زهره خسروانی - ایران وایر
انتشار خبر خودکشی سومین زندانی در ایران، گمانهها در خصوص آغاز اجرای طرح حساب شدهای با هدف ارایه تعریفی جدید از زندان در جمهوری اسلامی، هموزن و همسنگ با مرگ و پایان زندگی برای زندانیان را تقویت کرده است.
«کاووس سیدامامی»، استاد دانشگاه و فعال محیط زیست سومین زندانی از دی ماه گذشته تا کنون به شمار می رود که دستگاه قضایی خبر مرگ او را دو هفته پس از بازداشت داده است.
«رامین سید امامی»، فرزند وی در صفحه توییتر خود نوشته است مقامهای زندان به مادرش گفتهاند همسرش در پی «خودکشی»، در زندان جان باخته است.
مدیرعامل مؤسسه «حیات وحش میراث پارسیان» آنطور که پسرش نوشته، چهارم بهمن ماه بازداشت شده و روز ۱۹ بهمن خبر خودکشی وی در زندان به اطلاع خانوادهاش رسیده است.
انتشار خبر مرگ این عضو هيات علمی دانشکده معارف اسلامی و علوم سياسی «دانشگاه امام صادق» همزمان با اعلام بازداشت چند متهم مرتبط با یک پرونده «جاسوسی در حوزه محیط زیست» از سوی دادستان تهران رخ داده است.
«عباس جعفری دولتآبادی»، دادستان عمومی و انقلاب تهران روز شنبه ۲۱ بهمن اعلام کرد این افراد در قالب اجرای پروژههای علمی و محیط زیستی، اطلاعات طبقهبندی کشور را در حوزههای استراتژیک جمع آوری میکرده اند. از سرنوشت این افراد تاکنون اطلاع دقیقی در دست نیست اما اعلام مرگ کاووس سیدامامی در زندان، نگرانیها درباره سلامتی آن ها را نیز افزایش داده است.
به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید
در جریان اعتراضهای سراسری دیماه امسال نیز آنطور که منابع حقوق بشری گزارش کرده اند، سه تا پنج نفر از معترضان بازداشت شده در زندانهای ایران جان خود را از دست داده اند. مقامهای قضایی البته فقط درگذشت دو نفر از بازداشتشدگان را به نامهای «سینا قنبری» و «وحید حیدری» تأیید و دلیل مرگ هر دو نفر را نیز خودکشی اعلام کردند.
۴۰ نماینده مجلس شورای اسلامی پس از آن در نامهای به «صادق لاریجانی»، رییس قوه قضاییه خواستار تشکیل هیاتی مستقل برای بررسی علل مرگ این زندانی ها شدند که تاکنون تصمیمی عملی درباره این درخواست اتخاذ نشده است.
سازمان عفو بینالملل نیز با انتشار بیانیهای، خواستار انجام تحقیقاتی فوری در این زمینه شد اما این درخواست نیز همچون گذشته با بیاعتنایی مقامهای جمهوری اسلامی مواجه شده است.
درباره علت و چگونگی مرگ این سه زندانی پرسشها وابهامهای فراوانی مطرح است. در مقابل، مقامهای قضایی مدعی شده اند که فیلم خودکشی سینا قنبری را در اختیار دارند. ایندر حالی است که درباره صحت این فیلم نیز تردید وجود دارد.
«محمود صادقی»، نماینده اصلاحطلب مجلس شورای اسلامی روز سهشنبه ۲۶ دیماه در این زمینه به موضوع «خوراندن قرص» به زندانیان اشاره کرده و گفته که همین منجر به «بدحال شدن» زندانیان میشده است.
صادقی این مطلب را به نقل از بستگان یکی از زندانیانی که اخیرا در زندان فوت کرده، بیان کرده و افزوده است:«او طی چند تماس با خانوادهاش اظهار داشته مسوولان او و دیگر بازداشتیها را مجبور به خوردن قرصهایی میکردند که حالشان را بد میکرده است.»
پس از افشاگری نماینده مجلس، گمانهها در مورد این که این قرصها میتوانند عامل اصلی مرگ این زندانیان باشند نیز تقویت شده است. اما همچنان اطلاعات یا گزارش متقنی درباره این موضوع در اختیار فعالان حقوق بشر قرار ندارد.
با در نظر گرفتن تمام احتمالهای موجود مبنی بر قتل یا خودکشی این سه زندانی، پرسش اساسی این است که از مرگ مشکوک و پر رمز و راز فعالان مدنی و سیاسی در نهایت چه کسی سود میبرد؟
زندانی کردن شماری از مردم معترض و فعالان مدنی، سیاسی و یا رسانهای در جمهوری اسلامی، حربه و عامل موثری برای تحدید فعالیتهای اجتماعی و سیاسی آن ها به شمار می رود. به همین دلیل مقامهای جمهوری اسلامی از به کار بردن این ابزار تنبیهی علیه بسیاری از منتقدان و مخالفان خود به صورت حداکثری و حتی بیش تر از سایر احکام تنبیهی همچون محرومیت اجتماعی، تبعید و یا حتی اعدام استفاده میکنند.
اما به نظر میرسد استفاده حداکثری و گسترده از تنبیه زندان، همچون صدور احکام اعدام برای قاچاق چیان مواد مخدر در ایران، به ابزاری ناکارآمد و کماثر تبدیل شده است.
زندان در ایران دستکم از سال ۱۳۸۸ به بعد و پس از اعتراضهای خیابانی به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری آن سال، برای برخی فعالان سیاسی-عقیدتی، رسانه ای، مدنی و حتی دانشگاهی به آن چنان تجربهای بیبدیل شخصی و جمعی تبدیل شد که برخی از آن به عنوان «دانشگاه» یاد میکنند. در خارج از زندان نیز مفهوم زندانی سیاسی- عقیدتی میان طیف گستردهای از طبقه متوسط جامعه مفهومی متفاوت از مفهوم کلاسیک آن در اذهان مردم پیدا کرده است.
به نظر میرسد جمهوری اسلامی پیرو این ناکارآمدی، به استفاده از مرگ «خودخواسته» و یا قتل «هدفمند» یا «اتفاقی» افراد در زندان رو آورده است. طبیعتا کسانی از این نوع خاموشی همیشگی مخالفان بهره میبرند که همواره به دنبال سرکوب آن ها بودهاند.
برای این سرکوبگران، پیشتر نفس زندان عامل بازدارنده قابل قبولی بود. چندی بعد اما این ابزار با شکنجههای آشکار و پنهان و هدفمند همراه شد تا «کارآمدی» خود را حفظ کند. در ادامه ولی گروهی از زندانیان دچار بیماریهای مختلف و جدی شدند که ابهامهای زیادی درباره علت ابتلای آن ها در زندان به انواع بیماریها مطرح است.
پس از به کار گرفتن مکملهای شکنجه، بیماری و آزار و اذیت خانوادههای زندانیان سیاسی، مدنی و رسانهای، به نظر میرسد جمهوری اسلامی حالا به استفاده از روش دیگری در زندانها رو آورده است. این بار شبح مرگ در زندانهای ایران به پرواز درآمده؛ شبحی که میتواند در هر لحظه و مکانی قربانی خود را انتخاب و بدون هیچ رد و نشانهای، او را به کام خود بکشد. قربانیان این شبح هم نه قاتلان و جنایت کاران و قاچاق چیان و معتادان و بدهکاران و سارقان مسلح، بلکه گروه وسیعی از فعالان سیاسی، مدنی و رسانهای زندانی هستند. شبحی که همراه با این زندانیان در زندانهای ایران پرسه میزند، گویا قرار است به طور جدی، با کمک به سرکوبگران، زندانها را باردیگر «کارآمد» کند.
تصمیم گیرندگان به پرواز درآوردن این شبح احتمالا از آن رو که تصور مرگ نزد عموم انسانها ترسناکتر از واقعیت خود مرگ است، رو به استفاده از این حربه به طور سیستماتیک آوردهاند. شاید آن ها قصد دارند به منتقدان و مخالفان خود که دیگر از زندان رفتن هراسی ندارند، هشدار دهند این شبح میتواند آن ها را از پای درآورد و در نهایت بدون این که ردی از خود بر جا بگذارد، «خودکشی» نام بگیرد.