-
جولیس هولمز، سفیر آمریکا در ایران در دوران ریاست جمهوری جان اف. کندی، بعد از حداقل سه سال دیدار و گفتگوی مستمر با محمدرضاه شاه پهلوی یک بار برداشت خود از شخصیت او را به واشنگتن گزارش کرد. سفیر آمریکا شاه را مردی تنها، مغرور و مشکوک به دیگران میدید که بسیار باهوش، دارای حافظه قوی و جذبه شخصی بالا بوده است.
ارزیابی هولمز در واقع بخشی از سند طولانیتری با عنوان "محمدرضا پهلوی، شاهنشاه ایران" است که در سال ۲۰۰۶ میلادی از حالت طبقه بندی بیرون آمده. ارزیابی هولمز از این نظر مهم است که هرچند توسط یکی از بزرگترین طرفداران شاه در دولت کندی نوشته شده است، لحنی صریح و به دور از تعارفات دیپلماتیک دارد.
هولمز مینویسد شاه شخصیت بسیار پیچیدهای دارد؛ مملو از تناقضات است؛ خلق و خویاش خیلی سریع تغییر می کند. "او تجسم ترکیب غیرقابل پیش بینیای از تندی و ملایمت است."
به نظر سفیر آمریکا، شاه نمونه بارزی از به گفته او "شخصیت و ذهنیت ایرانی" است: باهوش است و گوش به زنگ معانی ظریف و نهان؛ به نیات دیگران مشکوک است.
بنا بر اسناد، سفیر آمریکا به دقت سلامت جسمی و روحی شاه را زیر نظر داشت و در مواردی نتیجه آزمایشهای پزشکی وی در اروپا را از واشنگتن دریافت میکرد
به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید
او میافزاید شاه به خاطر تحصیلات محدودش در غرب، در استدلالات منطقی تا حدی توانایی دارد ولی "کوششهایش برای نتیجه گیری از طریق فرایندهای منطقی اغلب زیر موجی از واکنشهای غریزی فرو میرود، واکنش هایی که اغلب تصمیمهای کنترل شده هستند."
به باور سفیر آمریکا، تناقض دیگر در شخصیت شاه از اعتقاد راسخش به یک ماموریت تاریخی نشات می گرفت، این که فکر میکرد "دست سرنوشت روی پیشانیاش نهاده شده است."
هولمز میافزاید: "بعضی وقت ها شواهد روشنی بروز می دهد که فکر میکند مظهر همه شکوه، قدرت و فضیلت ایران از زمان کوروش است."
"در یک حال و هوای دیگر، آگاهی خود از ریشه خاکی و ساده خانواده پهلوی را به نمایش میگذارد و یک دلسوزی و همانندی به طور قطع گرمی در مورد فقرا و رعایای بی سواد احساس میکند، رعایایی که به بهبود وضع زندگی آنان مصمم است."
مراسم اعطای سند زمین به گروهی از کشاورزان ترکمن- بخشی از برنامه اصلاحاتی که بعدها به انقلاب سفید معروف شد
به اعتقاد سفیر آمریکا، شاه یک شخص پرهیزکار نبود و رعایت شئونات دین اسلام را فقط به رخدادهای عمومی محدود نگه میداشت ولی کاملا در عرفان خود صداقت داشت.
هولمز میگوید: "شکی نیست که او صادقانه و عمیقا اعتقاد دارد که حداقل دو بار با امام علی ملاقات و صحبت کرده است، مواردی که او در کتابش ماموریت برای وطنم آن را توصیف کرده است."
شاه و شماری از خلبانان ارتش ایران
رهبری 'پرجذبه'
هولمز همچنین گزارش میدهد که شاه دارای ذهن و حافظه خیلی قویای بوده و در مورد موضوعات مورد علاقه اش به طرز عجیبی اطلاعات تخصصی داشته است؛ به طور مثال، از اطلاعات زیادی درباره ویژگیها و تواناییهای تجهیزات نظامی برخوردار بوده به طوری که "خودش را یک تکنیسین نظامی و متبحر در استراتژی میپندارد."
