آخرين فيلمى كه از نُه فيلم حاضر در سياهه نامزدهاى بهترين فيلم سال در اسكار امسال ديدم فيلم بسيار زيباى Phantom Tread است كه عنوانش را به تسامح رشته خيال ترجمه كردهاند. نويسنده و كارگردان اين اثر، پل توماس اندرسون، مثل بسيارى از هنرمندان خلاق، بازى زيبائى با عنوان فيلمش كرده كه تا آن را نبينيد به ظرافت او در انتخاب عنوان پى نمىبريد.
قصه فيلم در مورد يك طراح و دوزنده لباس اشرافى زنان طبقه بالاى جامعه انگليس در دهه پنجاه قرن پيش است كه شيفته و فريفتهى هنر دوزندگى است. لغت نخ در عنوان اين قصه به روشنى اشاره به حرفه و هنرش دارد. از اين روشنتر بازى با لغت شبح است چرا كه او نه تنها از حضور دائمى شبح مادر فوت شدهاش حرف مىزند بلكه ما حتى در صحنهاى از فيلم شبح مادر را در كنج اتاق خوابش مىبينيم كه به پسرش خيره شده است. پس، ظريفتر آن خواهد بود كه همچون سازنده فيلم، از تركيبات تازه در عنوان بندى آثار هنرى نهراسيم و اسم اين فيلم را "نخِ شبح واره"، يا سادهتر، شبحِ نخ ترجمه كنيم.
با ديدن اين فيلم من ديگر مىتوانم بگويم تمام فيلمهاى نامزد شده در رشتههاى مورد علاقهام (بهترين فيلم، بهترين كارگردان، بهترين بازيگر و بهترين فيلمنامه) در اسكار امسال را ديدهام كه اغلب در گلدن گلاب هم حضور داشتهاند و در بفتاى انگليس هم نامزد هستند.
برخورد گلدن گلاب و تقسيم جوائزش به نگاه من در اغلب موارد نااميدكننده بود و اگر اسكار و بفتا هم بخواهند همان الگو را دنبال كنند باز فيلمهاى پر طرفداری در میان سینماروهای حرفهای، از نوع "شكل آب" و "سه بيلبورد در خارج از ابينگ ميسورى"، به جاى فيلمهائى چون "تاریکترين ساعت" و "پروژه فلوريدا" جوائز اصلى را خواهند ربود. فرصتى اگر دست دهد مطلبى در مورد اين فيلمها و اسكار امسال، پس از مراسم پرطمطراقش، خواهم نوشت، اما حالا به اين اكتفا مىكنم كه فيلم زيباى شبح نخ را معرفى كنم. به نگاه من اين فيلم از نظر سينمائى يك اثر كامل است كه هماهنگى غريبى در قصه و بازى و كارگردانى دارد.
رينولد وودكاك، طراح و دوزنده لباس كه نقش شخصيت استثنائىاش را بازيگر صاحبنام، دانيل دى-لوئيس، به شكل شگفتآورى بازى مىكند از اندام مدلى كه روزى محبوبش بود رضايت ندارد و به توصيه خواهرش كه مدير و گرداننده خياطخانهى اشرافى اوست براى يافتن مدل تازهاى با آلما، دختر جوانى كه در يك رستوران روستائى كار مىكند، طرح دوستى مىريزد. و آلما بزودى به عنوان مدل و معشوقه او در خياطخانه رينولد ساكن مىشود.
رابطه غريب، سنگين، رسمى و اشرافى حاكم بر خياطخانه بويژه در رابطه با سيريل، خواهر خشك و مقرارتى او، هيچ همخوانى با روحيه سبك، آرام و روستائى - اما بسيار مصمم و مستقل - آلما ندارد، هرچند آلما روز به روز بيشتر شيفته شخصيت متفاوت رينولد مىشود و نمىتواند از او دل بكند.
با همين خلاصهاى كه از زمينه قصه - نه خود آن - نوشتم بايد حس كرده باشيد كه با يك طرح استثنائى روبرو هستيد، بويژه اگر اين را هم بگويم كه آلما چنان در عشقش پابرجاست كه براى شكستن ابهت و غرور رينولد حاضر است در مقابلش بايستد و حتى قارچ سمى باغشان را در املت معشوقش رنده كند!
به پيشبينى اسكارشناسان - كه لزوما سينماشناسان اصیلی نيستند! - رقباى اين فيلم در رشته بهترين فيلم، همان دو فيلم "شكل آب" و "سه بيلبورد..." هستند كه به نگاه من از ارزش سينمائى خاصى برخوردار نيستند. رقباى واقعى مىبايد "ليدى برد" به كارگردانى گرتا گرويگ، "تاريكترين ساعت" به كارگردانى جو رايت، و يا "پُست" به كارگردانىِ اسپلبرگ مىبودند (البته من فيلمهائى را نام بردم كه در ليست نامزدهاى بهترين فيلم حضور دارند وگرنه اين عنوانها را از قلم نمىانداختم: آخرين پرچم در اهتزاز اثر ريچارد لينكليتر، لاكى اثر جان كارول لينچ، و چرخ فلك اثر بسيار زيباى وودى آلن).
شبح نخ در چند رشته ديگر هم نامزد جايزه اسكار شده از جمله در رشته بهترين بازيگر مرد نقش اول كه اگر قرار باشد حق به حقدار برسد دانيل دى-لوئيس حتى از گرى اولدمن با بازى چشمگيرش در نقش وينستون چرچيل در فيلم تاريكترين ساعت برحقتر است.
شبحِ نخ
لزلى مانويل هم براى بازى درخشانش در نقش خواهر رينولد، نامزد بهترين بازيگر زن در نقش حمايتى است. اما عجيب است كه ويكى كريپس جائى در سياهه نامزدهاى اسكار بهترين بازيگر نقش اول زن نيافته است. اگر بازى ظريف و اقناعكنندهاش را با بازى فرانسيس مك دورماند در فيلم سه بيلبورد... يا بازى سالى هاوكينز در فيلم شكل آب كه در اين سياهه حضور دارند مقايسه كنيد به بىسليقگى انتخابكنندگان پى خواهيد برد. گرچه بايد منصفانه بگويم كه حضور مارگو رابى براى فيلم "من، تونيا" و سيرشا رونان براى فيلم ليدى برد در همين ليست، نشان از خوشسليقگى همان انتخابكنندگان دارد!
البته از همه مهمتر براى من نامزدى خود پل توماس اندرسن خالق اين فيلم است در رشته بهترين كارگردانى. از چهار رقيب او در اين رشته به نظر من تنها گرتا گرويك سازندهى ليدى برد شايستگى اين جايگاه را داراست، گرچه اسكارشناسان شانس اصلى را "گيرمو دل تورو" كارگردان فيلم شكل آب مى دانند كه همين يكى دو ماه پيش جايزه بهترين كارگردان گلدن گلاب را هم ربوده است و در بفتای آینده هم شانس بالائی برایش پیشبینی میشود!