تقریبا همه کارشناسان اقتصادی، فعالان سیاسی، بازاریان و.. بر سر این موضوع که افزایش ناگهانی قیمت دلار عادی و ناشی از تحولات صرف اقتصادی و مساله عرضه و تقاضا نیست اتقاق نظر دارند. تحولات بازار ارز به شکلی که شاهد آن هستیم حتما منشا خارجی دارد اما نه بدین معنا که مثلا تغیر در سیاست خارجی دولت ترامپ و آمدن بولتون و پمپئو به جای مک مستر و تیلرسون دلیل افزایش نرخ دلار باشد یا حتی بالا رفتن احتمال خروج امریکا از برجام یا حتی خروج امریکا از برجام نتیجهاش بشود تغیر ناگهانی نرخ ارز و رسیدن آن به نزدیک شش هزار تومان.
بالا رفتن نرخ دلار منشا خارجی دارد به این معنا که بخش مهمی از ارز دولتی و هم چنین بخش مهمی از سرمایههای ارزی شرکت هایی که حسن روحانی آنان را خصولتی خواند پیش از شروع سال "حمایت از کالای ایرانی" از کشور خارج شده است. با شروع سال جدید و آغاز فعالیتهای اقتصادی، فعالان اقتصادی و سیاسی متوجه این خروج کلان سرمایه که دلایل سیاسی آن را دار ادامه توضیح خواهم داد شدند.
معنای خروج کلان سرمایه در شرایط نارضایتی فراگیر سیاسی و رکود اقتصادی از کشور عدم ثبات سیاسی، احتمال در گیرهای گسترده، احتمال جنگ و فرو پاشی اقتصادی است. در چنین شرایطی هجوم سرمایه داران خرد برای حفظ سرمایه و ثروتشان و هم چنین مردم عادی برای حفظ دارایی اشان به صرافیها طبیعی است و به دلیل کمبود ارز در اختیار بانک مرکزی و ناتوانی دخالت در بازار، ارزگران میشود. به عبارت دیگر گرانی اخیر ارز ناشی از تحولات سیاسی خارجی نیست بلکه ناشی ازکمبودو قحطی دلار در کشور است که به خروج کلان سرمایهها در ایام عید و پس از آن که ادامه دا ر نیز هست باز میگردد.
بخش عمدهای از ارز خروجی کشور منشا حاکمیتی دارد و بخش کوچک دیگر متعلق به سرمایه دارانی است که به اشکال مستقیم و غیر مستقیم به لایههای فوقانی قدرت متصلاند و به دلیل رانتهای اطلاعاتی که دارند وضعیت آینده نظام سیاسی را به درستی تاریک، مبهم و نا امن ارزیابی کردهاند و به همین دلیل در گام نخست سرمایههای خود را خارج کردهاند تا در گام بعدی و زمان مقتضی خود نیز به سرمایههایشان بپیوندند.
واقعیت آن است که پس از رخدادهای دی ماه ۹۶، که نتیجه تقاطع بحرانهای مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی با محوریت حضور پر شور جوانان دهه ۶۰ و ۷۰ بود نظام سیاسی میداند با ادامه روند کنونی فرو پاشی قطعی است به ویژه که تلگرام عملا مسیر انسداد اطلاع رسانی را به سود تحول خواهان و به ضرر حاکمیت و استمرار طلبان سد کرده است.
از سوی دیگر سه قطب و جریان مدعی در قدرت یعنی جناح رهبری، سپاه و نهادهای زیر نظر رهبری، جریان اصلاح طلبی و جریان احمدی نژاد درگیر بازی آینده قدرت در ایران هستند. آیندهای که زیر فشار سیاسی خارجی و داخلی فزایندهای است. از یک سو امریکا و تیم جدید سیاست خارجی و قدرتهای منطقهای در فکر فلج کردن نظام سیاسی ایران با خروج از برجام هستند و از سوی دیگر مردم نیز با اصلاح طلبانی که هم از توبره میخوردند و هم از آخور و ادای دموکراسی خواهی در میآوردند با#براندازی و#اصلاح طلب اصول گرا دیگه تمومه ماجرا وداع کردند. در حالی که نظر سنجی ایسپا میگوید ۷۰ در صد مردم با اعتراضات دیماه هم دلی داشتند تاج زاده میگوید بنا به نظر سنجیها ۷۰ درصد مردم با حفظ نظام موافق هستند. یا ایسپا نظر سازی کرده یا تاج زاده.. اینجاست که باید گفت قربان برم خدا را یک بام و دو هوارا... در این شرایط جنگ قدرت چه خواهد شد؟
به نظر میرسد جریان غالب در قدرت که شامل بیت رهبری، سرداران ارشد سپاه و نهادهای زیر نظر رهبری هستند با توجه به احتمال بحران جانشینی و با بهانه مقابله با ترامپ درفکر بر خورد با هر دو جریان شریک در ساختار قدرت یعنی اصلاح طلبان و جریان احمدی نژاد هستند. کاهش نقش جهانگیری در دو لت، و برخورد بابرادران رئیس جمهور و معاون اول وی، و برخورد با مشایی و بقایی در این راستاست. در واقع جریان غالب در قدرت در حال آماده سازی فضا برای شکل دهی به یک دولت نظامی در آینده نزدیک است. اما به دلیل تشتت آراء و یکدست نبودن نظرات و عدم خوش بینی به آینده دولت نظامی و توان آن برای اداره کشور و مقابله با مردم سرمایهها در حال خروج است و این روند در آینده تشدید خواهد شد.