شاه همچنین وقت زیادی را صرف مطالعه صنعت نفت کرده و "علاقه اش به اطلاعات در این باره دائرةالمعارفی است." از امور اقتصادی و مالی به اندازه موضوعات نفتی آگاه نبوده، به همین علت "هوش و تخیل تند و تیزش او را به نتیجه گیری های نامتوازنی هدایت می کند که دشوار میشود از آنها منصرفش کرد. او از این ضعف خود باخبر نیست."
سفیر آمریکا می افزاید: "ملایم صحبت می کند، لبخند جذابی دارد و در کل شخص مسحور کننده ای است."
"ملاقات کنندگان تقریبا بدون استثنا بعد از دیدار با وی تحت تاثیر شخصیت دلنشین اش قرار می گیرند."
حسن پاکروان، رییس وقت ساواک به آمریکایی ها گفته بود که شاه به جای ایجاد یک پایگاه مردمی "متاسفانه" بیشتر، خارجیها را شیفته خودش میکند
در همین رابطه، سپهبد حسن پاکروان، رییس وقت سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک)، گلایه داشت که شاه از "مخزن عظیم هوش و جذبه" خود برای ایجاد پایگاه مردمی استفاده نمیکند.
پاکروان - که خود به ملایمت و برخورد نرم با مخالفان حکومت شهرت داشت - در ژانویه سال ۱۹۶۱ به مقامات سفارت آمریکا گفت که شاه به جای آن که از جذبهاش در برابر دانشجویان معترض استفاده کند و به آنها بفهماند که دارد که بهبود وضع کشور در تلاش است، "متاسفانه بیشتر، خارجیها را شیفته خودش میکند."
اسناد حکایت دارد حتی منتقدان شاه در آمریکا - که او را پشت سر مستبدی فاسد می خواندند و برای سرنگون کردنش نقشه می کشیدند - به جذابیت شخصیتش اذعان داشتند.
ویلیام داگلاس - یکی از قضات لیبرال دیوان عالی ایالات متحده که دوست خانواده کندی و طرفدار جبهه ملی بود - یک بار به مقامات ارشد کاخ سفید گفته بود: "شما دو ساعت پیش شاه وقت صرف کنید، بعدش فکر میکنید که با فرانکلین روزولت صحبت میکردید."
قاضی ویلیام داگلاس، دوست و مشاور کندی، (نفر سمت چپ) چند بار به ایران سفر کرده بود. او یکی از بزرگ ترین مخالفان شاه بود و خواهان برکناری سفیر "نوکر صفت" آمریکا در تهران بوده
ویلیام داگلاس یکی از حلقه های مهم ارتباط مخالفان شاه با دولت کندی بوده. بنا بر سندی که در سال ۲۰۱۵ از حالت طبقه بندی بیرون آمد - او به مقامات شورای امنیت ملی آمریکا گفته بود: "تنها راه حل مشکل ایران کنار زدن شاه است."
بنا بر سند یاد شده مورخ ۳۰ مرداد ۱۳۴۱ (مطابق ۲۱ اوت ۱۹۶۲) داگلاس میگوید: "تراژدی سیاست آمریکا در قبال ایران این است که سفیر ما، هولمز، در برابر شاه نوکر صفتی میکند."
قاضی داگلاس میافزاید: "ما به یک سفیر قدرتمند در تهران نیاز داریم که به شاه بگوید که چه کاری میتواند یا نمیتواند انجام بدهد."
دولت کندی با شاه رابطه سردی داشت و گزینه کنار زدنش را هم بررسی کرد، اما در نهایت به این نتیجه رسید که - دست کم در کوتاه مدت - برای حفظ ثبات و تامین منافعش در ایران گزینه قابل قبول دیگری ندارد. اسرائیلیها هم نظر مشابهی داشتند.
زوی دورییل، بلندپایه ترین دیپلمات اسرائیلی در تهران، به همتایان آمریکایی خود می گفت: "گزینش راحت است، چرا که گزینه دیگری نیست." به باور او، جبهه ملی و روحانیت شیعه دچار اختلافات داخلی و فاقد رهبری و برنامه ای منسجم برای اداره کشور بودند.
