زیتون ـ فرزانه روستایی - اداره سیاست خارجی کشوری مانند ایران همانند تانگو رقصیدن با یک عامل انتحاری با آهنگ باباکرم است. آن هم در حالیکه همزمان نوحهخوانهای دفتر رهبری سینه میزنند و با بلندگوهای گوشخراش خود نوحه حضرت زهرا پخش میکنند. یعنی به قدری دشوار که نزدیک به محال است. با این حال٬ مسئولیت اداره این عرصه عجیب و غریب با محمدجواد ظریف است که شش سالی است مردم با دلیل و بیدلیل برای او هورا میکشند.
تحولات منطقهای دو سه هفته اخیر که هر کدام به ترتیبی امنیت ایران را هدف قرار دادهاند، میرود تا شاکله منطقه خاورمیانه را با تغییراتی غیرقابل بازگشت مواجه کند. مسئولیت شکلگرفتن این معادلههای منطقهای در چهارچوب رسمی بر عهده محمد جواد ظریف وزیر خارجه دولت روحانی است.
به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید
هرچند جواد ظریف وزیر خارجه رسمی کشور است اما عملا در حوزههای حساسی مانند سوریه، عراق، لبنان، عربستان، افغانستان و در هر ارتباطی با آمریکا عملا نقش او به رئیس دفتر علیاکبر ولایتی مشاور سیاست خارجی رهبر تنزل مییابد. منظور همان ولایتی است که سایه پیر و فرتوت و غیر پاسخگوی او با کمک وزارت اطلاعات، سپاه قدس و حفاظت اطلاعات سپاه بر وزارت خارجه سنگینی میکند. به عبارت دیگر٬ این نام جواد ظریف است که بر سر در اتاق وزیر خارجه ایران نصب است اما آنکه در اکثر مواقع پشت میز وزیر خارجه ایران نشسته علیاکبر ولایتی وزیر خارجه مادام العمر جمهوری اسلامی است. پارادوکس دو نقش داشتن در یک بازی، یعنی وزیر خارجه بودن و همزمان وزیر خارجه نبودن جواد ظریف ممکن است بتواند تداوم محافظهکاریهای او را برای مدتهای طولانی تضمین کند٬ اما در نهایت همه خطاهای فاحش و جبرانناپذیر علیاکبر ولایتی را نیز در نهایت به حساب ظریف میگذارد.
پنج رخداد مهم منطقهای که در زمان وزارت محمد جواد ظریف صورت گرفته و رسما به حساب او هم گذاشته میشود به شرح زیر است:
۱ ــ به رسمیت شناخته شدن دوفاکتو اسراییل از سوی عربستان سعودی٬
۲ــ اعلام رسمی اینکه جمهوری اسلامی دشمن مشترک عربستان و اسراییل است از سوی ولیعهد عربستان٬
۳ــ صفبندی جدید منطقهای که همه اعراب به علاوه اسراییل در یکسو و ایران منزوی در سوی دیگر قرار بگیرد٬
۴ــ زمزمههای دوباره جنگ و تهدید تهران به نابودی با موشکهای عربستان سعودی٬
۵ ــ اینکه رئیس موساد دوباره اعلام کرد ایران صددرصد در تدارک ساختن بمب اتمی است٬
به لحاظ تاریخی سه کشور ایران، عربستان سعودی و نیز اسراییل سه واحد سیاسی اصلی منطقه خاورمیانه به شمار میروند. طی چهل سال گذشته عربستان سعودی فاصله معنادار و مشخصی را با اسراییل رعایت کرده است. حتی عربستان آغازگر اولین تحریم نفتی علیه اسراییل بوده است. اما سفر تاریخی هفته گذشته ملک سلمان ولیعهد ماجراجوی عربستان به آمریکا و دیدار او با همه لابیهای قدرت در آمریکا زمینهساز شکلگیری معادلات جدیدی در منطقه شد که هدف همه آنها مهار ایران و نه جمهوری اسلامی است. در جریان همین سفر ملک سلمان با لحن و ادبیاتی حساب شده عملا دولت اسراییل را به رسمیت شناخت و با اعلام اینکه مردم اسراییل حق دارند تا در چهارچوب مرزهای خود در امنیت به سر ببرند عملا از سمتوسوی فلسطینیها به سوی اسراییل تغییر جهت داد.
