نویسنده: ام البنی پولاب، پژوهشگر مهمان مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه
دیپلماسی ایرانی
ولادیمیر پوتین در ۱۸ مارس ۲۰۱۸ با ۷۶.۶ درصد آرا برای یک دوره شش ساله دیگر رهبری روسیه را از آن خود کرد. این رئیس جمهور ۶۸ ساله روس که از سال ۱۹۹۹ تاکنون سرپرستی روسیه را چه در منصب ریاست جمهوری و چه در پست نخست وزیری به عهده داشته در سفری که چند هفته قبل از انتخابات به کالینینگراد داشت، در پاسخ به این سوال خبرنگاران که تمایل دارد کدام حادثه تاریخی را تغییر دهد، عنوان کرد که اگر می توانست مانع فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی می شد. آیا پوتین که از فروپاشی شوروی به عنوان بزرگترین فاجعه ژئوپلیتیک قرن بیستم یاد می کند، خواهد توانست روسیه را در برابر مخاطرات ژئوپلیتیکی که توسط ایالات متحده علیه این کشور و متحدانش مانند کره شمالی و ایران در جریان است، حفاظت نماید؟
شکل گیری پوتینیسم قرن بیست و یکم روسیه ناشی از اقتدارگرایی پوتین و برگرفته از جاه طلبی های ژئوپلیتیکی اش در صحنه خاورمیانه بوده که به شدت با بحران داخلی سوریه و همپیمانی با همسایه قدرتمندش ایران گره خورده است. نفوذ در منطقه استراتژیک اقیانوس آرام با مشارکت های کلیدی اقتصادی و حمایت های سیاسی از کره شمالی نیز از دیگر ابزار قدرت برای به حساب آوردن مسکو در هر گونه تصمیم گیری ها برای این بخش از دنیاست.
به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید
پوتین با پیروزی دوباره یک بار دیگر به روس ها القا خواهد کرد که روسیه با بهره مندی از قدرت نظامی همواره رقیب بلندمدت ژئوپلیتیک امریکا بوده و هیچ مانعی سد راه اقتدار وی نخواهد بود. اعلام ساخت موشک هایی با برد زیاد که هیچ سیستم ضدموشکی قادر به ردیابی آنها نیست و ساخت زیردریایی هایی که قادر به حمل کلاهک های هسته ای بوده و می توانند به سرعت به اعماق آب بروند، دلایلی برای این مدعا است. وی همچنین اعلام داشته که تسلیم تحریم های اقتصادی از سوی ترامپ نشده و با بازی با کارت سوریه، ایران و ترکیه ترامپ را وادار به همکاری می کند. پوتین می گوید روسیه به حرکت رو به جلو ادامه خواهد داد و هیچ کس قادر نخواهد بود مانع این حرکت باشد.
از دید روسیه بازیگران اصلی منطقه ای از جمله مصر، ایران، عربستان سعودی و ترکیه مجبور به پذیرفتن این موضوع هستند که روسیه باید در تعیین سرنوشت این منطقه حرف اول را بزند. برای پوتین مثلث قدرت روسیه، ایران و سوریه گنج حضور در قدرت است و به هیچ قیمتی آن را از دست نخواهد داد.
اما در آن روی سکه، برای ترامپ نیز بسیار مشکل است که ماجراجویی های روسیه در سوریه را تحمل کند. ترامپ نیز برای برهم زدن تغییرات شکل گرفته در خاورمیانه که حاصل دوران ریاست جمهوری سلف پیشین او "اوباما" بوده، از کارت های متفاوت استفاده می کند. در این ارتباط استراتژی امنیت ملی ایالات متحده روسیه را که ادعای قدرت جهانی داشته و بازیگرانی مانند ایران و کره شمالی که صلح جهانی را توسط سلاح های اتمی به خطر می اندازند، مورد هدف قرار داده است. مقابله با ایران و کره شمالی معادلات روسیه را در خاورمیانه و خاوردور بر هم زده و منجر به تضعیف روسیه خواهد شد.
مایک پمپئو، وزیر امور خارجه آمریکا اعتقاد دارد که روسیه عامل غیرمسئول و بی ثبات کننده دنیا است. اگر به این گفته سناتور لیندزی گراهام از جمهوری خواهان مجلس سنای امریکا استناد کنیم که "هیچ کس به اندازه مایک پمپئو متوجه تهدیدهای کره شمالی و ایران نیست" می بایست سناریوهای جدیدی را برای مقابله با این دو کشور و اثرات آن بر سرنوشت روسیه انتظار داشت.
سناریوی اول و کره شمالی: تمایل رهبر کره شمالی به آغاز گفتگو با امریکا به منظور عادی سازی روابط و مذاکرات برای خلع سلاح اتمی در راستای اهداف استراتژیک ترامپ است که در کمال ناباوری و با وجود همه شاخ و شانه کشیدن های پیونگ یانگ به وقوع پیوست. ترامپ که اقدام نظامی علیه بحران هسته ای کره شمالی را روز غم انگیز رهبر این کشور اعلام کرده بود، بدون توسل به جنگ و تنها با گزینه وضع تحریم های اقتصادی جدید به اهداف استراتژیکش در ارتباط با این کشور دست یافت. در حالیکه رهبر کره شمالی آمادگی خود را برای مذاکره با همتای آمریکایی اش اعلام کرده بود ترامپ در اقدام بعدی پذیرش مذاکره را منوط بر درخواست مذاکره از سوی پیونگ یانگ دانست، که به معنای تسلیم کیم جونگ اون بود. شاید قدم بعدی برای ترامپ پیوستن دو کره به یکدیگر باشد. شبه جزیره ای که از یک سو میان چین به عنوان متحد روسیه و رقیب اقتصادی امریکا و در سوی دیگر ژاپن از متحدان امریکا قرار دارد. حاصل کار می تواند ظهور یک تهدید ژئوپلیتیکی بالقوه برای چین و یک فرصت ژئوپلیتیکی برای ژاپن باشد.