دیپلمات اسرائیلی در عین حال معتقد بود که شاه در بازی های سیاسی تاکتیکی تبحر داشت ولی تاکتیک هایش "بسیار شخصی" بوده از جمله این که در گذشته به طرف شوروی رفت و "به لاس زدن با آنها تظاهر کرد تا این که آمریکا را تحت فشار قرار بدهد." به نظر مقام اسرائیلی، ایران در مجموع کشور خوش شانسی بوده که یک چنین "حکمران خردمندی" داشت زیرا "پسر رضاه شاه میتوانست یک فرد ضعیف النفس، عیاش یا ابله بار بیاید."
به همین خاطر بود که سفیر وقت آمریکا همان روزی که در گزارش خود به واشنگتن برای شاه عصبانی و پریشان "داروی روان درمان" سفارش می داد - به روسای خود گفت که فعلا مجبوریم روی همین "ساقه ضعیف" تکیه کنیم.
سفیر آمریکا شاه را مردی تنها و مغرور میدید که به چاپلوسی زیردستانش علاقه داشت
تنهایی و افسردگی شاه
جولیس هولمز همچنین درباره تک و تنها بودن شاه نوشت: "همه رهبران کشورها آدم های تنهایی هستند اما شاه ایران از اکثر آنها تنهاتر است."
به گفته هولمز، شاه مسئولیت بسیار سنگین حفظ ثبات و امنیت و پیشرفت کشورش را بر دوش گرفته اما چون ذاتا به مقاصد دیگران مشکوک است، مشاوران با لیاقتی دور و برش را نگرفتهاند؛ حتی آنانی که کاردان هستند تمایلی به ارائه نظرات منفی ندارند و "به سنت ایرانی، به شاه همان چیزی را میگویند که فکر میکنند تمایل به شنیدش دارد."
هولمز میگوید: "این کار اغلب شکل چاپلوسی مبالغه آمیز به خودش میگیرد که شاه به طور شگفت انگیزی پذیرای آن است. او مرد مغروری است و کسانی که دور و برش هستند از این موضوع مطلع هستند."
سفیر آمریکا در عین حال یادآور شد که شاه در ۲۲ سالگی و بدون آمادگی قبلی در حالی که ایران تحت اشغال نظامی خارجی بود بر تخت سلطنت نشست و تا مدت ها هیچ گونه حس رهبری و برنامه ای از خود نشان نداد تا این که در دو سال گذشته عزم و اعتماد به نفس تازهای پیدا کرد - که نقطه عطفش برگزاری همه پرسی سال ۱۹۶۳ میلادی بود - که در آن طرح اصلاحات اجتماعی و اقتصادی معروف به "انقلاب سفید" را به رای گذاشت - برنامه ای که محور اصلی اش اصلاحات اراضی بود و برای نخستین بار به زنان ایرانی حق رای داد.
هولمز میگوید: "او در این جا چیزی را خودش کاملا به تنهایی به نتیجه رساند که به شاه اجازه داد از زیر سایه پدرش - که در طول سلطنتش روی او افتاده بود - بیرون بیاید."
سفیر آمریکا می گوید که بدخلقی های شاه ادامه دارد ولی دیگر مانند گذشته دچار حالت یاس و ناامیدی عمیق نیست؛ "آخرین باری که گرفتار یک دوره تاریک افسردگی شد بهار سال ۱۹۶۲ بود- درست قبل از سفر رسمی اش به آمریکا."
به گفته سفیر آمریکا، شاه همچنین در زندگی شخصی خود احساس خوشبختی بیشتری می کند. ملکه جدید (فرح پهلوی) برایش ولیعهدی به دنیا آورده و تمام شواهد حکایت از یک خانواده شاد دارد؛"ملکه فعلی یک زن جوان باهوش و تندرست است که حال و هوای دربار منعکس کننده تاثیرات اوست."
هولمز در پایان می گوید بسیاری از کسانی که رضاشاه را از نزدیک دیده اند می گویند که محمدرضاشاه پهلوی هرچه بزرگ تر می شود به پدرش شباهت بیشتری پیدا میکند، گرچه بیرحمی سنگدلانه ای که رضاه شاه نسبت به مخالفان شخصی و سیاسیاش داشت را ندارد.