رامین پرهام - تقاطع
ائتلافِ 57، ائتلافِ همهیِ ابتذالها بود. ائتلافِ پریشانگویانِ مِسکین. ائتلافِ مارکسزده و متشرّع با مُنَوّرِ پوشالی. ائتلافِ کمسواد آزرده با بیسوادِ هرزه. ائتلافِ عُقدهایها با اُمّلها. ائتلافِ کیانوری با خمینی. ائتلافِ سترون با عقیم. ائتلافِ عرفات با رجوی، فدایی با "یا مرگ یا مصدق"ی، بلشویک با مذهبی، مائوئیست با اثنی عشری، قَجَری با صفوی... ائتلافِ چرکینتار و چرکینپود با چرکینفکر. تداومِ ائتلافِ لیاخوفها و شاپشالها با مرتجعین و با متشرّعین و با دزدها و با متزوّرین. ائتلافِ آنهایی که ملی را به توپ بستند...
ای درختانِ عقیمِ ریشهتان در خاکهایِ هرزگی مستور
یک جوانهیِ ارجمند از هیچ جاتان رشد نتواند
ای گروهی برگ چرکین تار چرکین پود
یادگارِ خشکسالیهایِ گردآلود
هیچ بارانی شما را شست نتواند...
ائتلافِ 57، ائتلافِ همهیِ فاضلابها بود. چراکه هر فرهنگی ضایعاتی دارد. ضایعاتی که اگر راهیِ فاضلاب نشود همه چیز را به گند میکشد. فرهنگِ ژِرمَنیک تنها باخ و وُلفگانگ آمادئوس و گوته و نیتچه و ریلکه... نداشت. فرهنگِ ژِرمَنیک هم ضایعاتی داشت، گوبلز و هیتلر و آیشمن و امثالِهم. ضایعاتی که بجایِ فاضلاب از قدرت سردرآوردند و شد آنچه شد. ائتلافِ 57، ائتلافِ همهیِ فاضلابها در فرهنگِ ایران و تجمیع تمام ضایعات در تاریخ معاصر ایران بود... و شد آنچه شد...
این ائتلاف برای به قدرت رسیدن و در قدرت ماندن به هر کاری دست زد. دروغ گفت، ریا کرد، خدعه کرد، دستهدسته روی بامِ مدرسه اعدام کرد، دروغ نوشت و پنهان کرد، سینما آتش زد، آدمسوزان بپا کرد، کتابسوزان کرد، در دامونِ سیاهکل کربلا کرد و در دانشگاه "کربُبلا" برپا کرد، کتابخانه آتش زد، بانک غارت کرد، نوجوان را هزارهزار راهیِ میدانِ مین و خاکریز دشمن کرد، دیپلمات را گروگان گرفت و مخالف را ترور کرد، به زن و مرد و دختر در زندان تجاوز کرد، خنده را ویران کرد، غم را قانون کرد، موسیقی را ممنوع کرد، جرثقیل را برای دار زدن راهیِ میدان کرد، شیر و موز رایگان را بُرد و با هروئین و با شیشه نسلسوزان بپا کرد، مهرگان را کشت و خورشیدی را هِجریِ عنکبوتی کرد، ایرانیت را تیرِ خلاص زد و ایران را عمامهای کرد...
برای قدرت و برای حفظ قدرت، ائتلافِ 57 چهها که نکرد؟
منظور از براندازیِ مدنی در همین است: ما برانداز به هر ساز نیستیم. ما وحشی نیستیم. ما از پنجاهوهفتیها نیستیم. ما آنتیتِزِ آنها هستیم.
ما برای رسیدن به اهدافمان سینما رِکس آبادان را آتش نمیزنیم (رِکس در لاتین یعنی شاه!)
ما برای قدرت چهارصد نفر را زندهزنده نمیسوزانیم.
ما آنها نیستیم!
آنها اهل توحّش اند، ما اهل تمدّن.
آنها پاسدار بیت و مدافع حرم اند، ما سرباز ایران.
آنها پشت به مردم، رو به شامات اند؛ ما رو به میهن، دل به دهقان، چشم به ارتش، پشت به دشمن.
ما آنها نیستیم. ما ایران ایم!