Thursday, Dec 7, 2017

صفحه نخست » قصه پر غصه دانشگاه از پهلوی تا جمهوری اسلامی، حامد آئینه‌وند

Hamed_Aiyenehvand.jpgوقتی در عصر پهلوی اول دانشگاه تهران آغاز به کار کرد رضا شاه امید بسیار داشت تا در نتیجه توسعه علمی و فرهنگی که به وسیله دانشگاه در کشور ایجاد می شود نفوذ رو حانیت درمیان مردم رفته رفته کم رنگ شود و با حاکم شدن نظام فکری و فرهنگی سکولار در کشور همانند همسایه غربی ما ترکیه،زمینه های رشد کشور فراهم شود و خرافه گرایی و تحمیق مردم به بهانه دین و حفظ اسلام از کشور رخت بر بندد.


اما او از این نکته مهم و اساسی غفلت کرد که نهاد روحانیت با سابقه تاریخی طولانی را زمانی می توان در اذهان عمومی از میان بر داشت که بی اعتباری این جهانی آن به اثبات رسیده باشد و بی اعتباری رو حانیت زمانی شکل عینی و عملی به خود گرفت که آنان به آرزوی خود برای به آغوش کشیدن قدرت در سال ۵۷ دست یافتند و تحقق این آرزو را بی شک آنان وامدار مدارای بیش از حد محمدرضا پهلوی هستند که بر خلاف پدرش با روحانیت از در مدارا درآمد.



شاه اگرچه مارکسیست ها را ارتجاع سرخ و روحانیت را ارتجاع سیاه خواند اما در عمل بر روحانیت سخت نگرفت تا سیاهی حکومت روحانیت چندی پس از فرو پاشی رژیم پهلوی خود را بر ما بنمایاند تا این جمله طلایی زنده یاد احمد کسروی که " مردم ایران برای شناخت دقیق روحانیت و خلاصی از آن یک حکومت به آنها بدهکارند" تا عمق استخوان درک شود.


در سلسله حوادثی عبرت آموز چون انقلاب فرهنگی، بحران گروگانگیری در پی حمله به سفارت امریکا، نعمت خواندن جنگ هشت ساله با هزاران شهید و جانباز و کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ ،که هرچهار حادثه بزرگ "سرمایه اجتماعی" کشور را به شدت کاهش داد ایران در مسیر اضمحلال پیش رفت و بخش مهمی از سرمایه اجتماعی کشور یا به زیر خاک رفت یا به خاک دیگر کوچ کرد.


جدای از سستی محمد خاتمی و اشتباهات استراتژیک اصلاح طبان در به بن بست کشاندن جنبش اصلاحات، واقعیت آن است که به دلیل همین سرمایه اجتماعی ناکافی و نابود شده علی رغم تلاشهایی که برای اصلاح ساختار سیاسی در پی جنبش اصلاح طلبی و هم چنین جنبش غرور انگیز سبز صورت گرفت این تلاشها موجبات طلوع "خورشید آزادی" از" پشت کوه استبداد دینی" را فراهم نکرد . واقعیت آن است که ثمره حکومت روحانیت برای ایرانیان جز فقر ، فلاکت، تورم، اختلاسهای بی همتا ، انزوا در خارج و شرمساری از پناهندگی و بی وطنی برای خیل عظیم مهاجران چیزی دیگرنبوده است. ایرانی را خراب کردند تا ژنهای خوب و پدرانشان از سفره انقلاب بهره مند شوند. اینک دست مخالفان نظام از مظالم آن از هر زمانی پر بارتر است چه آنکه بر داغ خاوران،قتل های زنجیره ای،کوی دانشگاه،توقیف فله ای مطبوعات،شهدای جنبش سبز و ... دو رهبر سر بلند در حصر نیز افزده شده است و بر زخم های عمیق و کهنه ما نمک می پاشد رئیس جمهوری که در روز روشن وعده رفع حصر داد و رای گرفت و پس از آن تصمیم شورای عالی امنیت ملی بر ادامه حصر را تمدید کرد.شرح این هجران و این خون جگر/ این زمان بگذار تا وقت دگر...


