ولیرضا نصر - فارنافرز
ترجمه: سایت بازتاب - تهران
سید ولیرضا نصر اسلامشناس، و از استادان شناختهشدهٔ مسائل خاورمیانه در غرب است. او مشاور ریچارد هولبروک در کابینه باراک اوباما بود. ولیرضا نصر پسر سید حسین نصر فیلسوف ایرانی است.
فارنافرز در تحلیلی به بررسی نقطه آغازین فروپاشی نظم خاورمیانه پرداخت و تاکید کرد که عامل فروپاشی نظم منطقه نه ایران، بلکه حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ است. او در ادامه این مطلب با نقد راهبرد سنتی و متعارف آمریکا در برابر ایران که سیاست تقابل و محدود کردن نفوذ تهران در خاورمیانه است، تنها گزینه باقیمانده در برابر ایران را دیپلماسی و دخیل کردن نقش ایران در منطقه توصیف میکند.
ناآرامیهای اجتماعی و جنگهای داخلی سالهای اخیر خاورمیانه، نظم سیاسی این منطقه را که از زمان جنگ جهانی دوم وجود داشته، برهم زده است.
فارنافرز در تحلیلی به بررسی نقطه آغازین فروپاشی نظم خاورمیانه پرداخت و تاکید کرد که عامل فروپاشی نظم منطقه نه ایران، بلکه حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ است. او در ادامه این مطلب با نقد راهبرد سنتی و متعارف آمریکا در برابر ایران که سیاست تقابل و محدود کردن نفوذ تهران در خاورمیانه است، تنها گزینه باقیمانده در برابر ایران را دیپلماسی و دخیل کردن نقش ایران در منطقه توصیف میکند.
به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید
رئیس مدرسه مطالعات بینالمللی دانشگاه جان هاپکینز در مقالهای از لزوم پذیرش نقش منطقهای ایران بهجای سیاست تقابل با ایران سخن به میان آورده است. «ولی رضا نصر» در شماره مارس-آوریل «فارن افرز» با بررسی و نقد سیاست تقابل با ایران و محدودسازی قدرت آن در منطقه که در عین حال بیثمر هم خواهد بود، پیشنهاد میکند که آمریکا، ایران را در منطقه دخیل کند و بهدنبال راهی برای کاهش تنش و همکاری مستقیم با تهران همچون توافق هستهای باشد. سیاستی که باعث ترغیب ایران و عربستان به همکاری برای حل بحرانهای منطقه بهخصوص در سوریه و یمن میشود.
ناآرامیهای اجتماعی و جنگهای داخلی سالهای اخیر خاورمیانه، نظم سیاسی این منطقه را که از زمان جنگ جهانی دوم وجود داشته، برهم زده است. سقوط حکومتهای خودکامه موجب شکست نهادهای دولتی و تهدید تمامیت ارضی بسیاری از کشورهای منطقه شده است. جنگهای داخلی خونین در سوریه و یمن با دخالتهای نظامی نیروهای بیگانه وخیمتر شد. گروه تروریستی داعش توانست پیش از شروع حمایتهای بینالمللی، مناطق گستردهای از سوریه و عراق را به تصرف درآورد. به گزارش نشریه آمریکایی «فارن افرز» در مقابل چشمان دولت ترامپ و ناظران دیگر در واشنگتن و منطقه، این تحولات اما تنها یک پیروز داشته است: ایران. این ناظران ایران را به تامین مالی گروههای تروریستی، حمایت از دولت بشار اسد و کمک به انصارالله یمن برای مقابله با عربستان متهم میکنند.
به گزارش دنیای اقتصاد،رئیسجمهوری آمریکا با دادن لقب بزرگترین تروریست دولتی به ایران، مخالفت شدید خود را با توافق هستهای سال ۲۰۱۵ اعلام کرد. در این رابطه آمریکاییها تصور میکنند با محدود ساختن نفوذ ایران، میتوانند نظم از بین رفته منطقه خاورمیانه- که همجهت با منافع آنها بود - را مجدد احیا کنند. این دیدگاه اما بر مبنای انتظارات اشتباه شکل گرفته است. آمریکاییها معتقدند علت اصلی فروپاشی نظم منطقه خاورمیانه، ایران است، درحالیکه به تعبیر نشریه «فارن افرز»، این گزارهای نادرست است و عامل برهم خوردن نظم خاورمیانه ایران نیست؛ بنابراین محدود ساختن ایران کمکی به بازگرداندن ثبات به منطقه نخواهد کرد.
