- جیسون رضائیان در واشنگتن پست، مواضع جان بولتون را با کشورهایی که جمهوری اسلامی سالهاست آنها را دشمن قلمداد کرده و شعار نابودی آنها را میدهد، یکی ارزیابی کرده و بر سازمان مجاهدین خلق تمرکز میکند.
- این روزنامهنگار ایرانی- آمریکایی چنان بر «مجاهدهراسی» تمرکز میکند که انگار هیچ جریان سیاسی مخالف دیگری در ایران علیه جمهوری اسلامی وجود ندارد!
- این دوتابعیتی ایرانی- آمریکایی مانند بسیاری از آنهایی که دوگانهی «یا ادامه جمهوری اسلامی یا جنگ» را تبلیغ میکنند، بدون آنکه توجهی به نقش تعیینکنندهی حکومت ایران در گسترش فلاکت عمومی و نارضایتیهای سراسری داشته باشد، مینویسد: «برای آنهایی که ادعا میکنند توافق اتمی کارساز نبوده است، تغییر رژیم تنها راه حل است و برای مجاهدین خلق و بولتون، تنها راهی که باقی میماند جنگ است.»
- جیسون رضائیان برای تبلیغ «مجاهدهراسی» همه نیروهای سیاسی عملا موجود ایرانی و حتی نیروهای داخل ایران را که خواهان تغییر شرایط موجود و طالب یک نظام دمکراتیک و سکولار هستند نادیده میگیرد!
وی تحلیل خود را چنین آغاز میکند: «انتصاب جان بولتون به عنوان مشاور شورای امنیت ملی جدید ایالات متحده از سوی دونالد ترامپ رییس جمهوری آمریکا واکنشهای مختلفی بین کارشناسان به دنبال داشته است.
بولتون از همان زمانی که در دولت جرج بوش به عنوان سفیر آمریکا در سازمان ملل فعالیت میکرد، به نظرهای بدبینانهاش در مورد سازمانهای بینالمللی نظیر سازمان ملل مشهور است،
او طراح پیشنهاد حملهی پیشگیرانه به کره شمالی است و دائم از تغییر رژیم در تهران (به معنای «جنگ») میگوید. از آنجا که این مورد آخر یکی از مهمترین مسائلی است که دولت ترامپ با آن درگیر است ارزش دارد که نگاهی دقیقتر به آن انداخت.»
از بولتون به مجاهدین
رضائیان سپس مواضع جان بولتون را با کشورهایی که جمهوری اسلامی سالهاست آنها را دشمن قلمداد کرده و شعار نابودی آنها را میدهد، یکی ارزیابی کرده و بر سازمان مجاهدین خلق تمرکز میکند: «نظرات هولناک جان بولتون در مورد ایران دقیقا بازتاب مواضع اسراییل، عربستان سعودی و یکی از مهمترین شرکای ایدئولوژیک آن یعنی سازمان مجاهدین خلق است.
امروز سازمان مجاهدین خلق شباهت کمی به آن سازمان منظم، تاثیرگذار و جنگطلب دارد که در جریان انقلاب ۱۹۷۹ برای سرنگونی سلطنت شاه مبارزه میکرد.
این سازمان ابتدا برای براندازی رژیم شاه با روحانیون همکاری کرد و در حقیقت بسیاری از فرزندانِ انقلابیون رده بالای جمهوری اسلامی به سازمان مجاهدین خلق پیوستند. وقتی مشخص شد این سازمان قادر نیست با روی کار آمدن جمهوری اسلامی با رژیم همکاری کند بعضی از اعضای آن از تشکیلات جدا شدند و بعضی از آنها نیز به زندان افتادند و بعضی دیگر هم توبه کردند و عدهای هم اعدام شدند.
آنهایی که در چارچوب این سازمان باقی ماندند به عراق رفتند و صدام حسین که در سال ۱۹۸۰ به ایران حمله کرده بود به آنها پناه داد.»
جیسون رضائیان در «دیدگاه» خود برای واشنگتن پست به توضیح اصطلاح حکومتی «منافق» نیز میپردازد اگرچه تاریخ آن را اشتباه ذکر میکند زیرا این عنوان را که ریشه در روایتها و حدیثهای اسلامی دارد، خمینی رهبر انقلاب و جمهوری اسلامی در همان دو سال اول انقلاب به آنها «اعطا» کرد و نه پس از آنکه با حمایت رژیم صدام حسین به ایران حمله کردند: «بسیاری از اعضای سازمان مجاهدین حتی علیه رژیم جمهوری اسلامی اسلحه به دست گرفتند و در برابر هموطنان خود جنگیدند و اینگونه شد که نام «منافقین» روی آنها گذاشته شد. منافق به معنای آدم دو رو و ریاکار است و این لقب روی آنها ماند و بسیاری از مردم ایران در داخل کشور صرف نظر از گرایشهای سیاسی هنوز هم آنها را به این نام خطاب میکنند.»