سناریوی دوم و ایران: ترامپ گسترش توان موشکی ایران را بهانه ای برای برهم زدن توافق هسته ای قرار داده و از کشورهای اروپایی و نمایندگان کنگره امریکا خواست تا فرارسیدن مهلت بعدی برای تمدید رفع تحریم ها (۱۲۰ روزه) توافق برجام را که به گفته وی "نقائص فاجعه بار" بوده، اصلاح نمایند. ترامپ با فشارهای اقتصادی بر ایران به دنبال حل و فصل کردن یکی دیگر از موانع سد راه استراتژی امنیت ملی امریکا است. در این استراتژی ایران نه تنها تهدیدی عمده برای امنیت ملی و سیاست خارجی امریکا بوده بلکه به دلیل توسعه موشک های بالستیک، حمایت از تروریسم بین الملل، نقض حقوق بشر و دخالت در امور داخلی دیگر کشورها مورد هدف خواهد بود. البته بسیاری بر این اعتقادند که نادیده گرفتن برجام از سوی ترامپ موجب ایجاد شکاف عمده میان ایران و متحدان اقتصادی اروپایی اش و خطرناکتر از آن منجر به بحران هسته ای در خاورمیانه خواهد شد.
سناریوی سوم و روسیه: ترامپ برای مقابله با روسیه راه دشوارتری در پیش خواهد داشت. گزینه های در دستور کار می توانند شامل:
-اقدام به عمل تحریم هایی که کنگره امریکا علیه مقامات رسمی روسی به تصویب رسانده، اما هنوز نسبت به آن اقدامی نداشته است.
- محدود نمودن اثرات دکترین نظامی روسیه در خاورمیانه بخصوص در سوریه: روسیه برای نمایان شدن در صحنه سیاست های جهانی از دخالت در امور سوریه بهره می گیرد تا تغییر در نظم ژئوپلیتیکی خاورمیانه را زیربنای تغییر در نظام جهانی با عنوان ابرقدرتی امریکا نماید.
-کاهش اثرگزاری روسیه بر کشورهای منطقه خاورمیانه بخصوص ایران به جهت اعمال خواسته های ژئوپلیتیک مسکو
-اعمال فشار بر روسیه از طریق نیروهای ناتو در کشورهای حوزه بالتیک مانند استونی، لتونی و لیتوانی
- بهره گیری از افزایش اختلافات میان دولت های اروپای و روسیه: گسترش ناتو به سوی مرزهای روسیه، جنگ دیپلماتیک میان انگلیس و روسیه و حمایت فرانسه و آلمان از لندن در یک سو و الحاق اکراین به روسیه و شبه جزیره کریمه در سوی دیگر از جمله تنش هایی است که علیرغم نیاز شدید اروپا به نفت و گاز روسیه نادیده گرفته نمی شوند.
-محدود نمودن سرمایه گذاری های خارجی امریکا و اروپا: اقتصاد روسیه وابسته به نفت بوده و جذب سرمایه گذاری های خارجی از ملزومات اینگونه اقتصادهاست. پوتین در ارتباط با وضعیت اقتصادی و معیشتی شهروندان روسی اعلام داشته که بیست میلیون روس در زیر خط فقر زندگی می کنند و مبارزه با فقر و فساد از اولویت های سیاست های داخلی روسیه خواهد بود. تیموتی اش یکی از استراتژیست های ارشد بازارهای نوظهور می گوید علیرغم پایدار بودن نرخ ارز و کاهش تورم، امر توسعه در روسیه بسیار ضعیف و ناامیدکننده است. سیاست های مالی و پولی روسیه به دلیل نگرانی از چالش های ژئوپلیتیکی اصلاحات اقتصادی را عقب نگه داشته و نیاز شدید اقتصاد روسیه را به اصلاحات ساختاری آشکار می سازد.
این بی ثباتی ها می تواند روسیه را به وضعیت قبل از فروپاشی شوروی نزدیک نماید. شاید قدرت اتم و نظامی گری بتوانند ابزارهایی برای بازگشت دوباره روسیه به امپراطوری گذشته باشند اما هیچ کدام برای خوشبختی یک ملت کافی نیست. میخاییل گورباچف اولین رییس جمهوری روسیه بود که برخلاف اسلافش سودای امپراطوری در سر نداشت و با هدف دنیایی بهتر برای ملتی که دموکراسی را رویایی دست نیافتنی می دیدند، درهای بسته روسیه را به روی دنیایی متفاوت باز کرد.
پوتین نیز بخوبی می داند که برای همه سیستم های سیاسی که بیشترین انرژی را در بیرون از مرزهایشان صرف می کنند، خطر فروپاشی وجود دارد. شاید همین ترس از فروپاشی دوباره روسیه است که پوتین را وادار کرده تا آرزو کند که به گذشته برگردد و مانع از فروپاشی شوروی شود و یا شاید برای پوتین بهتر باشد که به آینده فکر نکند و بر این گفته اش پایبند باشد که "علاقه ای به دانستن آینده اش و آنچه در ۵ یا ۱۰ سال دیگر پیش می آید، ندارد".