بی شک تا کنون هیچ دیکتاتوری در تاریخ نبوده که با توصیهها و انتقادات هرچند خیرخواهانهی منتقدان و یا حتی محارم دربارش راضی و خشنود شده باشد چه رسد به اینکه پند گیرد و اقدام به عملی صواب در تغیر رویه مستبدانه خود داشته باشد و لذا رهبر نظام جمهوری اسلامی هم از این قاعده مستثنی نیست و شاید از همین رو است که بعد از دو، سه نامه انتقادی اما خیر خواهانه از سوی برخی از منتقدان و دلسوزان وطن به اقای خامنه ایی، آن هم در ابتدای سالهای مسئولیت رهبری ایشان، برخی به این باور رسیدند که راه هرگونه ارتباط و دیالوگ با دیکتاتور چه کلامی و یا نوشتاری مسدود است و نباید با وجیزه نویسی به دیکتاتور دلخوش بود که یاسین است و اب در هاون کوبیدن.
به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید
به باور این قلم که از قضا همواره از منتقدان نامه نگاری به دیکتاتور بودهام و بارها در نکوهش کسانیکه به رهبری نامه نوشتهاند قلم زدهام، این وجیزه را با این امید نوشتهام که اولا با توجه به تنگنایی که این بار گریبان نظام را گرفته و یعید به نظر میاید که راه گریز چون گذشته مهیا گردد لذا زمینه آن فرصت طلایی که همواره دیکتاتوران در تنگناها و در اخرین لحظات بقای حکومت خود به منتقدان خود میدهند تا دیده و شنیده شوند مهیا است و این خود روزنه ای برای رساندن پیام به شخص اول نظام میتواند باشد هرچند با قلم الکن روزنامه نگاری گریخته از ظلم در غربت باشد
دوم با اطلاع ازاینکه گروهی در بیت رهبری موظف به رصد مطالب جراید و نشریات و سایتها بوده و هر روز کارتابلی از بریده مطالب را به حضور "دیکتاتور" میرسانند و حتی شنیده شده که جنابش با اینترنت و وب گردی مانوس بوده و هر روز شخصا سری به سایتها میزند تا احیانا ضمن خواندن و شناسایی منتقدان روز افزون خود، دستور پیگیری لازم برای بازداشت و یا هر اقدام تنبیهی را صادر نمایند و این هم خود دلیلی دیگری بر نوشتن این وجیزه بود هرچند هزینهای سنگین در پی داشته باشد.
جناب خامنهای بدون مقدمه از راه دور به عرض میرسانم
میدانم، از بین هزاران نامه سربسته وایضا سرگشادهای که تا کنون در باب توصیه به عاقل اندیشی در اداره امور مملکتی که رهبری آن را به ناحق غصب کردید، بسیار داشتهاید و احیانا برخی از انها را هم خوانده باشید اما به گوش جان نگرفتید جون در موقعیت امروز نبودید، اما امید دارم این وجیزه که از سوی روزنامه نگاری که از طلم شما به غربت نشینی تن داده است بخوانید و یا دست کم عنوان این نامه به چشمتان بیاید بلکه در این وانفسای حکومت رو به زوالتان دست کم برای نجات خود و نه حتی برای نجات کشور زادگاهتان بعنوان یک ایرانی عاقبت اندیشی کنید و بخواهید اولین دیکتاتور عاقبت بخیر تاریخ این کهنه دیار شوید که پی تقدیر رفتن از کوری است
شرح مصیبتی که طی ۴۰ سال با تحمیل نظام ولایی برسر ملت ایران و مملکتی که همه چیز داشت و امروز هیچ ندارد اضافه گویی است که اگر یاسین نباشد حکما شرح مثنوی هفتاد من خواهد بود لذا از گفتنش در این وجیزه میگذرم که خود بهتر میدانید. و نیاز به گفتن از اقتصاد فشل کشور نیست که خود بهتر میدانید دهها اقتصاد دان هم در چنین شرایطی قادر به ترمیم ان نیستند، همچنین کفتن از دیگر مصائبی که در اثر بی کفایتی مسئولین و رهبری ناحق جنابعالی چون بلا به بر ایرانیان نازل گردیده، خشکسالی و بی ابی است تا بدانجا که مردم منطقه جنوب کشور فوج فوج مجبور به کوچ کردن به مناطق نسبتا اباد کشور شدهاند، از اختلاسها و چپاولگریهای ریز و درشتی که هر روز تیتر نشریات کشور میشود و همچون جز لاینفک نظام ولایی گردید قصه تکراری است خاصه که همه این غارتگریها با صد دلیل و نشانه از بیت معظم له آبشخور دارد.
تا باز نگوئید این همه معضلات افترا به نظام ولایی شما و از سر غرض و دشمنی با خدا و پیامبر و جانشین او که حکما جنابعالی هستید، گفته و نشر میشود، پیشنهاد میکنم در جلسات شعر خوانی که برگزار میکنید، هنگامی که شاعر مجیز گویی در حال شعر خوانی است شما پرنده خیال ذهنتان را به گذشته نه چندان دور این کهنه دیار تا به امروزی که شما رهبری این گستره تاریخی را بر عهده دارید پرواز دهید تا بیادتان بیاید قبل از حاکمیت نظام ولایی شما و یارانتان حال و روز مردم این اب و خاک چه بوده و امروز چگونه است، از مقایسه بازداشتها و بگیر و به بندها و حتی زندانهای دوران رژیم قبل که خود به گفتهای سابقه بازداشت چند روزه در رژیم گذشته رادارید، با نوع بازجویی و شکنجههای جسمی و روحی زندانیان امروز نظام ولاییتان غافل نشوید و نترسید، کسی از این مقایسه با خبر نمیشود الا وجدانتان که بی گمان از زمانی که اعتراضات مردمی شدت گرفته خاصه اعتراض شیرزنان مخالف حجاب اجباری خواب خوش را بر شما حرام کرده است.
از مشکلات و مصائب داخلی که بگذریم، این روزها عدم تعاملات خارجی دوام و بقای نظام را به خطر انداخته است و مشی سیاست خارجی نظام که توسط شخص شما به دولت شیخ کلیدار دیکته و در حال اجرا است، به بن بست رسیده وعنقریب ااش انرزی هستهای را که برای ملت روی اجاق جنگ بار گذاشتید آتش به خانه میزند.
"سید" امروز توافقنامه هستهای که بنام برجام با ۶ کشور جهان بستید وگمان میکردید حکم تضمین دوام و بقای نظام را دارد، اکنون آوازه فسخ آن در معامله بین دول فدرتمند جهان به گوش همگان رسیده است همان توافقنامه کذایی که زمانی شما و مریدانتان آن را کاغذ پارهای بیش تنی دانستید اما پول باد اورده و هنگفتی را نصیب شما و اهل بیتتان کرده و باعث ادامه حیات و بقای مزدورانتان در سوریه و عراق شد تا اطلاق تروریست بودن ایرانی در جهان شایع شود و حال که آن ورق پارهها وسیله معامله بین دول قدرتمند برای سرنگونی نظام ولایی شده آه از نهادتان بر آمده چرا که خوب میدانید این بار هم باید تن به سر کشیدن جام زهر دهید تا مفاد ان توافق کذایی (برجام) تبدیل به توافقنامهای شبیه صلح "حدیبیه" زمان صدر اسلام شود و در توجیه این ذلت و زبونی چند باره نظام نام نرمش قهرمانانه دیگر بگذارید، عافل که دیگر کارساز نخواهد بود چرا که هدف از برهم زدن برچام تنها برچیدن نظام بی سوال تحت رهبری شماست و این پیام انقدر صریح و روشن است که حتی گروهی سیاست پیشه متوهم خارج نشین آن را دریافتند وبرای اینده پس از سرنگونی نظام، به دور هم چمع شده وبنام نیابت نداشته از سوی ۸۰ میلیون نفوس حی و حاضر و به ستوه امده از طلم شما در حال جنگ و دعوا برای القا و تحمیل نوع حکومت خود خواسته برای اینده مردم ایران هستند
اما چگونه میتوانید عاقبت بخیر شوید
حکایت امروز روحانیتی چون شما که برجان و مال ساکنین این گستره تاریخی تسلط یافتند بی شباهت به حکایت ارسطو، معلم اول نیست، که درباره او نقل است "انه نبی ضیعوه"، یعنی پیامبری که عاقبت از فریب قدرت ضایع و تباه شد.
"سید" امروزدنیا بر مداردیگری میچرخد که شما از آن بی خبرید و نمیدانید، باورکنید امروزه حتی برای اداره یک قهوه خانه (کافی شاب) هم تخصص لازم است جه رسد به اداره امور یک کشور، حتی برای دیکتاتور بودن هم تخصص نیاز است تا به وقت بزنگاه بتوان از پیچ و خم مصائب ناشی از ظلم وافر به ابنای بشر جان سالم به در برد، حتما شنیدهاید که همین چند هفته گذشته در همسایگی کشور دوست و یار غارتان برادر پوتین، نخستوزیر ارمنستان با اعتراض مردم از صرافت ریاست مادام العمری خود به مردم کشورش منصرف شد و تن به خواسته مردم داد و استعفا کرد، اصلا چرا به ارمنستان بروید، به کشور دشمن قسم خورده امروزتان، جائیکه ظهوراسلام از انجا طلوع کرد سر بزنید تا ببینید ملک سلمان پادشاه دیکتاتور عربستان چگونه با به موقع برخاستن ازسر میز قدرت و ایضا با یک انتقال قدرت مبتنی بردرایت و دور اندیشی، جهان را به حیرت و تعحب وا داشته است، چرا که امروزه حتی دیکتاتورها هم دریافتند باید تغیردر مشی مستبدانه خود دهند، زیرا به قول میرزای شهر "انسان چه ازفرزی و چالاکی به موش شبیه شود و چه اززیرکی چون روباه، چه از نازکی چون مویی شود و چه از جان سختی چون کرگدن، باز از هر در که به درون میرود اول از همه بایدش راهی و موقعی برای خروج جستن. "
بی شک گذشت از قدرت و گذار از استبداد برای دیکتاتورانی که لذت قدرت و زور گویی را چشیدهاند راه دشوار و سختی خواهد بود ونیاز به همتی عطیم دارد که به گفتن اسان است اما با این همه غیر ممکن هم نمیتواند باشد خاصه اگر دیکتاتور در پایان راه زندگی باشد، تصور کنید با تکیه به قدرتی که از قانون اساسی که به نفع دوام و بقای خود تحریف کردهاید، تصمیم به انحلال سپاه پاسداران این سرداران تاجر مسلک اسلحه بدست بگیرید، صرف نظر از احتمال به یقین مخالفت سردارانی که میل قدرت دارند حمایت و پشتیبانی ملتی را به همراه خواهید داشت که امروز از گرانی و ظلم به خیابانها امدهاند و در صفوف نماز جمعه به امام جماعت منصوب شده از سوی شما پشت کرده و بدون ذرهای ترس و واهمه شعار اعتراضی به وضعیت موجود سر میدهند. و یا تصور کنید با اعلام کناری گیری از مقام رهبریت و ایضا ابطال ولایت فقیه، این بدعت ناصواب در اسلام، چه خواهد شد؟ باز هم از حمایت مردم برخوردارخواهید شد آنچنانکه درماجرای استعفای دیکتاتوری که در ارمنستان میل حکومت دایمی و بی سوال را داشت و عاقبت با استعفای خود تن به خواست مردم میدهد و اما اگر چنین همتی نداشته و یا از ترس سرداران سپاه قادر به اقدام چنین عمل شجاعانه را نداشته باشید کافی است اجازه برگذاری یک رفراندوم ازاد با حضور ناظزان سازمان ملل را دهید و انگاه به تبعید خود خواسته به یکی از اتباتی بروید که شاید به دلیل میلیاردها دلار هزینهای که برای بقای دولت مرکزی آن سامان از جیب ملت هزینه کرده ا ید در امان خواهید بود.
الغرض ن آنچه شرط بلاغست با تو گفتم. تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال