روزی که باید حاکمان ایران را به برنامههای سودجویانه دولتهای «پرزور اسلحه در دست» توجه داد که بهانهای به این دولتها ندهند تا بهکار جنگطلبیاشان بیاید، جمعی زیر نامی که برای همه یادآور «میهندوستی» بوده است، بیانیهای* منتشر میکنند که تکرار کننده سخنان جنگطلبان آمریکایی و سعودی است. آنجا که جمهوری اسلامی ایران را به «دخالت در کشورهای منطقه خاورمیانه بهویژه عراق و سوریه»، و «دامن زدن به شیعیگری و گرایشهای مذهبی و فرقهای» متهم کرده و از نقش «تنشزا»ی ایران در این منطقه سخن میگوید.
زیرا پیش از این، رییس جمهور «تاجر پیشه» و «طرفدار جنگ» آمریکا از بودن ایران در پشت هر مشکلی در خاورمیانه سخن گفته بود و مقامهای تازه به قدرت رسیده عربستان سعودی از تلاش ایران برای دامن زدن به فرقهگرایی در خاورمیانه.
به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید
پس بیجهت نیست که همزمانی و همپوشانی این موضعگیریها، ذهن را درگیر خود سازد. زیرا این نوع رفتار و گفتار با آموزههای چهرههای شاخص جریان فکری، سیاسی ملی- مذهبی که همواره بر دو مقوله «ایرانیت» و «اسلامیت» تأکید داشتند، همخوانی ندارد؛ آنچنان که مهندس عزتالله سحابی سالها پیش گفته بود: «باید بدانیم که در کنار حقوق بشر و مردمسالاری که ما طالب آن هستیم و با حاکمیت داخلی اختلاف داریم، مسوولیت حفظ و حراست از منافع و مصالح و امنیت و تمامیت ارضی کشور را هم برعهده داریم.»
حال چه شده است که سه عضو وابسته به نهضت آزادی ایران در خارج از کشور و سه عضو وابسته به شورای فعالان ملی- مذهبی در خارج از کشور در کنار سه نفر دیگر، امضا بر پای بیانیهای گذاشتهاند که تنها کاربردش نه تلاش برای اصلاح وضعیت در ایران، بلکه تهیه خوراک مناسب برای رسانههای «ویرانیطلبان» پوزیسیون و اپوزیسیون است تا با استناد به چنین بیانیههایی، مردم را از توجه به ریشهها و عوامل بنیادین بروز نابسامانیها در ایران باز دارند و در ادامه توجیهگر هر نوع محدودیت یا وقوع هر نوع اقدام نظامی شوند. بهخصوص که این روزها شور ضد ایرانی در پناه افراطکاریهای بخشی از ساختار نظام سیاسی ایران کم نیست و نظام سلطه تلاش دارد تا با بهانه مقابله با نقش تنشزای ایران، حضور خود را در منطقه و البته با پول برخی کشورهای عربی برای کسب سود بیشتر و تضعیف ایران گسترش دهد.
پس پر بیراه نخواهد بود تا شاهد تولید حجم عظیم وحشتی باشیم که نظام سلطه جهانی و رقبای منطقهای ایران با انتشار مقاله و گزارش در قالب کتاب و روزنامه و نمایش فیلم علیه ایران ایجاد کردهاند. بر پایه همین جوسازیهای تبلیغاتی است که باید برای بهبود وضعیت خاورمیانه و حذف خشونت در این منطقه، ایران را محدود و در نهایت تضعیف کرد تا توان کوچکترین حرکتی را نداشته باشد. بیتوجهی به این نکته یکی از ایرادهای وارده بر بیانیه «به سیاست خارجی مغایر با منافع ملی معترضیم و از آن برائت میجوییم» است. البته باید به یاد داشته باشیم که بنگاههای خبری زیر نفوذ نظام سلطه در این خصوص، نقش پررنگی ایفا کرده و میکنند. آنجا که بهصراحت به ما میگویند: «ایران با حضور در سوریه، مانع از استقرار یک نظام دموکراتیک در این کشور شده و در نتیجه منطقه را ناامن کرده است و در کنار بشار اسد، کودکان را میکشد.»
حال باید از امضاکنندگان این بیانیه پرسید: «بر اساس چه دلایل و مستنداتی به این نتیجه رسیدهاید که در هر حرکت خشونتآمیز در منطقه، ایران اولین کشور حاضر بوده است؟ براساس چه دلایل و مستنداتی به این نتیجه رسیدهاید که مقصر اصلی در بحران سوریه، ایران است؟» آنجا که مینویسید: «این نیروهای وابسته به سپاه پاسداران ایران بودهاند که در کنار دولت سوریه قرار گرفته و مردم مخالف نظام حاکم سوریه را سرکوب کرده و به قتل رساندهاند.» آیا بهراستی زمان ورود و حضور نیروهای نظامی ایران را در پی ایجاد درگیری در سوریه میدانید؟
در اینجا انگار فراموش شده است که در کنار دولتهای منطقه خاورمیانه که حق آزادیهای سیاسی را از مردم کشورشان سلب کرده و میکنند، این سودجویی نظام سرمایهداری جهانی هم است که خشونت و جنگ را بر مردم این منطقه تحمیل کرده است؛ قدرتی که هر خشونتی را مجاز دانسته و اعمال کرده است. همانگونه که آمریکا به همراه متحدانش قبل از اینکه مردم عراق فرصت یابند تا با مبارزات مدنی و مسالمتآمیز، حکومت صدام حسین را سرنگون سازند، با بهانههای واهی به این کشور حمله نظامی کرد که در نتیجه آن، تعداد بسیار زیادی از شهروندان عراقی کشته، مجروح و آواره شدند و تا به امروز این بیثباتی، عراق را رها نکرده است.
