Wednesday, Feb 14, 2018

صفحه نخست » موقعیت دشوار اصلاح‌طلبی در ایران

Samina_Rastgari.jpgاعتماد - ثمینا رستگاری - هرکدام از ما طرفدار یک روزنامه یا شبکه تلویزیونی هستیم و هرروز و هر شب اخبار و تحلیل‌ها را از آنها می‌گیریم و جهان را از دریچه‌ای که آنها ساخته‌اند تماشا می‌کنیم. سیاستمداران، کارهایی که می‌کنند یا نمی‌کنند، حرف‌هایی که می‌زنند یا از گفتنش طفره می‌روند این رسانه‌ها برای ما تصویر می‌کنند. این رسانه‌ها هستند که به ما نشان می‌دهند چگونه فکر کنیم، از چه کسی بدمان بیاید یا از چه کسی طرفداری کنیم. کسی که فقط اخبار ۲۰و‌سی نگاه می‌کند با کسی که فقط اخبار بی‌بی‌سی را می‌شنود...

دو آدمند با دو دنیای متفاوت. آنها در یک کشور زندگی می‌کنند اما در اصل متعلق به دو جهان متفاوتند، با یک‌زبان حرف می‌زنند اما در اصل زبان هم را نمی‌فهمند. در این آشفته‌بازار خبر و نظر کسی به دنبال یافتن حقیقت نیست، دل می‌سپرد به جریانی و تا آخر خط با آن‌ می‌رود.

به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید

در حال حاضر در سپهر سیاست ایران جهان‌بینی‌های متضادی خلق شده که هرروز که می‌گذرد امکان آشتی، هم‌پوشانی یا پیدا کردن نقاط مشترک میان‌شان کمتر می‌شود. اصولگرا و اصلاح‌طلب و خارج‌نشین هر کدام به گونه‌ای درباره اوضاع کشور حرف می‌زنند که اگر اسم ایران را از تحلیل‌های‌شان ‌بردارید نمی‌توانید بفهمید که موضوع سخن آنها یک چیز است. آنچه اصلاح‌طلب بحران می‌نامد، اصولگرا نقطه قوت می‌داند و آنچه خارج‌نشین قبح می‌داند، رسانه داخلی حسن می‌پندارد.

به طور مثال ۲۲ بهمن فرامی‌رسد، رییس‌جمهور در میان همه‌کسانی که برای جشن انقلاب به خیابان رفته‌اند سخنرانی می‌کند و می‌گوید می‌توانستیم برخی افراد را از قطار انقلاب پیاده نکنیم. جمعیت خوشحال می‌شود و عکس رییس‌جمهور فردای آن روز در روزنامه‌های اصلاح‌طلب منتشر می‌شود. اما اصولگرایان از این حرف برداشتی یکسر متفاوت می‌کنند. کیهان برای مخاطبش می‌نویسد «گفتارها و رفتارهای آقای رییس‌جمهور مانند انسان‌های دوشخصیتی شده است. یک روز دستاوردهای ۳۹ ساله انقلاب را در زندان و اعدام می‌بیند روز دیگر انقلابی‌تر از هر انقلابی می‌شود». سرمقاله‌نویس همان روزنامه هم برخلاف نظر رییس‌جمهور معتقد است در خود قطار دولت لیبرال‌هایی نفوذ کرده‌اند که مامور به «پیشبرد پروژه بر اندازی‌اند» و آنچه اکنون از نان شب هم واجب‌تر است «زدن ریشه این لیبرال‌ها و پاکسازی مراکز مهم دولتی از وجود آنهاست.»

اگر مخاطب روزنامه جوان باشید با خواندن نوشته مدیرمسوول این روزنامه اطلاعات دیگری هم به معلومات‌تان اضافه می‌شود و می‌فهمید همین روحانی که امروز با گفتن این حرف که «برخی را از قطار انقلاب پیاده کردیم که می‌توانستیم نکنیم» می‌خواهد حساب خود را از صف پیاده‌کنندگان جدا کند در حالی که ایشان فراتر از پیاده کردن دنبال حذف فیزیکی و اعدام بود و در اوج بحران و تجزیه‌طلبی، درخواست اعدام ارتشیان را داشت که با مخالفت جدی شهید چمران مواجه شد. از نظر مدیر مسوول روزنامه جوان «گلایه روحانی از پیاده کردن همانقدر چندش‌آور است که هادی غفاری و خلخالی اصلاح‌طلب باشند و سخنان گل و بلبلی آنان را در رسانه کار کنیم.»