همزمان حضور جنگندههای اماراتی و اسراییل در مانور ۲۰۱۸ inichos و نیز پرواز هواپیماهای مسافربری هندی از آسمان عربستان برای رسیدن به اسراییل، نماد پایان تاریخی اختلاف بین عربستان و اسراییل است.
اینکه شناسایی اسراییل از سوی عربستان سعودی چه ربطی به جواد ظریف دارد از آنجا ناشی میشود که وزیر خارجه ایران نسبت به لابی مشکوک تخریب روابط تهران و ریاض نه عکسالعملی نشان داد و نه اعتراضی کرد. آن باند معروف و نزدیک به انصار حزبالله که دو سال پیش با حمایت نیروی انتظامی به سفارت عربستان حمله کرده و آن را به آتش کشیدند، بیشک از سوی منابع هدفدار و مشکوکی تحریک و هدایت شدند که انزوای مطلق امروز ایران و نیز روابط عاشقانه امروز ریاض و اسراییل را میدیدند. در عرف سیاسی وزیر خارجه کشورها وقتی با چنین لابیها و گروههای فشاری مواجه میشوند، افشاگری میکنند یا در اعتراض استعفا میدهند. نه حسن روحانی و نه وزیر خارجه به این فکر نکردند که سکوت نسبت به تلاش برای قطع روابط سعودیها با تهران به منزله گذاشتن شاخههای گل در سبد بنیامین نتانیاهو نخستوزیر دستراستی اسراییل است و این اتفاق افتاد.
اما این هنوز همه ماجرا نیست. حضور نماینده همه کشورهای عربی در اجلاس مشترک امنیتی با اسراییل زمینهساز این واقعیت تاریخی است که کلا فصل تخاصم همه اعراب با اسراییل به پایان رسیده است٬ ولی جمهوری اسلامی به عنوان دون کیشوت منطقه هنوز از شعار موهومی به نام فلسطین و حماس حمایت میکند که در هیچ مقطعی روابط خود را با اسراییل قطع نکردند.
اما یک اتفاق بد دیگر رخ داده است که پای ظریف را دوباره به میدان اتهام باز میکند و آن هم سکوت نسبت به حمایت جریانهای سپاهی و امنیتی از موشکپرانیهای حوثیها به شهرهای عربستان است. پیرو شلیک موشکهای حوثیها به شهرها و مراکز سعودیها، فرماندهان اتحاد عربستان برای چندمین بار ایران را به تلافی و جنگ تهدید کردند. پس از صدام حسین ٬ یک بار دیگر اعراب تهدید کردند که تهران را با موشک ویران خواهند کرد. هر کسی نداند٬ حداقل ظریف این نکته را بهخوبی درک میکند که توان نظامی و اقتصادی و نیز وفاق ملی ایران در چنان حد نازلی است که حتی تحمل یک جنگ محدود را ندارد و ممکن است به فروپاشی کشور منجر شود؛ همان امری که این روزها همه یکی پی از دیگری نسبت به وقوع آن هشدار میدهند.
سیاست خارجی امروز ایران در ارتباط با عربستان به اتومبیلی میماند که پیدرپی به جادههای اشتباهی میپیچید و وزیر خارجه در صندلی عقب آن به خواب رفته است. متاسفانه سند این اتومبیل از نظر قانونی به نام جواد ظریف است و او اجازه داده است تا لابیهای مشکوک دفتر رهبری به نام او پشت فرمان سیاست خارجی بنشینند و آن را اداره کنند.
وقتی ظریف با رهبر و سپاهیها تعارف دارد
اما جواد ظریف هنوز یک اشتباه فاحش دیگر نیز مرتکب شده است که از همه نابخشودنیتر است. ظریف برای رفقای سپاهی و لابیهای دفتر رهبری این موضوع را روشن نکرد که با تحولات اخیر منطقه٬ عملا ایران از مرزهای آبی جنوب کشور با اسراییل هم مرز شده است و آتشزدن سفارت عربستان سعودی در تهران بزرگترین معضل ارتش اسراییل برای رسیدن به عمق استراتژیک ایران را مرتفع کرد.
