اعتراضاتی که از هفتم دی ماه در مشهد آغاز و با یک چشم بهم زدن به بیش از ۹۰ شهر و روستا کشیده شد، تحلیل هایی را با خود بهمراه آورده است. عدده ای مخالف به اشتباه و یا بدلیل نداشتن آگاهی نسبت به آنچه در چهل سال گذشته به جامعه ایران رفته است،اعتراضاتِ اخیر را به گرانی ها و تخم مرغ نسبت میدهند و گاها از اعتراضات به عنوانِ "انقلاب تخم مرغی" نام میبرند. دیگر رسانه های جناح های اصولگرا و اصلاح طلب هر کدام به روش های نخ نما شده خود اشاره دارند. جناح اصولگرا اعتراضات را به بیگانگان نسبت میدهد و اصلاح طلبان حرکات را به جناح مقابل برای هدف قرار دادن دولت و بی اعتبار کردن آن میدانند.
اما باید در نظر داشت که، اعتراضاتِ اخیر بدلیل گرانیِ تخم مرغ نبوده است و دلیل این کنشگری ها عمیق تر از آن چیزی است که عدده ای معتقد هستند. عمقی به درازای چهاردهه. اگر به ساختار تشکیل دهنده اعتراضات در این چند روز نگاهی کنیم، معترضان افرادی از قشر و طبقه های اجتماعی هستند که در این چهل سال نه دیده و نه شنیده شده اند؛ و با انتشار بودجه سال ۱۳۹۷ که به گروه و نهادهای خاصِ بی مصرف تعلق گرفت و لیست گرانی کالاها در مقابل بودجه سال ۱۳۹۷ بهانه ای شد برای یک انفجار اجتماعی به گستردگی کل ایران. شعار ها پر واضح این پیام را می دهد که، جامعه از طرفی خستگی فرو خورده نسبت به وضع موجود را به نمایش گذاشت و از طرفی دیگر نگرانی ها نسبت به مسائل اقتصادی-اجتماعی-فرهنگی اش را نشان داد.
بحرانِ حال حاضر بسیار عمیق تر است. بحرانِ اهمیت ندادن به نقش جامعه در پیشرفت و توسعه یک کشور. مادامی که افراد جامعه هیچ مشارکتی در اداره امور کشور خود ندارند، در تصمیمگیری های کلان توجهی به افراد جامعه نمیشود، خواسته و حرف آنها در اداره کشور جامه عمل نمی پوشد، مادامی که که نیروهای کار بی پناه هستند و در جواب خواسته های بحق خود از کارفرمایان، رژیم طرف آنها نمی ایستد و بلعکس طرف کارفرمایان را گرفته و صدای اعتراض آنها را نشنیده است. مادامی که رژیم سعی در کنترل افراد جامعه کرده و در خصوصی ترین روابط جوانان دخالت میکند و در جواب خواسته بر حق آنان گوشی برای شنیدن ندارد؛ وضعیت به این درجه از انفجار میرسد و خنثی ترین قشر جامعه را به صفوف مبارزان میکشاند. نتیجه اعتراضاتی می شود که حال به اوج خود رسیده.
در این چهل سال جامعه ایران بی کفايتی، قانون گريزی، بی تفاوتی، پارتی بازی و دروغ بافی دید و شنید. هر چند عوامل بحران در کشور بيشمار است، اما از همه مهم تر، بی عدالتی به طور عام، بدترين عامل نارضایتی های امروز مردم ایران است. چرا که این جامعه اختلاف طبقاتی و زندگی آقازاده ها و عزیز دردانه های سردمداران را لمس و با لِوِلِ زندگی خود قیاس میکند. جامعه با ذهن پرسشگر خود دلیل ارسال بیش از ۴۰۰ میلیون دلار برای حزب الله لبنان را میپرسد؟!، از خود میپرسد چرا دختر ایرانی در مشهد و قم باید به صیغه مردان درآید؟؟ از خود میپرسد چرا دختران ایران به ترکیه، کشور های حوزه خلیج فارس و... صادر میشوند، از خود میپرسد چرا بیش از ۵ هزار زن کارتن خواب باید در کشوری با این منابع سرشار وجود داشته باشد؟؟ و هزاران سوال دیگر در باب وضع نابسامان موجود.
مثالی می آورم: کافی است شما مسیرتان به اداره های دولتی خورده باشد، کافی است برای رسیدگی به امور تحصیلی فرزند خود به مدارس یا آموزش و پرورش مراجعه کرده باشید و یا کافی است بخواهید یک زندگی شهروندی داشته باشید و با خانواده وقت بگذرانید؛آنگاه متوجه خواهید شد دچار یک ناشنوایی عمیق از سوی حاکمیت قرار گرفته اید، زمانی که مسئولی در ادارات دولتی جوابگوی شما نیست، برنامه تلویزیونی مردم پسندی از رسانه ها پخش نمیشود،مکانی برای تفریح خانواده موجود نیست. در این شکل از مواجه شدن فرد با بدنه سیستم، فرد مغلوب سیستم شده و این سیستم همیشه آن فردی که از بی تفاوتی نسبت به شرایط اش به ستوه آمده را مقصر میداند.