پس شمای اصولگرا از حرف روحانی هیچ بوی خوشی برای بهبود جهان احساس نمی‌کنید. بلکه با دیدن او یک فرد «دوشخصیتی» با حرف‌های «چندش‌آور» می‌بینید که در کار مملکتداری مانده است و بیشتر در زمین دشمن بازی می‌کند و توان حل مشکلات اقتصادی و ارزی و آلودگی را هم ندارد و مجبور است با این حرف‌ها حاشیه ‌سازی کند.

اگر از آن دسته مردمی هستید که ماهواره‌ای را در پشت‌بام خانه‌تان جاساز کرده‌اید و حرف‌های آن‌وری‌ها را قبول دارید، جهان‌تان شکل دیگری می‌گیرد. از نظر شما رییس‌جمهور و مخالفانش سروته یک کرباس‌اند و مملکت در حال رفتن به قهقراست و اعتیاد و اعتراض و بی‌خانمانی و بدبختی از سرتاپای مملکت بالا می‌رود و امروز انقلاب نشود فردا حتما می‌شود. اگر فیلترشکن داشته باشید و با موبایل‌تان سری به توییتر بزنید در عرض چند لحظه پرتاب می‌شوید به وسط معرکه یک لشکر سرباز مستعار که در حال رجزخواندن و نفس‌کش طلبید‌نند و هرکسی را که در ۲۴۰ کاراکتر ارادت و تعلق خود را به براندازی و انقلاب کردن و زیرورو کردن همه‌چیز نشان ندهد در طرفه‌العینی با خاک یکسان می‌کنند و برای گفتن رکیک‌ترین فحش‌ها و بدترین تهمت‌ها ثانیه‌ای درنگ نمی‌کنند.

در این آشفته‌بازار، اصلاح‌طلب بودن سخت‌ترین کار است چرا که باید هم از کیهان تهران فحش بخورید هم از کیهان لندن. در گوشه رینگی گرفتار می‌شوی که اگر در مقابل برانداز بایستی با آن‌کسی که معتقد است در قطار جایی برای تو نیست همکاسه می‌شوی و اگر انتقادی کنی پیاده‌نظام آنهایی می‌شوی که در خارج نشسته‌اند و جز با ویرانی هرچه تو ساخته‌ای به هیچ‌چیز راضی نمی‌شوند. آنها که براندازند اصلاح‌طلبی را خیانتی بزرگ‌تر از اصولگرا بودن می‌دانند. از نظر آنها اصلاح‌طلبان در حال بزک کردن سیستم‌اند و باعث می‌شوند مردم دیرتر به یاری آنها بشتابند و فرش قرمز فتح و ظفر را برای‌شان بگسترند. در محاسبات آنها اگر اصلاحات نبود، اگر اصلاح‌طلبان مردم را فریب نمی‌دانند که این سیستم قابل اصلاح است، اگر آنها تکرار نمی‌کردند که باید در انتخابات شرکت کرد، الان حتما پروژه تغییر رژیم به بار نشسته بود و آنها داشتند در تهران محصول آن را برداشت می‌کردند.

تصور اصولگرایان از اصلاح‌طلبان هم تصویر خوشایندی نیست. از نظر آنها اصلاح‌طلبان «ماموریت دارند در پوشــش، «مطالبه آزادی»، «شــفافیت» و «مدارا» پروژه براندازی خود را پیش ببرند... آنها مامورند با نفوذ در بدنه مراکز تصمیم‌گیر و تصمیم‌ساز، اولویت‌ها را وارونه جلوه دهنــد تا پروژه خود را پیش ببرند.»

اصلاح‌طلبی همیشه در میان این دو لبه قیچی گرفتار بوده است؛ دو لبه‌ای که بارها به هم آمده‌اند و از وسعت قلمرو اصلاحات کاسته‌اند و این موقعیتی است که اصلاحات بالذات به آن دچار است، چرا که با صدای بلند می‌توان فحش داد اما حرف منطقی را باید شمرده زد. با رگ گردن باد کرده می‌توان کلنگ دست گرفت و خراب کرد اما ساختن صبر می‌خواهد و حوصله و الان با نهایت تاسف باید اعلام کرد که قدرت رسانه‌ها به دست کسانی افتاده که بلندتر فریاد می‌زنند و متاع امید و اصلاح را بی‌خریدار می‌کنند. آنها که در خارج از کشور نشسته‌اند وظیفه خود را انجام می‌دهند و بر آنها حرجی نیست، پولی اگر می‌گیرند باید به همان اندازه خدمت کنند اما رسانه‌های داخلی با چه منطقی امید مردم را ناامید می‌کنند و منفعت جناحی را بر منافع ملی ترجیح می‌دهند؟

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy