نظر به این که امکان دارد این مطلب انتقادی، آب در آسیاب حکومت اسلامی ریختن دانسته شود، از انتشار آن خودداری می کنم! «ف. م. سخن»
>
>
>
>
وقتی دست و دلِ نویسنده برای نوشتن می لرزد!
«برای دوست عزیزم ترشیزی و به یاد برادران کشته شده اش به دست حکومت اسلامی»
من از آن دسته نویسنده هایی هستم که به نظر انتقادی مخاطب ام با دقت گوش می دهم و موقع گوش دادن، تلاش می کنم که نظر او را بفهمم نه این که از موضع برتر و عقل کل به او جواب بدهم. این روش همیشگی من بوده و می کوشم که در آینده هم باشد.
موقع نوشتن، با این گمان می نویسم که خواننده مرا می شناسد و بعد از سال ها نوشتن نیازی به شرح و توضیح دیدگاه خودم نسبت به حکومت و گروه ها و شخصیت های مخالف حکومت نمی بینم.
گمان من این است که خواننده می داند که نویسنده اش، مخالف حکومت اسلامی، با تمام اَشکال تمامیت خواه و اصلاح طلب و کهنه اندیش و نو اندیش آن است و اولین قدم برای سعادت کشور و ملت را، به گورستان ابدی تاریخ سپرده شدن این حکومت می داند.
اما به غیر از سرنگونی حکومت اسلامی، نویسنده به جایگزین این حکومت نیز می اندیشد و بر این باور است که سرنگونی حکومت اسلامی، اگر چه اولین قدم برای سعادت کشور و ملت است اما به دنبال این قدم باید قدم دیگری برداشته شود و آن جانشین شدن حکومتی انسانی به معنای واقعی کلمه به جای این حکومت تبهکار است.
به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید
اختلاف نظری که در اینجا میان نویسنده و برخی از خوانندگان پیش می آید این است که این خوانندگان تمام و هم و غم شان سرنگونی حکومت اسلامی ست و معتقدند که به موضوع حکومت بعدی، باید در فردای ایران آزاد پرداخت و نه در زمان حاضر. پرداختن به حکومت بعدی در زمان حاضر، به دلیل کثرت عقاید و نظرها، جز پراکنده کردن نیروهای مبارز علیه حکومت نتیجه ای ندارد و کسی که به این موضوع در زمان حاضر بپردازد، باعث کاهش قدرت مبارزه علیه حکومت اسلامی می شود.
نظر نویسنده چنین نیست، و بر این باور است که این دو موضوع را نمی توان از هم تفکیک کرد و اصولا مبارزه علیه حکومت اسلامی و برنامه ریزی برای حکومت آتی چیزی نیست که از هم جدا باشد و مبارزه ی اجتماعی، هرگز به صورت تفکیک شده و سریال صورت نمی گیرد، و در حالت پارالل هم هزار عامل پیش بینی شده و پیش بینی نشده وارد عرصه ی جا به جایی حکومت ها می شود و چون کار، کارِ سیاسی است اعمال سیاسی، استریل و پاکیزه و طبق خواست اکثریت جامعه بر مبنای آرای عمومی آن هم به شکل واقعی نخواهد بود. این نظر من بوده است ولی هرگز نخواسته ام آن را به کسی تحمیل کنم و یا بر درست بودن صد در صد آن پافشاری کنم. کارِ من در همین حد است که به عنوان یک نویسنده با چند صد خواننده، نظر م را -گیرم غلط- و یا مورد رد اکثریت بنویسم. به لحاظ این که دچار امراض خود بزرگ بینی و خود عقل کل پنداری نیستم، بردِ اجتماعی زیادی هم برای نوشته های خودم در نظر نمی گیرم.
اما برخوردهای مخالف، در دامن فرهنگ استبداد زده و ترس خورده ی ما، به شکلی عجیب، میان حکومت اسلامی و جامعه ی سیاسی، یک سان شده و نقطه ی مشترک برخورد با مخالفین فکری این است که:
۱- حکومت، فکر مخالف و منتقد خود را به دشمن نسبت می دهد و آن را آب به آسیاب دشمن ریختن قلمداد می کند
۲- مخالفان حکومت، فکر مخالف و منتقد خود را به حکومت نسبت می دهند و آن را آب به آسیاب دشمن ریختن قلمداد می کنند
در مقابل برخورد حکومت با فکر و نظر مخالف امثال من، تکلیف من روشن است:
حکومت هر چقدر می خواهد داد بزند و فریاد بکشد و ما را خدمتگزاران دشمن خود بنامد. بگذار بنامد. ما حتی از این داد و فریاد و نعره ی «دژمن» «دژمن» استقبال می کنیم.
در برخورد مخالفان حکومت اسلامی با فکر و نظر مخالف امثال من اما، کار به سادگی برخورد با حکومت نیست و باید دقت کرد که کار جر و بحث، و حتی مشاجره فکری به حدی نرسد که حکومت اسلامی از آن سوء استفاده کند. من تلاش می کنم به سهم خودم باعث گل آلود شدن آب نشوم و باز به سهم خودم اجازه ی ماهی گرفتن به حکومت ندهم. من، در زندگیِ واقعی، دوستان بسیار ارجمندی از تمام گروه های مخالف سیاسی دارم: از مجاهدین خلق گرفته تا توده ای و اکثریتی تا پادشاهی خواه و سلطنتی تا ملی و حتی ملی-مذهبی و همه ی این دوستان و تلاش هایشان علیه حکومت اسلامی را ارج می نهم و در عالم رفاقت هم که هر یک از این نازنینان برایم به اندازه ی دنیایی ارزش دارند.
در عالم دوستی ِ من سه دسته به شکل کلی راه ندارند و آن ها را از دایره ی دوستی و حتی خانوادگی خودم بیرون کرده ام و می کنم:
کسانی که حامی و طرفدار حکومت اسلامی باشند.
کسانی که علیه دولت های آزاد و پیشرفته باشند و امثال حکومت اسلامی و کلا اسلامیون را در مقابل این دولت ها با آوردن استدلال های خود گول زنک و دگر گول زنک صاحب حق بدانند. من حتی تحمل کسانی که نوع پوشش زنان مسلمان را حق آن ها می دانند ندارم، و این را حق «دمکراتیک» زن یا فرد مسلمان نمی دانم چرا که نظر آزاد چنین زنی، مثل نظر آزاد انسانی ست که عمری در قفس بوده و به آن خو کرده و در اثر دگرگونی روانی، حتی عاشق و شیدای زندان بان خود شده. بخصوص کسانی که حق خانواده ی مسلمان می دانند که حجاب دختر نوجوان خود را انتخاب کنند در دایره ی افرادی که بتوانم حتی با آن ها گفت و گو کنم قرار نمی گیرند.
کسانی که از ترور و عملیات تروریستی به اسم مبارزه با ظالم دفاع بکنند. این ها کسانی هستند که معمولا این جمله را همراه با کلمه ی «ولی» از زبان شان می شنویم:
«بمب گذاشتن در اتوبوس بد است ولی...»
کسانی که برای انجام «کار بد»، «ولی» می آورند، خود طرفدار جنایت و ترور هستند و «ظاهرا» خبر ندارند.
به غیر از این ها با همه کس نشست و برخاست داشته ام و در عالم واقع با وجود اختلاف نظرهای سیاسی، دوستان خوب و یک رنگی هم برای هم بوده ایم. هرگز هم در صدد تغییر دادن رای و نظر آن ها نبوده ام.
اما متاسفانه دوستان سیاسی مخالف حکومت اسلامی، از عالی ترین سطوح حزبی و سازمانی گرفته تا هوادار عادی و کم اطلاع، بخصوص در عالم مجازی که با هم از نزدیک آشنا نیستیم، رفتاری مشابه رفتار حکومت اسلامی با امثال منی که نظری مخالف نظر آن ها داریم در پیش می گیرند و تهمت هایی مانند تهمت های حکومت به نویسنده می زنند از جمله آب در آسیاب جمهوری اسلامی ریختن.
اگر نوشته های روزنامه ی «مردم» ارگان حزب توده ایران را مربوط به مسوولان این حزب بدانیم، آن ها بعد از انتشار یک مقاله در مخالفت با کنش حزب توده در لو دادن افراد، نویسنده را در ارگان خود به طور ضمنی وابسته به جمهوری اسلامی می نامند.
دو سه نفر از هواداران سازمان مجاهدین هم در این اواخر به خاطر یکی دو مطلب من در باره ی مجاهدین خلق انواع و اقسام فحاشی ها را به من کرده اند.
یکی از «به ظاهر» هواداران سازمان فداییان نیز چندی قبل به خاطر یکی از مطالب من انواع و اقسام فحاشی ها را به نویسنده کرده است.
با این حال، من متاثر یا متاسف نیستم و فکر می کنم به جای تاثر یا تاسف باید دنبال جا انداختن طرز تفکری باشیم که فکر مخالف و منتقد را حتی اگر تند باشد، به حساب دشمنی نگذاریم و سعی کنیم موضوعی را که نویسنده می خواهد بیان کند درک کنیم.
من بعد از تمام تندخویی های ذکر شده در بالا، سعی می کنم علت خشم و خروش دوستان را بفهمم. یکی از خوانندگان برایم نوشت که شما با نوشته هایت در باره ی مجاهدین آب به آسیاب حکومت اسلامی می ریزید.
اگر خواننده ی بی طرف چنین تصوری از نوشته های من داشته باشد، پس باید فکری به حال نوشته های خودم بکنم که می کنم. چگونه اش را نمی دانم اما نه خواهان ریختن آب به آسیاب حکومت اسلامی هستم نه در صدد رنجاندن کسانی که با سبک و روش خود دارند علیه حکومت اسلامی مبارزه می کنند.