وقتی اعتراضات سراسری مردم ایران در مراکز استانها و شهرهای مختلف کشور در پنجمین روز از آغاز آن در مشهد پایداری یافت، نخبگان اصلاح طلب در شوک فرو رفتند و با دم دستی ترین تحلیل گفتند چون سیرک انتخابات در این مقطع در کشور اجرا نمی شود اقدام به تجمع مردم مشکوک است و سازماندهی آن را به جناح رقیب خود در انتخابات نسبت دادند. پس از عبور مردم از شعار "مرگ بر روحانی" که خوشایند جناح شکست خورده انتخابات است و سر دادن شعارهایی که مطالباتی فراتر را مطرح می کرد، اصول گرایان جنبش مردمی را به رقبای منطقه ای ما چون عربستان و دشمنانی که همیشه وجود دارند چون امریکا و اسرائیل نسبت دادند.
هر دو جریان اصلاح طلب و اصول گرا متاسفانه مردم را جز آلت دستی که به فرمان و در تائید حکومت جز در ۲۲ بهمن و روز قدس نباید به خیابان بیایند تصور می کنند و مشارکت آنان در روند اداره کشور را جز از مسیر انتخابات نمی دادند. انتخاباتی که به واسطه نظارت استصوابی شورای نگهبان از معنا تهی شده و حالت نمایشی پیدا کرده است که فرد پیروز آن را به هیچ روی نمی توان" نماینده اراده مردمی" خواند چه نماینده مجلس باشد چه رئیس جمهور...
وقتی اخبار تظاهرات مردم شریف تویسرکان در اعتراض به ظلم و فساد سیتماتیک در فضای مجازی منتشر شد و اعلام شد که در پی حمله به مردم ازسوی نیروهای نظامی بنا به روایت رسمی سه نفر و بنابر روایت های غیر رسمی شش نفر کشته شده اند بسیاری از هم وطنان نام شهری را شنیدند که شهرتش با گردو گره خورده است و بیش از آن چیزی از این شهر نمی دانند. مخاطبان این یاداشت برای آنکه درک درستی از مساله تظاهرات فراگیر در کشور پیدا کنند ، به مثابه مشتی نمونه خروار من خیلی کوتاه از شهری سخن می گویم که در آن زاده شده ام.
شهری در جونب غربی همدان و به غایت محروم که سیمای آن پس از ۴ دهه از حضور روحانیت در قدرت، تفاوت بنیادینی با پیش از آن پیدا نکرده است. اگر از امکانات اولیه چون آب ، برق و گاز که به روستاها داده شده و پول آن بر خلاف وعده مجانی بودن با احتساب نرخ تورم و کاهش ارزش پول ملی دو بله سوبله گرفته شده است؛ بگذریم حکومت کار ویژه دیگری برای این شهر نکرده است.
من از شهری حرف می زنم که کشاورزی آن در طی دهه اخیر به واسطه بحران آب به مرز نابودی رسیده است و بخش مهمی از مردمی که جز کشاورزی منبع در آمد دیگری ندارند سالهاست به واسطه خشک سالی صورتشان را با سیلی سرخ می کنند و به بهای آنکه شکم را سیر کنند از بسیاری نیازهای فرهنگی و روانی خود چشم پوشیده اند.
درمیان جمعیت تقریبا صد هزار نفری آن انبوهی از جوانان تحصیل کرده بیکار وجود دارد ( رقمی بیش از ۴۰ درصد ) که با امید، تحصیلات تکمیلی را نیز به پایان برده¬اند و با تداوم بیکاری هرروز از دیروز نا امید¬ترند. من از شهر محرومی حرف می زنم که کمتر کسی حاضر شده است از دریافت یارانه در آن انصراف بدهد و بخش قابل توجهی از مردم در روستاها تحت پوشش کمیته امداد هستند .
من از شهری کوچکی حرف می زنم که برای سر¬گرم کردن جوانان و به تعویق انداختن بحران بیکاری، اشتغال و ازدواج در آن دانشگاه آزاد برپا کردند؛ اما هیچ دولتی تا کنون در آن کارخانه ای برای اشتغال¬زایی تأسیس نکرده است. من از شهر کوچکی حرف می زنم که تعداد تاکسی¬های آن از تعداد مغازه هایش بیشتر است. من از شهر مذهبی حرف می زنم که وفور آسیب های اجتماعی اعم از اعتیاد، بزهکاری، فحشا و طلاق که در تاریخ آن مسبوق به سابقه نبوده؛ نفس آن را بند آورده است.
من از شهری حرف می زنم که تنها کارخانه خصوصی آن "فیلتر سرکان " به دلیل نرخ بالای بیکاری، شاغلین خود را استثمار کرده و در ازای بعضاً ۱۲ ساعت کار مداوم حقوقی در حدود یک میلیون و دویست هزار تومان پرداخت می کند.
من از شهری حرف می زنم که همه دولتهای بعد از انقلاب به آن بدهکارند. من از شهری حرف می زنم که همه دولتها اعم از اصلاح طلب، اصول گرا و اعتدالی در آن وعده دادند تا با کوتاه کردن مسیر دسترسی این شهرستان به شهر همدان از طریق کشیدن جاده ای معروف به" گنج نامه" آن را از به اصطلاح "بن بست جغرافیایی "خارج و ظرفیت های گردشگری و صنعتی آن را فعال کنند. اما این وعده از فرط عدم تحقق رنگ افسانه به خود گرفته است... در نتیجه مردم مستأصل شهر، خود جوش به خیابان ریختند... این تصویر واقعی و خلاصه¬ای است از شهری که من در آن زاده شده¬ام والبته بر کمبودها و کاستیهای آن بیش از این می توان افزود. این سطور را نوشتم تا گوش¬هایی که با شش نفر کشته در تظاهرات با نام تویسرکان آشنا شد آن را بیشتر بشناسد. اما سخنم را ضمن همدردی و عرض تسلیت و تعزیت به پیشگاه همشهریان عزیزم با نصایحی به حاکمیتی که امثال مرا به رسمیت نمی شناسد؛ به پایان می برم.
وقتی احزاب، رسانه¬ها و آزادیهای مدنی را سرکوب کردید و با عدم برگزاری انتخابات آزاد و فارغ از نظارت استصوابی مسیر تعامل نمایندگان واقعی مردم که واقعیت ها را به نهادهای فوقانی حکومت منتقل کنند بستید و با اختلاسهای کلان چشم اعتماد مردم را کور نمودید؛ حداقل اینقدر شرافت و انسانیت داشته باشید که اعتراض آنها را به رسمیت بشناسید. به جای آنکه در پی فرو نشاندن خشم آنان باشید با منصوب کردن آنها به آمریکا و اسرائیل و فریب خورده خواندشان بر خشم آنان می افزائید.
با فیلتر کردن شبکه های اجتماعی چون تلگرام و اینستاگرام نشان دادید که هم چنان درک اشتباهی از مسائل دارید؛ زیرا خشم مردم از مطالبات انباشت شده را به تحریک این کانال و آن کانال تلگرامی ربط دادید. دیر یا زود از خواب گران برخواهید خواست، امید آنکه این بیداری به قیمت تباهی ملک و ملت تمام نشود...
*نامزد رد صلاحیت شده تویسرکان در انتخابات مجلس ۹۴ از حوزه تویسرکان (دانشآموخته دکترای روابط بین الملل)