که خواب را از چشم خامنه ای و حاکمان اسلامی برباید.
صدا و سیمای تهران و صدا و سیمای شهرستان ها صدای ما را به گوش جهان نیز خواهد رساند.
نشانه ی رسیدن صدای ما به گوش خامنه ای، سخنرانی و واکنش او نسبت به حرکت اعتراضی ماست.
او وقتی بترسد گریه می کند و از جسم ناقص اش برای دل سوزاندن کمک می گیرد. همان کاری که در سال ۷۸ و در سال ۸۸ کرد. خامنه ای این بار نباید فقط واکنش نشان دهد. خامنه ای باید تسلیم خواست مردم شود.
برای تسلیم او و حاکمیت اسلامی باید سریع عمل کنیم. باید خودمان خسته نشویم و حکومت را خسته کنیم. در غیر این صورت این خیزش اعتراضی نیز به مانند خیزش های قبلی راه به جایی نخواهد برد.