سیاست خارجی ایران بسیار واقعبینانهتر از آنچه غربیها تصور میکنند، است. تمایل ایران برای همکاری با آمریکا در موضوع توافق هستهای نشان داد که سیاستهای این کشور در نتیجه محاسبات دقیقی است که بر اساس منافع ملی صورت گرفته و نه تلاش برای صدور انقلاب اسلامی. در این رابطه تنها زمانی ثبات به خاورمیانه باز خواهد گشت که آمریکا تنشهای منطقه را مدیریت کند و توازن را به این منطقه بازگرداند. این امر مستلزم راهحلی منحصربهفرد است: همکاری با ایران بهجای مقابله با این کشور.
سیاستهای ایران؛ عادیتر از آنچه تصور میکنید
تحلیلگران و سیاستمداران غربی اغلب منافع و آرمانهای ایران را به تب انقلابی این کشور نسبت میدهند. اما ایران فراتر از آنکه تمایل داشته باشد یک کشور باشد، میخواهد «ملت» باشد. به گزارش «فارنافرز» بسیاری از سیاستمداران در ایران واقعبین و منطقی هستند و تمایل دارند کشورشان با غرب ارتباط داشته باشد.
البته زمانی که موضوع سیاست خارجی مطرح باشد، اولویت همه ملیگرایی و تامین امنیت ملی است. به عقیده صاحبنظران، اجماعی که در این زمینه در میان ایرانیها وجود داشت موجب امضا و اجرایی شدن توافق هستهای در سال ۲۰۱۵ شد. در این رابطه تهران با هر نظم منطقهای که نقش این کشور را نادیده بگیرد و سعی در حذف آن داشته باشد، مخالفت خواهد کرد. آرمانهای ملیگرایانه ایران در کنار نگرانیهای امنیت ملی این کشور قرار دارد.
درحال حاضر نیروهای نظامی آمریکا و اسرائیل تهدیدی جدی برای ایران محسوب میشوند. به دنبال حمله نظامی آمریکا به عراق و افغانستان، صدها هزار نیروی نظامی این کشور در اطراف مرزهای نظامی ایران مستقر شدند. اما زمانی که هجوم اولیه آمریکا پایان یافت، شبهنظامیان شیعه توانستند آمریکا را مجاب به عقبنشینی کنند. بهکارگیری این شبهنظامیان که آموزش و تامین سلاح آنها توسط ایران صورت گرفت، به نوعی توضیحی بر چرایی رفتارهای خصمانه دولت ترامپ علیه ایران است.
به گزارش این نشریه آمریکایی، یکی دیگر از نگرانیهای ایران برتری نظامی رقبای منطقهای است. براساس آمارهای «بنیاد بینالمللی تحقیقات صلح استکهلم»، در سال ۲۰۱۶ ایران تنها سه درصد از تولید ناخالص داخلی خود را صرف بودجه نظامی کرد. این درحالی است که بودجه نظامی عربستان ۱۰ درصد، رژیم صهیونیستی ۶ درصد، عراق ۵ درصد و اردن ۴ درصد از تولید ناخالص داخلی بوده است. بر این اساس، ایران در منطقه خاورمیانه هشتمین بودجه بزرگ نظامی را - بر اساس معیار درصد از تولید ناخالص داخلی - دارد.
بر اساس مقدار کل نیز در سال ۲۰۱۶، عربستان ۷/ ۶۳ میلیارد دلار در بخش نظامی هزینه کرد، مقداری که ۵ برابر بیشتر از بودجه نظامی ۷/ ۱۲ میلیارد دلاری ایران در این سال بوده است. در این رابطه ایران به منظور جبران این خلأ، سیاست «دفاع رو به جلو» را در پیش گرفته است.
حمایت ایران از شبهنظامیان دوست نظیر حزبالله و حماس - دو گروه شبهنظامی که تهدید جدی برای مرزهای رژیم صهیونیستی هستند - از جمله این سیاستها است. ایستادگی حزبالله در برابر اسرائیل بهعنوان تنها موفقیت نظامی تاریخی اعراب در مقابله با این رژیم، نشان داد این گروه متحدی قابل اتکا و کارآمد برای ایران است. در سال ۲۰۰۰، حزبالله لبنان توانست نیروهای نظامی رژیم صهیونیستی را مجبور به عقبنشینی از مرزهای جنوبی این کشور کند. در سال ۲۰۰۶ نیز این گروه در برابر تجاوز اسرائیلیها به مرزهای جنوبی لبنان قدرتمندانه ایستادگی کرد.