در روز دانشجو باید از دانشگاهی گفت که جمهوری اسلامی آن را غارت و بی اعتبار کرد.ستیز رو حانیت با دانشگاه و با علم و اندیشه در همان روز های نخست پس از انقلاب و به بهانه انقلاب فرهنگی رخ عیان کرد و با تصفیه بهترین اساتید و دانشجویان جامه عمل پوشید و در دهه سیاه شصت با تولد دانشگاه آزاد اسلامی که سه دروغ بزرگ پشت هم بود در شکل و شمایی جدید ادامه یافت. این دانشگاه در رقابت با دانشگاه های دولتی بر سر کیفت علمی یا عدم آزادی آکادمیک ایجاد نشد بلکه با توجه به سیطره تفکرات چپ در دانشگاه ها و ستیز فضای دانشگاهی با نظام حاکم،نظام به دنبال ایجاد پایگاهی برای راست در میان دانشجویان بود و چاره کار را در ساختار دانشگاهی که میراث پهلوی و عمیقا سکولار بود نمی دید لذا ناچار به ایجاد دانشگاهی موازی با نهاد اصلی و متولی علم در کشور بود تا آن را به پایگاهی برای نظام نوپا تبدیل کند. ترکیب هیات موسس دانشگاه آزاد اسلامی تمایلات راست گرایانه را به شکلی آشکار نشان می داد. امروز و پس از گذشت بیش از سه دهه از تاسیس این دانشگاه می توان به صراحت گفت که هدف از شکل گیری این نهاد نه گسترش دانش بود و نه توسعه علم و صنعت و نه جلوگیری از خروج ارز، بلکه هدف اصلی بی اعتباری دانشگاه به عنوان موتور محرک جنبش های اجتماعی و لوث کردن دانشگاه و مدارک آن بود . با سهل گیری برای ورود افراد به دانشگاه، ترویج لمپنیسم در فضای دانشگاهی ،اعطای مدرک به هوادارن رژیم که از سد کنکور نمی توانستند عبور کنند و در نهایت در آمد زایی برای حکومت و باندهای داخلی آن ریشه دانش را در این خاک خشکاندند.مسئولان دانشگاه آزاد فعالیت سیاسی در دانشگاه را جز برای نهاد بسیج ممنوع کردند به همین دلیل هم بود که در تمامی سالهای گذشته صدای اعتراضی از دانشگاه آزاد در برابر نظام حاکم بر ایران شنیده نشد.اندک دانشجویانی هم که دراین دانشگاه فعالیت هایی داشتند به طرق مختلف از تحصیل محروم شدند. دانشگاه آزاد اسلامی عملا نحت سیطره دولت و سیاست های آن بود. در سالهای ریاست جمهوری خاتمی و هاشمی دانشگاه آزاد اسلامی همگام با دولت بود امادر دوران احمدی نژاد که سکان دولت از دست اصلاح طلبان خارج شد دانشگاه آزاد در اختیار حاکمیت قرار گرفت،اگرچه با ریاست جمهوری روحانی هاشمی مجددا دانشگاه آزاد را از حاکمیت پس گرفت اما با فوت هاشمی دانشگاه آزاد نیز به نهادهای زیر نظر مستقیم رهبری تبدیل شد. بسیاری از سرداران و دولتمردانی که دکتر شدند از دانشگاه آزاد اسلامی مدرک گرفتند. در حالی که اقتصاد ایران نیاز مند ایجاد ۱ میلیون شغل در سال است تا نرخ بیکاری ثابت بماند و عملا دولت از توانایی ایجاد نیمی از این ظرفیت هم عاجز است و برای فارغ التحصیلان دانشگاه در مقطع لیسانس و با صنعتی در آغاز راه نمی تواند اشتغال ایجاد کند اما نظام آموزش عالی ما بی وقفه در جذب دانشجویان ارشد و دکتری کوشاست.


غارت مردم این بار در این مسیر ادامه دارد و نظام آموزش عالی آغوش خود را در مقطع ارشد و دکتری به روی بیش از ۷۰ درصد فارغ التحصیلان کارشناسی گشوده و آن سوی این "دانشگاه بازاری" " بازاری دانشگاهی" نیز شکل گرفته است. کسانی که با در صدهای بسیار پایئن در دروس تخصصی و گاه منفی بر کلاسهای ارشد و دکتری می نشینند گرهی از مشکلات کشور نمی توانند بگشایند اما برای نظام مستاصل ایران و اقتصاد به گل نشسته و ورشکسته کشور راهی برای خرید زمان بیشتری برای ادامه حیات هستند.


.امروز در روبه روی دانشگاه تهران در خیابان انقلاب دفاتر مختلفی فعالیت می کنند که کارشان نگارش و فروش پایان نامه های ارشد و رساله های دکتری و مقالات علمی پژوهشی و ...است.خیلی راحت علم را خرید و فروش می کنند چون پیشتر از آن شرافت در نظام تصمیم سازی کشور چوب حراج خورد.کارشناسان نا امید و بیکار فوق لیسانس می گیرند تا در این فاصله کاری پیدا کنند و چون کار یافت می شنود دکتری می خوانند وقتی دکتر شدند شانشان اجل این است که با دکتری دست به اعتراض بزنند، سنشان از سی وپنج سال گذشته و غارت شده اند . یا از مملکت می گریزند یا اگر می مانند کار آزاد می کنند...کاری شبیه همانی که درمیدان انقلاب رونق دارد... یک جایی در اطراف اکناف" دانشگاه بازاری" " بازاری دانشگاهی " درست می کنند و مشغول می شوند. به هر حال اگر جمهوری اسلامی نتوانست صنعت و دانشگاه را باهم آشتی دهد اما از حق نباید گذشت که علم را صنعتی کرد،روبه روی دانشگاه مادر ایران در تهران و دیگر استانها دفاتری برپا شدند که پایان نامه نویسی را به صنعتی نوین در کشور تبدیل کردند که نظیری در دنیا ندارد .


هر ساله بر تعدادکارشناسان ارشد و دکتر های ما افزوده می شود در حالی که معلوم نیست قرار است مملکتی با این سطح ازتوانایی برای ایجاد اشتغال برای آنها چه کند. نظام دانشگاهی با نظام سیاسی برای غارت جوانان ائتلاف کرده است. از دانشگاهی که رضا شاه برای توسعه کشور تدارک دیده بود امروز کاریکاتوری به جای مانده که هر در د مندی از این غصه بمیرد رواست.

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy