آرش عزیزی - ایران وایر
«ما به او میگفتیم حمید اما همه میدانستند این اسم واقعی او نیست و زن و بچه هم دارد.» این حرفهای یکی از آشنایان «مجید کیهان» است؛ مهاجر افغانستانی که یکی از پاتوقهایش، محله «چرچ و ولزلیِ» در مرکز تورنتو بود. این محله به «گی ویلج» یا «محله همجنسگرایان» معروف است.
روز ۱۴ اکتبر ۲۰۱۲ بود که پسر کیهان به پلیس خبر داد اثری از پدرش نیست. در آن زمان، حمید ۵۸ سال داشت.
بیش از پنج سال بعد، روز ۲۹ ژانویه ۲۰۱۸، پلیس تورنتو بالاخره مظنونی برای قتل حمید کیهان پیدا کرد؛ «بروس مکآرتور»، مرد ۶۶ سالهای که چند روز قبل از آن به قتل دو نفر دیگر هم متهم شده بود. مکآرتور از آن هنگام تا کنون به قتل هشت نفر متهم شده است. جسد بعضی از آنها را در محوطه خانه او پیدا کردهاند و جسد بعضی دیگر مثل مجید کیهان هنوز پیدا نشده اند.
یکی از آشنایان حمید کیهان به «ایرانوایر» گفت: « حمید زن و بچه داشت اما کانادا که آمده بود، بیش تر از قبل فهمیده بود همجنسگرا است. با این وجود، خانوادهاش را ول نکرده بود و خیلی هم هوایشان را داشت. تا جایی که میدانم، آن ها را از نظر مالی تامین میکرد. در این محله هم همه کم و بیش همین را میدانستند.»
به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید
مجید کیهان تنها همجنسگرای مرتبط با چرچ و ولزلی نیست که در طول آن سالها گم شده است؛ وجود پروندههای مشابه، یعنی مهاجران همجنسگرای مفقود شده که نسبشان به خاورمیانه یا جنوب آسیا باز میگردد، چند سالی است که از موضوعات داغ صحبت در گی ویلج، به ویژه در بین فعالان حقوق همجنسگرایان است.
پروژه دیگری به نام «پریزم» نیز در اگوست ۲۰۱۷ برای تحقیق در مورد مفقود شدن دو مورد مشابه دیگر آغاز به کار کرد.
پیش از دستگیری مکآرتور، صدای جامعه فعالان حقوق همجنسگرایان درآمده بود. میگفتند پلیس نیروی کافی برای پیدا کردن سرنخ این ماجرا که باعث ایجاد رعب و وحشت در میان مردم محله شده است، صرف نمیکند. یکی از اولین فعالانی که به این وضعیت اعتراض کرد، «الفاروق خاکی» بود؛ چهره آشنای گی ویلج و بنیانگذار مسجدی به نام «وحدت» برای گروهی از مسلمانان همجنسگرا.
خاکی به این اشاره کرد که غیرسفیدپوست بودن این افراد نکته مهمی است که پلیس در برخوردش با جامعه گی ویلج هنوز به درک درستی از آن نرسیده است.
سالهای طولانی درد و انتظار، از یک سو برای خانوادههای مفقودان دشوار بود و از سوی دیگر برای جامعه همجنسگرایان و مردم این محله. کم تر از یک ماه پیش از دستگیری مکآرتور، «مارک ساندرز»، شخص رییس پلیس تورنتو با گفتن اینکه هیچ شواهدی در مورد دست داشتن قاتلی زنجیرهای در کار نیست، باعث خشم خیلیها شد.
یکی از ماموران پلیس در منطقه «یورک»، حومه شمالی تورنتو که بخشی از تورنتوی بزرگ محسوب میشود، به «ایرانوایر» گفت: «حرفِ ساندرز باعث شد خیلیها در کل نیروهای پلیس به فکر بیافتند. یعنی دیگر چه شواهدی میخواستند که معلوم شود پای قاتل زنجیرهای در میان است و همجنسگرایان و مشخصا همجنسگرایان غیرسفیدپوست را هدف میگیرد؟ بچههای همجنسگرای پلیس خیلی عصبانی بودند. اولویت تماممان شده بود گیر انداختن آن آدمی که مسوول این کارها بود.»
خانواده عبدالبصیر فیضی خبر چندانی از فعالان محله گی ویلج نداشتند. همسر و پنج فرزند او در «برامپتون» زندگی میکردند؛ شهری در حومه غرب تورنتو که به مردم پنجابیتبارش معروف است. روز ۲۹ دسامبر ۲۰۱۰ بود که خبر ناپدید شدنش را به پلیس منطقه «پیل» (که برامپتون بخشی از آن و مستقل از پلیس تورنتو است) دادند. آخرین بار او را هنگام خروج از محل کارش که کارخانهای در خیابان «کیتیمات» بود، دیده بودند. ماشین عبدالبصیر را در منطقه «سنت کلر و مانت پلزنتِ» تورنتو پیدا کردند که فاصله زیادی با گی ویلج دارد. اما تحقیقات نشان داد آخرین بار از کارت بانکی خود در ساندویچفروشی «هیرو برگر»، در نبش خیابان چرچ و ولزلی استفاده کرده بود؛ یکی از پاتوقهای محله همجنسگرایان.
یکی از کارگران هیرو برگر که آن شب در آنجا کار میکرد، به «ایرانوایر» میگوید: «یادم نمیآید بصیر را دیده باشم چون ما خیلی مشتری داریم. خب، این رستوران ما از پاتوقهای اصلی منطقه است. حتما همه آن ها گذرشان به آنجا افتاده است.»
او در ضمن به یاد دارد که پلیس بارها برای بررسی فیلم دوربینهای مداربسته رستوران به آن سر زده است؛ جستوجویی که در آن زمان به جایی نرسید. پلیس تورنتو حالا عبدالبصیر فیضی را هم جزو قربانیان مکآرتور میداند.
«سروش محمودیِ» ۵۰ ساله، شهروند ایرانی-کانادایی، قربانی دیگری است که پلیس تورنتو جسدش را پیدا کرده و مکآرتور را مسوول قتل او میداند.
روزنامه «تورنتو استار» در ماه فوریه موفق شد گفت وگوی مفصلی با «فارینا مازروک»، همسر او انجام دهد. فارینا اهل سریلانکا است و در کانادا با همسر ایرانی خود آشنا شده بود. چنانکه او در گفتوگو با این روزنامه گفته است، از ۱۲ سال زندگی زناشویی خود چیزی جز خاطرات خوش به یاد ندارد؛ چه از زندگی در «اسکاربورو» در شرق تورنتو و چه پیش از آن که در شهر «باری»، در ۱۰۰ کیلومتری شمال تورنتو که به محیط آرام و کنار دریاچه بودنش معروف است، زندگی میکردند.
فارینا از سه خواهر و یک برادر سروش در ایران گفته است: «خانواده خیلی بزرگ، خوب و زیبایی داشت. مدام پای تلفن با خواهرش حرف میزد.» پدر و مادر آقای محمودی قبلا فوت کردهاند.
پلیس تورنتو دایره تحقیقاتش را در مورد مکآرتور گسترش داده است. اکنون این تحقیقات معطوف شده اند به ۱۵ پرونده مسکوتمانده که بعضی از آن ها به سال ۱۹۷۵ بر میگردند.
مدتها طول میکشد تا ببینیم قتلهای قبلی ربطی به فرجام تلخ سروش، حمید و بصیر داشتهاند یا نه. بعد نوبت دادگاهی شدن مکآرتور است تا انگیزههای احتمالی او بیش تر مشخص شوند. اما این سوال همچنان پابرجا است: که آیا پلیس تورنتو نمیبایست در طول چند سال گذشته بیش تر پی این پرونده را میگرفت؟ اگر از همان اول چنین کرده بود، شاید بعضی از قربانیان مکآرتور اکنون زنده بودند.