حال نویسنده بیانیه فکر میکند که اگر نظام ایران سر در گریبان میگرفت، دیگر از رقابتهای منطقهای خبری نبود و سوریه هم به مسیر دموکراتیزاسیون وارد میشد. شاید به همین دلیل است که از مردم سوریه و منطقه بهخاطر دخالتهای جمهوری اسلامی ایران در کشورهایشان معذرتخواهی میکند. برای درک چرایی مخالفت با این موضع، شاید بیفایده نباشد تا به گفته یک مقام عراقی که توسط «توماس ال. فریدمن»، ستوننویس نیویورکتایمز روایت شده است، اشاره شود. این مقام عراقی حکایت میکند که بههنگام اشغال موصل توسط داعش، آنان با زدن برچسب کلمه «رافضی» بر روی خانههای شیعیان، آنان را مشخص میکردهاند. نکته مهم اینجاست که این مقام عراقی میگوید: «واژه رافضی در عراق شناخته شده نیست و کسی شیعیان را اینگونه خطاب نمیکند بلکه این واژه را بنیادگرایان وهابی در عربستان سعودی بهکار میبرند.»
از همین رو در اینجا باید پرسیده شود که چرا مدعیان جهانی دفاع از حقوق بشر، ریشه و علت واقعی جنگ خونین سوریه را با شعبدهبازی کتمان کرده و از چرایی رشد جهشی گرایشهای افراطی در این کشور در پس اعتراضها سخنی به میان نیاوردهاند؟
با این حال بیانیهای که قرار است تا «بیمدهنده» باشد، مشخص نیست که براساس چه نیاز و اتفاق «جدیدی» منتشر شده است؛ بیانیهای که نه راهی به درون واقعیتها میگشاید و نه کمکی به رفع بحران و حل مسأله ایران میکند. بهعنوان مثال، بیانیه درخصوص این تحلیل که «اکثریت مردم ایران مخالف نظام جمهوری اسلامی هستند، پس اعمال فشارهای اقتصادی و سیاسی بر این کشور و حتی حمله نظامی به آن، امری روا است»، ساکت است. اگر چه نیاز به یادآوری نیست که این بیانیه از سوی «بخشی از جامعه سیاسی ایران» با تأکید بر نقش «تنشزا»ی جمهوری اسلامی، در حالی منتشر شده که همگان منتظر هستند تا رییس جمهوری آمریکا نظر خود را برای «ماندن» یا «نماندن» در توافق هستهای ایران با کشورهای معروف به «۱+۵» اعلام کند. همان رییس جمهوری که معتقد است: «فریب، سیاست رسمی حکومت ایران شده است.» و «سپاه از تروریسم فرامرزی حمایت میکند.» موضعهایی که بهطور قطع بر آینده توافق هستهای ایران تأثیرگذار خواهد بود.
پس در زمانهای که ضدیت با جمهوری اسلامی، برای برخی به مناسبتی شادی بخش تبدیل شده است که عقلانیت در آن جایی ندارد، این وظیفه ضروری و فوری یک فرد سیاسی «آرماندار» و «دغدغهدار» معتقد به ارتقای سطح وضعیت «ایران» با هویت «اسلامی» است تا مشخص کند که ارزش چیست و هدف کجاست. همانگونه که در سالهای گذشته چهرههایی چون دکتر حبیبالله پیمان و مرحومان دکتر ابراهیم یزدی و مهندس عزت الله سحابی با دیگر همراهان وفادارشان- با وجود همه فشارهای امنیتی و قضایی-، تلاش کردهاند تا با تبیین چیستی ارزشها و تلاش برای یافتن هدف، به نقد سیاستهای داخلی و خارجی نظام سیاسی ایران بپردازند. موضوعی که نهتنها در این بیانیه فراموش شده بلکه بهگونهای نوشته و خبری شده است که گویا سنت نقد سیاست خارجی جمهوری اسلامی توسط «برخی بزرگان دلسوز مردم، ازجمله بعضی رهبران فکری و سیاسی ملی ـ مذهبی» بهدلیل «فضای بهشدت امنیتی داخل کشور و سنگینبودن هزینه نقد سیاستهای خارجی» که «با تشکیل پرونده قضایی برای منتقدان و تحقیر و توهین و جوسازی تبلیغاتی علیه آنان» همراه میشود، بر دوش آنان نهاده شده است. امری که منطبق بر واقعیت نیست، زیرا که اعضای شورای فعالان ملی- مذهبی و نهضت آزادی ایران، چه بهصورت فردی و چه بهصورت جمعی در سالهای گذشته با وجود همه ناملایمات، نظرهای خود را درخصوص سیاست داخلی و خارجی جمهوری اسلامی بیان کرده و میکنند.
عبدالرضا تاجیک - روزنامهنگار و فعال ملی- مذهبی
*بیانیه «به سیاست خارجی مغایر با منافع ملی معترضیم و از آن برائت میجوییم» به امضای محمدجواد اکبرین، عبدالعلی بازرگان، فرزانه روستایی، رضا علیجانی، حسن فرشتیان، مرتضی کاظمیان، رضا مسموعی، مهدی نوربخش و حسن یوسفی اشکوری رسیده است.