یادش بخیر زمانی که قهرمان داستانی بود به نام حضرت علی و ملقب به علیه السلام که درِ خیبر را از جا می کند و با وجود این که می دانست امشب قرار است فرق اش با ضربه ی شمشیر ابن ملجم مرادی بشکافد با قدم های قرص و محکم می رفت به مسجد و ضربه را مردانه نوش جان می کرد. هر چه هم غاز ها و اردک های حیاط مبارک اش دامن وصله پینه دارش را می گرفتند و به او می گفتند نرو چون امشب بری کشته میشی باز ایشان می رفت و به حرف غازها و اردک ها هم گوش نمی داد.
البته این چیزها داستان بود و در زمان شاه، که اینترنت نبود و مزخرف گفتن های آخوندها از طریق اینترنت دست به دست نمی شد شنیدن داشت.
چهل سال پیش که انقلاب «اسلامی» به وقوع پیوست، خیلی ها فکر می کردند که این داستان ها عینیت پیدا می کند و رهبران جمهوری «اسلامی» می شوند کسانی مثل حضرت علی و نام شان می شود علی زمان!
درست مثل این که کسی فکر کند یک روز یک نفر پیدا می شود شبیه به کرک داگلاس و می شود اسپارتاکوس زمان! خب باید به ریش چنین ابلهی قاه قاه خندید و او را در ردیف رشد نیافتگان عقلی یا عقل از دست دادگان قرار داد.
به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید
زمان گذشت و گذشت و اتفاقا یک نفر همنام «علی» در راس کار نشست و چه علی وار زیستنی که هر چه بگویم کم گفته ام! برای حفظ جان علی زمان، از شرق و غرب جهان، دستگاه های حفاظت از جان و اتومبیل های ضد گلوله ی ضد اتمی و وسایل ساخت پناهگاه ضد شیمیایی و مجهز به وسایلی که علی علیه السلام خواب اش را هم نمی دید به حساب جیب ملت آوردند تا علی زمان خدای نکرده آسیبی از ابن ملجم زمان نبیند!
حالا علی را وِلِش، مالک اشتر را بچسب که سردار حاج قاسم سلیمانی، امروز نقش او را در تئاتر جمهوری اسلامی ایفا می کند.
دختر بچه آمده شکلات به او تعارف می کند، که دهان اش را خیر سرش با آن شیرین کند، مالک اشتر نخعی یک لحظه وحشت می کند که نکند به جای شیرین شدن کام، دهان چاله اش اتمی یا زهرماری شود لذا شکلات را می کند توو دهن دختر بچه ی بی گناه، که اگر کسی مُرد، مالک اشتر زمان نباشد بلکه دختر بچه ی آورنده ی شکلات زهرماری باشد!
یکی هم نیست که به مالک اشتر زمان بگوید آخر مردک! به فرض که شکلات زهرماری بود؛ آن را که بچه درست نکرده بیاورد بکند دهان تو که می کنی دهان او! یک نفر آن را به دست او داده و روح دخترک از این موضوعات بی خبر است! تو که مالک اشتری، یا به بچه بگو مرض قند داری نمی توانی شکلات زهر مار کنی، یا بگو خوردن شکلات از نظر امنیتی کار درستی نیست و نمی توانی شکلات را از او بپذیری، یا می خواهی خیلی مودب و مردمی باشی، شکلات را در دست ات نگه دار و بعد آن را دور بینداز.
چرا شکلات را می تپانی در دهان بچه؟! مالک اشتر و علی علیه السلام هم این جوری رفتار می کردند؟ امام رضا هم انگور سمی را چپاند در دهان مامون به جای این که خودش بخورد؟!
آن همراه سردار سلیمانی را بگو که کارش از سردار هم جالب تر بود: شکلات را خودش نخورد گرفت داد دست همکارش که او بخورد!
خداوندگارا! تو را سپاس که به کسانی که عقل شان کم بود با آوردن جمهوری اسلامی نشان دادی که علی واقعی یعنی کی و علی زمانه و دار و دسته ی اراذل و اوباش اش چقدر با قصه های قشنگ فاصله دارند!