رضائیان همچنین مینویسد: «ایرانیان از این گروه نفرت زیادی دارند بهخصوص بعد از جنگ خائنانهشان در کنار صدام، آن هم رو در روی هوطنانشان، اما فعالیتهای این گروه در دهههای اخیر به عنوان یک فرقه، متزلزل شده است.»
جیسون رضائیان که گویی بر اساس همین احساسات ایرانیان روی این سازمان تمرکز کرده به طوری که انگار هیچ جریان سیاسی مخالف دیگری در ایران وجود ندارد، برای مخاطبان واشنگتن پست به تشریح مجاهدین خلق میپردازد و ادامه میدهد: «برای چندین دهه، مرکز فرماندهی آنها در استان دیاله عراق بود و بیش از سه هزار نفر از اعضای این سازمان به نوعی در اسارت بسر میبردند. در این سالها چند نفر از آنها که توانستند از دست مجاهدین فرار کنند ادعا کردند که وقتی از خانوادهشان جدا شدند و به سازمان پیوستند، مجبور به ازدواجهای اجباری شدند، شستشوی مغزی شدند و مورد سوء استفاده جنسی و شکنجه قرار گرفتند.
تمام این وقایع زیر نظر رهبران گروه یعنی «مریم» و «مسعود رجوی» زن و شوهری صورت گرفته بود که در رأس هرم این سازمان قرار دارند.»
رضائیان پس از این شرح، بین مجاهدین و بولتون پل زده و ادامه میدهد: «مسعود رجوی در زمان حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ ناپدید شد و احتمال میرود که مُرده باشد. از آن پس همسر او این گروه را هدایت میکند و به طور مرتب در انظار عمومی ظاهر میشود و این در حالیست که حمایت دوستان قدرتمندی در غرب نظیر جان بولتون برخوردار است.»
احساسات ایرانیان و آمریکاییان درباره مجاهدین
مقاله سپس احساسات شهروندان آمریکا را نشانه میگیرد: «این گروه برای مدتی طولانی در لیست گروههای تروریستی آمریکا قرار داشت چون متهم به کشتن شهروندان آمریکا بودند و بولتون و دوستاناش با یک لابیگری موفق توانستند آنها را از این فهرست خارج کنند. این اتفاق کمک کرد بدنامی و نفرتی که ایرانیان نسبت به مجاهدین داشتند تا حدودی کمتر شود.»
البته نفرت و یا محبوبیت نسبت به نه تنها مجاهدین بلکه هیچ گروه و سازمان و شخصیت دیگری را به دلیل نبود امکانات آزاد برای نظرسنجی در ایران، نمیتوان اندازه گرفت. در حالی که خشم و مخالفت مردم علیه جمهوری اسلامی را هر روز میتوان در کوچه و خیابان و همچنین در تظاهرات و اجتماعات آنها از جمله جنبش سراسری دیماه ۹۶ دید که ربطی به مجاهدین و یا گروههای دیگر ندارد!
رضائیان به تجربیات خود در دوران اقامتاش در ایران نیز اشاره میکند و مینویسد: «در هفت سالی که من در ایران زندگی میکردم بسیاری از مردم انتقادات زیادی از سیستم حاکم داشتند و این در حالیست که ابراز این نقدها خطرات زیادی برای آنها به دنبال داشت.
برخی امیدوار بودند که تغییر نظام توسط نیروهای نظامی صورت گیرد، برخی دیگر رویای بازگشت سلطنت را داشتند و بسیاری دیگر میخواستند در یک انتقال قدرت نرم و صلحآمیز یک نظام سکولار جایگزین حکومت روحانیون شود. در تمام این مدت حتی یک نفر را هم ندیدم که فکر کند سازمان مجاهدین میتواند و یا باید یک آلترناتیو قابل اعتماد باشد اما به طور آشکار این مسئله برای حامیان آنها در واشنگتن اهمیتی ندارد گرچه آنها برای وفاداری خود به سازمان مجاهدین پول میگیرند.»
پول در ازای طرفداری
جیسون رضائیان به پول گرفتن مقامات آمریکایی از سازمان مجاهدین برای سخنرانی نیز اشاره میکند که البته هیچ وقت راز پوشیدهای نبوده است. نه تنها شخصیتهای آمریکایی بلکه چهرههای اروپایی و اعراب نیز ظاهرا در برابر دریافت وجوه قابل توجه در ازای سخنان بیپایه و طرفداریهای بدون پشتوانه، نقطه ضعف دارند! رضائیان مینویسد: «یک مقام دولتی پیشین وزارت خارجه که در ایران کار میکرد، میگوید تعداد بسیار کمی از مقامات پیشین آمریکا پولهای زیرمیزی گرفتند که از این سازمان حمایت کنند.
در میان لیست طولانی افراد دو حزب که پول از این سازمان گرفتهاند تا در مراسم سازمان مجاهدین سخنرانی کنند رودی جولیانی شهردار پیشین نیویورک و هوارد دین رییس پیشین حزب دموکرات آمریکا قرار دارند. بولتون هم به من گفته بود که سازمان مجاهدین به او نیز پول داده است.»
گریز به برنامه اتمی
جیسون رضائیان برنامه اتمی جمهوری اسلامی و توافق هستهای را نیز در مقاله خود فراموش نمیکند. البته همین مسئله نقطه ضعف بزرگ رژیم ایران است که ستوننویس واشنگتن پست نمیتواند آن را با تفاسیر دیگری ارائه بدهد و مجبور میشود به خطرات آن اشاره کند تا نتیجه بگیرد که با وجود این خطرات اما مسئله «حل» شده است: «تلاشهای بسیاری برای نابود کردن توافق اتمی با ایران ناکام ماند. با این حال لیست بلندی از تهدیدات و کارهای شرورانهی تهران وجود دارد که بلندتر هم شده و بزرگترین تهدیدی است که از سوی ایران متوجه جامعه بینالمللی است- مسئلهای که قدرتهای جهانی بر سر آن باید توافق میکردند و معتقد بودند که باید حل شود- که حل شد.
بر اساس ارزیابیهای ایالات متحده و آژانس بینالمللی انرژی اتمی، به نظر میرسد ایران به توافق اتمی پایبند بوده است.»
این دوتابعیتی ایرانی- آمریکایی سپس مانند بسیاری از آنهایی که دوگانهی «یا ادامه جمهوری اسلامی یا جنگ» را تبلیغ میکنند، بدون آنکه توجهی به نقش تعیینکنندهی حکومت ایران در گسترش فلاکت عمومی و نارضایتیهای سراسری داشته باشد، مینویسد: «برای آنهایی که ادعا میکنند توافق اتمی کارساز نبوده است، تغییر رژیم تنها راه حل است و برای مجاهدین خلق و بولتون، تنها راهی که باقی میماند جنگ است. این گروه تا به حال کارهای زیادی کرده است که میخواهد این اتفاق بیافتد از جمله اینکه ادعاهای جعلی مطرح کرده که اطلاعاتی در مورد ادامه برنامههای هستهای ایران دارد.»
«مجاهدهراسی» ابزاری ناکارآمد
رضائیان در ادامه تابعیت ایرانی خود را فاکتور میگیرد و به عنوان یک شهروند آمریکایی وارد صحنه میشود که «فهم»اش درباره «جمهوری اسلامی و جامعه ایران» با مذاکرات اتمی افزایش یافته: «سود دوجانبه مذاکرات طولانیمدت ما با ایران، افزایش فهم ما در مورد جمهوری اسلامی و جامعه ایران است. این یک اتفاق ویژه است که در سال ۲۰۰۳ نتوانستیم آن را درک کنیم. احمد چلبی سیاستمدار تبعیدی عراق و رییس پیشین کمیته مالی پارلمان این کشور توانست دولت بوش را متقاعد کند که به عراق حمله کند و ادعا کرد که برقراری دموکراسی در عراق کمک خواهد کرد.
ما به اندازه کافی در مورد ایران اطلاعات داریم و نمیتوانیم خودمان را فریب دهیم که سازمان مجاهدین خلق بتوانند یک جایگزین مناسب برای رژیم کنونی باشد.»
جیسون رضائیان که همه نیروهای سیاسی عملا موجود ایرانی و حتی نیروهای داخل ایران را که خواهان تغییر شرایط موجود و طالب یک نظام دمکراتیک و سکولار هستند نادیده میگیرد در پایان مقاله خود که درواقع دربارهی «مجاهدهراسی» و مترادف قرار دادن هرگونه تلاش برای تغییر با «جنگ» است، همچنان به عنوان یک شهروند آمریکایی (و نه ایرانی) و با تکرار ضمیر «ما» مینویسد: «مجاهدین خلق یک گروه به حاشیه رانده شده است که کمپین خود را در خیابان ۱۶۰۰ پنسیلوانیا برگزار کرده و بنرهای خود را با ادعاهای بیاساس حمل میکند. اما اینجا آمریکاست و ما اجازه میدهیم مردم دیوانه هم حرف بزنند و این حق آنهاست و من هرگز پیشنهاد نمیکنم آنها را از این کار منع کنند ولی این ایده که به سازمان مجاهدین اجازه دهند در کاخ سفید صدایی داشته باشند ایده وحشتناکی است اما با حضور جان بولتون آنها این صدا را خواهند داشت.»
حالا باید منتظر ماند و دید این تحلیل و پیشبینی و هراس نویسندهی دوتابعیتی واشنگتن پست که از زبان یک آمریکایی سخن میگوید، واقعیت مییابد یا نه؛ آن هم در حالی که جمعیت هشتاد میلیونی و متنوع ایران طیفی رنگارنگ و متنوع از افکار و عقاید سیاسی به نمایش میگذارد که مجاهدین خلق کمترین نیروی مؤثر آن هستند.