البته بر کسی عیب نیست که یک زمان یک جور فکر کند، زمانی دیگر جور دیگر، زمانی دیگر جور دیگر، و باز هم زمانی دیگر جور دیگر! آدمی ست و هزار چرخش سیب زندگی و هزار گونه تغییر! ما هم خیلی استقبال می کنیم از عوض شدن فکر آدم ها خاصه این که آن فکر در جهت ترقی و تعالی شخص و اطرافیان اش باشد.
اما یک موضوع کوچولو در این میانه هست و آن اهل سیاست بودن شخص «تغییریابنده» است. این که فرضا ف.م.سخنی که امروز خداناباور است، فردا بر سر سجاده ی نماز بنشیند و دعای جوشن کبیر بخواند و دو متر ریش بر صورت برویاند و یک متر تسبیح در دست بگیرد نه عجیب است نه آسیبی به کسی می زند! فوق فوق اش، ده تا خواننده ای که فکر می کردند این نویسنده افکارش یک جور دیگر است از حول و حوش او پراکنده می شوند و چه باک! بگذار بشوند! مگر جناب ویتگنشتاین، نصف عمرش بر یک فلسفه پای نفشرد و نصف دیگر عمرش را بر فلسفه ای صد و هشتاد و به قول احمدی نژاد سیصد و شصت درجه مخالف آن؟!
به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید
ولی این که جناب عالی، یا سرکار علیه، اهل سیاستی بوده باشی و اهل مرام و مکتبی و دعوت کرده باشی مثلا بی دینان را به دیندار شدن و خودت الگویی شده باشی برای رهنمون کردن انسان های جاهل به سمت بهشت برین، اینجا دیگر خیلی راحت نمی شود از این رو به آن رو شد و گفت من هم آدمم و خصلت آدم هم عوض شدن است! آن هم عوض شدنی نه در حد ۱۸۰ درجه و ۳۶۰ درجه که ۷۲۰ درجه و بلکه هم بالاتر!
من چنین سیاستمداری بوده باشم و چنین قانونگذار و ترویج گر مکتب و مسلکی بوده باشم، روزی بخواهم این جوری عوض شوم، می روم یک گوشه ای در کوهستان های بولیوی یا قلب افریقا خودم را از دید مردمانی که تا دیروز نماینده شان بودم و آن ها را مثل تور لیدر ها به سمت جنت هدایت می کردم پنهان می کنم، و سرم را می اندازم پایین و با «سبک زندگی» جدیدم حال می کنم.
حالا با عرض معذرت از سرکار خانم فاطمه ی حقیقت جو که انسان خوب و شریفی هم هستند و بسیار هم کار خوبی کرده اند که خودشان را منطبق با عقل و منطق روز عوض کرده اند می خواهم بگویم که اگر ایشان زیاد جلوی چشم هم نیایند، اتفاقی نمی افتد! والله مردمی که من می شناسم، حتی وقتی دشمن خونی شان تغییر مسیر ۱۸۰ درجه ای بدهد و در مسیر آن ها هم قرار بگیرد به او اعتماد نمی کنند! یعنی نمی گویند که دم اش گرم که به سمت ما آمد بلکه می گویند به این خانم یا آقا دیگر نمی شود اعتماد کرد.
حالا که کشف حجاب خانم حقیقت جوی نازنین رسانه ای شده، و در صدر اخبار سایت ها قرار گرفته، اجازه می خواهم یک سوال هم بکنم و آن این که ایشان که پیش از کشف حجاب، و با همان حجاب اسلامی، ازدواج سفید کردند، چرا همان موقع یا لااقل پیش از ازدواج سفید که به مراتب سنت شکنانه تر و دین شکنانه تر از برداشتن حجاب است، حجاب شان را بر نداشتند تا لااقل پروسه ی «جور دیگر شدن» به ترتیب صحیح انجام شود؟! یعنی آدم دنده عقب بگیرد، و معکوس هم حرکت کند؟! واقعا به حق چیزهای ندیده و نشنیده!