معنای عبارت فوق این است که ارتش اسراییل سالهاست برای رسیدن به فاصله ۱۶۰۰ کیلومتری پرواز بین اسراییل و مرکز ایران تمرین میکنند و ظاهرا بارها پروازهای شناسایی و تمرینی برفراز ایران برگزار کردهاند. با توجه به کامنت اخیر رئیس موساد در مورد اینکه ایران صددر صد در تدارک ساختن بمب است، احتمالا اسراییلیها در تدارک زمینهسازی برای عملیات نظامی علیه مراکز هستهای در ایران هستند. به این ترتیب در صورتی که اسراییل قصد عملیات علیه مراکز هستهای ایران را داشته باشد دیگر با معضل مسافت طولانی مواجه نخواهد بود. زیرا علاوه بر مرزهای جمهوری آذربایجان٬ پاکستان یا حتی ترکمنستان برای نفوذ به آسمان ایران از این به بعد آسمان همه کشورهای حاشیه جنوب خلیج فارس میتواند برای سوخترسانی یا کمک عملیاتی در حمله به تاسیسات هستهای ایران مورد استفاده اسراییل قرار بگیرد.
ظریف این را هم باید مورد تاکید قرار میداد که پدافند هوایی ایران به موشکهای اس ۳۰۰ مجهز شدهاند که کدهای عملیاتی آن از طریق کشورهای اقماری روسیه به اسراییل منتقل شده است. هر چند برخی منابع معتقدند موشکهایی که ایران تحویل گرفته است عملا همان اس ۴۰۰ است اما مجهز شدن عربستان به همین سیستم موشکی توان دفاعی ایران را آسیبپذیر میکند. این موشکها در حال حاضر در سوریه هم مستقر شدهاند اما هواپیماهای اسراییلی بدون محدودیت دمشق را بمباران میکنند زیرا این موشکها به دلائلی که کسی نمیداند تهدید مهمی برای اسراییل به حساب نمیآیند.
با اینحال، روسها در جریان سفر اخیر پادشاه عربستان سعودی به مسکو موشکهای اس ۴۰۰ ضد هوایی را به سعودیها فروختند. این در حالی است که برای تحویل همان سامانه از رده خارج اس ۳۰۰ ده سال با ایران چانهزنی کردند.
در واقع طی شش سال گذشته که ظریف وزیر خارجه ایران بوده است عملا همه معادلههای سیاسی و منطقهای علیه ایران به قوام نهایی خود نزدیک شده است. کسی از یک وزیر خارجه در کشوری مانند ایران انتظار معجزه ندارد، اما در جایی شنیده نشده است که محمد جواد ظریف نسبت به سیاست خارجی دوگانه اعتراض کرده باشد یا اینکه تلاش مهمی انجام داده باشد تا مانع هرجومرج در نظام تصمیمگیری در سیاست خارجی شود یا حتی خود را به زحمت انداخته در جایی اعتراض کرده باشد.
آنهایی که سفارت عربستان در تهران را آتش زدند و زمینهساز یارگیری سعودیها و اسراییلیها شدند به لحاظ زنجیره تحولاتی که ایجاد شد نمیتوانند آدمهایی باشند که تصادفی در این موقعیت قرار گرفته باشند. بارها شنیده شده است که خود فروختههای وطنفروش نماز شبخوان که بر پیشانی خود پینه دارند در مراکز مهم کشور بر تصمیمهایی اصرار میکنند که از فراز مرزها هدایت میشوند. وقتی دیپلمات کارکشتهای مانند جواد ظریف سکوت کند ولی همه ائمهجمعه و نوحهخوانها در سیاست خارجی اظهار نظر و اعمال نظر کنند، این میشود که تهران را به بمباران و نابودیشدن با دو سه موشک تهدید کنند.