اما بحران بی تفاوتی نسبت به شرایط زندگی مردم در چند مورد خاص خلاصه نمیشود و این بحران بی تفاوتی امری عمومی و کلی است. آنجایی که صدای اعتراض مردم برای بهبود وضعیت اعم از محیط زیست کشور،بیکاری،گرانی،زنان و... شنیده نمیشود و همان مردم بودجه سال ۱۳۹۷ را در مقابل خود دارند، که به بنیاد آقای مکارم شیرازی ۳۰۵ میلیارد بودجه اختصاص داده میشود، شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی ۴۷ میلیارد و ۷۲۲ میلیون تومان، جامعه المصطفی با بیش از ۵۰ هزار دانش پژوه از ۱۲۲ ملیت با ۳۰۳ و نیم میلیارد تومان، شورای سیاستگذاری حوزههای علمیه زنان با ۲۵۸ میلیارد تومان و... که تنها به ترویج خرافات مذهبی بپردازند؛ همین لیست بودجه ها بغض خفه شده چهار دهه جامعه را به فریادی به بلندای کل ایران تبدیل میکند.
اگر در جنبش سبز شعارها عمدتا رنگ و بوی سیاسی داشتند و عمدتا تبعیض حاکم بر سیستم انتخاباتی جمهوری اسلامی را هدف قرار داده بودند، شعارهای جنبش اعتراضی اخیر تبعیض حاکم بر کلیت جامعه ایران، از تبعیضات اقتصادی تا اجتماعی و فرهنگی را در هدف خود قرار دادهاند. جنبش اخیر کاملا متفاوت است از جنبش سال ۱۳۸۸ است. این جنبش از دل ِ اعتراضات و اعتصابات علیه بیکاری،گرانی،حقوق های معوقه، حقوق زنان، دانشجویان،محیط زیست و... و با پیش زمینه های اجتماعی-فرهنگی بیرون آمد. در حکومتی که نقد و حق خواهی جایی ندارد و در جواب حق خواهی جز سرکوب،زندان،باتوم،اعدام و... جواب دیگری دریافت نمیکند، این جامعه به حالت بغض خفه شده در می آید و روزی به مانند امروز یقه رژیم را خواهد گرفت.
بحران عمیق ایران امروز اتفاقا اقتصادی نیست، بحران در بخش اجتماعی است و امروز مردم صدای "حق من کو" و "زندگی من کو" سر داده اند. مطرح کردن اعتراضات اخیر تحت عنوان "انقلاب تخم مرغی" جز ترفند عوامل وابسته به حکومت برای به بیراهه و تهی کردن اعتراضات از ماهیت خویش چیز دیگری را دنبال نمیکند.یادمان نرود که طرح مقابله با خشونت علیه زنان و حضور آنان در ورزشگاه ها در دولت تدبیر و امید آقای حسن روحانی بسته شد. فضای مجازی با دستور مستقیم آقای روحانی و دولت ایشان فیلتر شد و بیش از صد شاغلِ فضای مجازی کارشان را از دست دادند.
آنچه که امروز میتوان از اعتراضات سراسری مردم ایران به صراحت برداشت کرد، سرخوردگی و بی اعتمادی بخش اعظم جامعه نسبت به حکومت مذهبی و جامعه روحانیت است. آنجا که مردم شعار میدهند اصلاح طلب-اصولگرا دیگه تموم ماجرا، پیامد مستقیم یکدندگی حکومت جمهوری اسلامی است که در این چهار دهه تن به خواسته های ابتدایی مردم نداد و نخواست صدای مردم را بشنود. شعار هایی که در این چند روزه سر داده شد، نشاندهنده به پایان رسیدن سیاست رژیم اسلامی ایران است. این شعارها پیامد بحران هایی است که زمانی معضل و مشکل بوده اند و بدلیل دیده نشدن، امروز تبدیل به بحران حل نشدنی در زمینه های اقتصادی،اجتماعی،فرهنگی،محیط زیست و... شده اند.
این اعتراضات خواهان برکناری رژیم اسلامی ایران و جایگزینی یک حکومت دموکرات است. رژیم هم در مقابل این اعتراضات دست سرکوب اش بدلیل حمایت کشورهای غربی از اعتراضات بسته شده است. در نهایت وظیفه ما به عنوان اپوزیسیون این است که در مرحله اول تکلیف خود را روشن و در حمایت تمام قد از اعتراضات مردمی ایران خود را نشان دهیم. امروز زمان آن رسیده اپوزیسیون وظیفه ذاتی خود را بعد از چهاردهه انجام و یکی از وظایف آن افشا کردن اپوزیسیون دست ساز رژیم است که میتوان گفت بیش از دو دهه خط و سوی مردم و اپوزیسیونِ راستین را به بیراهه کشانده و کاری جز بازی در زمین رژیم انجام نداده؛ و امروز اعتراضات سراسری مردم ایران را انقلاب تخم مرغی مینامد.
مردمی که در اعتراضات شرکت کرده اند، همانند انقلابهای دیگر کشور ها، در درجه اول خواستار حقوق برابر و عدالت در تقسیم امکانات هستند، خواسته ای که در درجه اول از طریق یک سیستمی قانونمند میتواند تحقق پیدا کند. دموکراسی و آزادیهای سیاسی در واقع نتیجه تحقق این خواسته و تضمینی است برای تداوم عدالت و حقوق برابر برای تمام طبقات و اقشار جامعه. از این نظر است که ما تازه پس از چهار دهه میخواهیم پا در راهی صحیح بگذاریم و مطالبات پایدار و ماندنی را فریاد بزنیم.
مبارزه ادامه دارد...
در آخر توجه شما را به ویدئو زیر جلب میکنم. ویدئو توسط حزب ایرانِ آباد تحت عنوان " کارنامه ۴۰ سال حکومت آخوند ها بر ایران" تهیه شده است.