به عقیده کارشناسان، توسعه برنامههای موشکی ایران در راستای دفاع از امنیت ملی و حفاظت از متحدان منطقهای این کشور است، راهکاری موفق که پیش از این پاکستان برای مقابله با هند اتخاذ کرد. گرچه در «برجام» ایران با محدود ساختن برنامههای هستهای خود موافقت کرد، اما با وجود برنامههای موشکی پیشرفته، هیچ قدرت جهانی نمیتواند بدون مواجه شدن با پاسخهای ویرانگر، با ایران و نایبان منطقهای این کشور مقابله نظامی کند.
ایستاده در غبار
نظم جهان عرب که بهواسطه آن واشنگتن میتوانست روابط منطقهای را مدیریت و قدرت گرفتن ایران را در منطقه محدود سازد، از بین رفته است. آغاز این اتفاق به حمله نظامی سال ۲۰۰۳ آمریکا به عراق برمیگردد. بهواسطه بیداری مردم در کشورهای عربی، سرنگونی حکومتهای خودکامه، شکست نهادهای دولتی و درگیریهای قومی و مذهبی که در نهایت به جنگهای داخلی تمامعیار تبدیل شد، روند شکست نظم خاورمیانه به اوج خود رسید.
در عوض آنچه در پی این اتفاقات مشاهده شد، تقویت قدرت و نفوذ ایران و تضعیف قدرتهای دیگر در منطقه بود. در عراق، ایران توانست بهواسطه همکاری با عوامل سیاسی شیعه و کرد، متحدانی برای خود ایجاد کرده به شکلگیری دولت کمک کند و به اختلافات پایان دهد. در این رابطه گسترش نفوذ ایران در عراق بسیار عمیقتر از کشورهای دیگر نظیر آمریکا بوده است. در سوریه نیز همکاری حزبالله لبنان با سایر داوطلبان نظامی از سراسر کشورهای منطقه که با تدبیر ایران صورت گرفت، نیروی نظامی کارآمدی ایجاد کرد.
در این رابطه شکست گروههای تروریستی و قدرت گرفتن دولت بشار اسد موجب نفوذ هرچه بیشتر ایران در سوریه شد. در نهایت در جنگ یمن، ایران توانست با سرمایهگذاری ناچیز نیروهای ائتلاف عربستان را در باتلاقی پر هزینه فرو برد و منابع تروریستی سعودیها را از سوریه و عراق منحرف سازد. به گزارش «فارنافرز»، با توجه به تحولات منطقه، احتمال رویارویی نظامی ایران با آمریکا یا متحدان منطقهای این کشور افزایش یافته است.
در این زمینه ایران مزیتهایی دارد. سپاه قدس و حزبالله لبنان با آموزش و سازماندهی شبهنظامیان شیعه عراق، داوطلبان نظامی شیعهای که از کشورهایی همچون افغانستان برای جنگ روانه سوریه شدند و انصارالله یمن برای مقابله با ائتلاف سعودیها، نیروی منطقهای قدرتمند ایجاد کردهاند. در این رابطه، زمانی که درگیریها پایان یابد هر یک از این گروههای شبهنظامی به فضای سیاسی کشورشان ورود و شرایط لازم را برای نفوذ هرچه بیشتر ایران در جهان عرب فراهم خواهند کرد. بهدنبال این تحولات، کشورهای عرب و سنینشین منطقه، اندک توانایی خود را برای مدیریت منطقه از دست خواهند داد.
مذاکره یا رویارویی؟
سیاست دولت اوباما در قبال فروپاشی نظم خاورمیانه، دوری از بیثباتیهای بیپایان این منطقه بود. خودداری از ورود به جنگ داخلی سوریه و تلاش برای دستیابی به توافق هستهای با ایران از نمونه سیاستهای محتاطانه دولت پیشین آمریکا است. در این باره موفقیت توافق هستهای ممکن است باعث شده باشد آمریکا در روابط خود با ایران بازنگری کند. البته کشورهای عرب منطقه نگران سردی روابط با آمریکا و گرایش این کشور به سوی ایران هستند. به گزارش «فارن افرز»، با وجود فروپاشی جهان عرب، استراتژی رویارویی نظامی با ایران بیثباتکننده خواهد بود، آن هم زمانی که توافق هستهای موفقیتآمیز بوده است.
