جمعی از نواندیشان دینی در خارج از کشورعلیه حجاب اجباری بیانیه دادند.
مینو مرتاضی فعال حقوق زنان و نواندیش دینی ملی- مذهبی در حمایت از اعتراض علیه حجاب اجباری مطلبی صریح و رسا نوشت.
خانم های محجبه ای همچون صدیقه وسمقی، جمیله کدیور، الهه کولایی، آذر منصوری و ... علیه اجباری شدن حجاب موضع گرفتند. زنان گمنام زیادی نیز در این باره مطلب نوشتند.
خانم جوان محجبه ای در شهر مذهبی مشهد با شجاعت بر روی سکویی بالا رفت و علیه اجباری بودن حجاب قد برافراشت.
اما؛ مسئله حجاب در ایران فقط مسئله ای برخاسته از استبداد دینی نیست. ریشه هایی عمیق در برخی سنت های کهن این سرزمین هم دارد. چالش اجباری کردن حجاب را هم از زاویه «اقتدارگرایی- آزادی خواهی» و هم «سنت-مدرنیته» باید دید. اجبار برای تحمیل نوع خاصی از پوشش بر زنان نه تنها از سوی حکومت بلکه از بسترفرهنگ و تربیت برخی خانواده های سخت گیر که چندان مذهبی هم نیستند ریشه می گیرد.
به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید
مقایسه آثار باستانی باقی مانده در ایران مثلا با یونان روشنگر دو فرهنگ متفاوت است. در آثار باقیمانده از تخت جمشید مجسمه چندانی از زنان دیده نمی شود. برخلاف مجسمه های عریان در یونان. در پاسارگاد یک مجسمه از آناهیتاست که هرچند سرش را نپوشانده ولی پوششی کامل دارد.
در ریشه یابی این امر نظرات مختلفی مطرح شده است. از جمله وضعیت جغرافیایی -تاریخی خاص ایران. پنهان کردن زنان در خانه ها و یا پوشاندن آنان در پوششهای سخت و فراوان نوعی مکانیسم دفاعی در برابر هجوم های مکرربیگانگان بوده است.
یک نظر دیگر مردسالار بودن قوم آریایی است. خانم دکتر شهلا لاهیجی چنین نظری دارد. یک کتاب معروف خانم لاهیجی «پژوهشی در هویت تاریخی زنان ایران» است که تالیف مشترکی با خانم مهرانگیز کار فعال نام آشنای حقوق زنان است. در پایان هر دوره از کلاس هایم در باره «زن در متون مقدس» در حسینیه ارشاد، از صاحب نظران هر دین یا دوره تاریخی برای یک میزگرد دعوت می کردم. در پایان دوره زن در آئین زرتشت از دکتر خورشیدی (رئیس انجمن موبدان تهران) و خانم لاهیجی دعوت کردم. خانم لاهیجی در آن جلسه در باره این نظر خود توضیح داد که قوم آریایی شاید به علت کوچگری و جنگاوری اش قومی به شدت مردسالار است و به هر کجا (از جمله نقاطی از اروپا) هم که رفته همین فرهنگ را بسط داده است.
خانم لاهیجی نویسنده، مترجم و فعال حقوق زنان و مدیرانتشارات روشنگران و مطالعات زنان است. به یاد دارم جلسه مشارکت مطالبه محور در انتخابات سال 88 از سوی طیف گوناگونی از زنان در دفتر ایشان برگزار شد. پس نظر ایشان را نمی توان به خاستگاهی سنتی یا مذهبی مرتبط کرد.
فرهنگ خاص «غیرت» و «ناموس» که در اعماق فرهنگ ایرانی ریشه دوانده نیز جلوه دیگری از جنبه سنتی تاریخی است. این فرهنگ در آن چه به عنوان «فیلمفارسی» دهه پنجاه معروف است نیز جلوه بارزی داشته است. در دیداری با محسن مخلباف (که در نقد فیلم نون گلدون در منزلش داشتم) از او نیز در این باره پرسیدم. وی نیز تایید می کرد که این نوع حساسیت فقط در فیلم های ایرانی آن دهه برجسته است و به جز رگه کمرنگی در سینمای ترکیه، نمونه مشابهی ندارد.
در بین مسلمانان حوزه تمدنی دیگری مثلا شبه قاره هند نیز چنین فرهنگی وجود ندارد. به ریاست جمهوری رسیدن خانم بینظیر بوتو در پاکستان و نخست وزیری خانم شیخ حسینه در بنگلادش و یا وجود مدارس مختلط در این حوزه تمدنی به خوبی تفاوت ها را نشان می دهد.
یکی از دوستانی که به سفر حج رفته بود تعریف می کرد حجاج مرد دیگر کشورها (ایشان مالزی را مثال می زد) در بالا رفتن از کوه حرا به سادگی دست برخی حجاج زن را می گرفتند و به آنان کمک می کردند. در بین حجاج ایرانی این امر اصلا متصور نبود!
سخت گیری شدیدا مردسالارانه بر حجاب جدا از امور سیاسی و این که مسئله حجاب برای جمهوری اسلامی به یک امر هویتی و ناموسی تبدیل شده و علیرغم همه عقب نشینی هایش اما حاضر نیست به صورت رسمی و قانونی اجباری نبودن آن را مانند همه کشورهای اسلامی بپذیرد، ریشه های فرهنگی دیگری نیز در تاریخ سرزمین ما دارد. این نشان می دهد افرادی که اهمیت بیانیه قاطع جمعی از نواندیشان دینی و یا موضعگیری زنان دیندار و محجبه را در این باره درک نمی کنند، چقدر سطحی و بهانه گیرانه با مسائل برخورد می کنند.
تنها «عشق» نیست که چشمان آدمی را می پوشاند. «نفرت» نیز چنین می کند. نفرت ضدمذهبی و یا ضدحکومتی.