البته موقعیت کنونی آمریکا در منطقه خاورمیانه بازتابی از تزلزل رهبری جهانی این کشور است. تاکنون آمریکاییها در محدود کردن گسترش نفوذ ایران و پر کردن خلأ قدرتی که در خاورمیانه به وجود آمده، ناتوان بودهاند. ضعف سیاست آمریکا در موضوع رفراندوم استقلال کردهای عراق نمونهای از ناتوانی آنها است. کردهای عراق با بیاعتنایی به هشدارهای آمریکا و برگزاری رفراندوم، در نهایت رای به استقلال این منطقه دادند.
ایران اما در مقابل با رایزنیها و اقدامات خود توانست رهبران کرد را وادار به عقبنشینی از موضع استقلال و از جنگ مستقیم میان بغداد و اربیل جلوگیری کند. بین سالهای ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۶ با وجود همراهی ترکیه و قطر و همچنین حمایت همهجانبه از گروههای مخالف سوری، آمریکاییها توانستند با کمک عربستان تا حدودی اثرگذاری ایران را در سوریه محدود سازند. اما شرایط بحرانی عربستان و مناقشات آن با کشورهای ترکیه و قطر موجب شد دولت بشار اسد بتواند با حمایت ایران و سایر کشورهای حامی، گروههای مخالف را به زانو درآورد. به گزارش «فارنافرز»، دیگر ایران آنگونه که آمریکا و متحدانش میخواهند تنها نیست.
ژوئن سال گذشته، عربستان سعودی تلاش کرد با همراه کردن سایر کشورهای عربی، قطر را بهخاطر ارتباط با ایران و اخوانالمسلمین به انزوای اقتصادی-سیاسی بکشاند. این استراتژی آلسعود اما نتیجهای عکس داشت و موجب نزدیک شدن قطر به ایران شد. از طرفی به عقیده کارشناسان پیروزیهایی که روسیه در قبال آمریکا و متحدانش در خاک سوریه بهدست آورد، بدون کمک ایران ممکن نبود. روابط عمیقی که روسیه و ایران در زمینه نظامی و اطلاعاتی در موضوع سوریه شکل دادهاند، میتواند به ایران در مقابل تهدیدات آینده آمریکا کمک کند.
زمان مذاکره
براساس مقالهای که به قلم استاد ایرانی-آمریکایی دانشگاه جان هاپکینز در نشریه «فارن افرز» به چاپ رسیده، سیاستهای مربوط به ایران دولت ترامپ مانند گردابی خود فروبرنده است. به عقیده این کارشناس مطالعات بینالملل، این فرضیه که آمریکا و متحدانش میتوانند بدون دردسر ایران را محدود سازند کاملا اشتباه است. در حال حاضر نیروهای نظامی حاضر در منطقه آمریکا توانایی مقابله با ایران را ندارند.
از طرفی با وجود چالشهایی که آمریکا با کرهشمالی، چین و روسیه دارد، گزینه نظامی در قبال ایران برای آنها بسیار هزینهبر خواهد بود. با توجه به اینکه متحدان منطقهای این کشور نیز توانایی رویارویی با ایران را ندارند، در صورت بروز مناقشه، آمریکاییها مجبور به مداخله خواهند بود. حتی اگر آمریکا بتواند تمام شرایط لازم را برای مقابله با ایران فراهم سازد، باز هم این گزینه برای منطقه ثبات نمیآورد.
مقابله نظامی با ایران، بدون پاسخ نخواهد ماند. در صورت بروز این اتفاق، سایر کشورهای باثبات منطقه نظیر امارات، قطر، اردن و... به وضعیت عراق و سوریه کنونی دچار میشوند. در این رابطه آمریکاییها بهجای طراحی نظم جدیدی که موجب محدود شدن ایران میشود، باید این کشور را در معادلات منطقه دخیل کنند. برای دستیابی به چنین هدفی، آمریکا مجبور خواهد بود محور سیاستهای خود را «دیپلماسی» قرار دهد.
در واقع واشنگتن باید بهدنبال راهی برای کاهش تنش با ایران و همکاری مستقیم با این کشور باشد (مانند توافق هستهای). در کنار این روابط دیپلماتیک، آمریکا میتواند ایران و عربستان را ترغیب به همکاری برای حل بحرانهای منطقه کند، همکاری که شروع آن میتواند در سوریه و یمن اتفاق بیفتد.