کلمه - آیت الله خامنهای نمیخواهد مسوولیت اشتباهات خود را بپذیرد. او عادت کرده تا در نقش اپوزیسیون دولتها ظاهر شود و از کم کاریها گلایه، از کاستیها انتقاد و جوری وانمود کند که گویی او هیچ نقشی در مشکلات کشور نداشته و فقط رهبری است که نظاره میکند.
او حتی روز گذشته در دیدار با دانشجویان نیز از قبول مسوولیت صدا و سیما و نهادهای زیر دست خود طفره رفته و میگوید: چه در دوره فعلی صدا و سیما و چه در دوره قبلی، انتقادهایی داشته و دارم. مدیریت نهادهایی همچون نیروهای مسلح با رهبری است اما در قوه قضاییه و صداوسیما با وجود آنکه رؤسای آنها از طرف رهبری منصوب می شوند، مدیریت آنها با رهبری نیست و به عنوان مثال بنده در مواجهه با صداوسیما، چه در مدیریت فعلی و چه در مدیریتهای قبلی، همواره در موضوعات مختلف موضع انتقادی داشته و دارم."
حتی اگر برفرض بپذیریم رهبری نمیتواند قوه مجریه یا مقننه را کنترل کند و آنها به واقع مستقل هستند که نیستند، اما صدا و سیما، قوه قضاییه و نیروهای مسلح مستقیم زیر نظر او هستند. روسا و سرداران این نهادها توسط او انتخاب میشوند، آنها نهادهای تحت نظر رهبری هستند که اگر مجلس بخواهد وارد تحقیق و تفحص از آنان شود جز با اجازه رهبری امکان پذیر نیست. این نهادها نیز جز به رهبری به نهاد و گروه دیگری خود را پاسخگو نمیدانند، کمااینکه سازمان بازرسی نتوانسته هنوز عملکرد قرار گاه خاتم را بررسی کند و بفهمد این نهاد وابسته به سپاه تا کنون چرا پروژه های نفتی خود را با بودجه های هنگفت از بیت المال تمام نکرده است.
به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید
آیت الله خامنه ای عادت کرده به فرار از مسوولیت. قطعا در کشوری که در آن دموکراسی و اصل تفکیک قوا حاکم است، یک نفر نباید پاسخگوی تمام اتفاقات رخ داده در کشور باشد و رئیس دولت و مجلس و احزاب و نهادهای انتخابی هستند که مسوولیت را برعهده میگیرند و پاسخگوی کاستیها و کمیها هستند. اما در ایران به دلیل حاکم بودن یک نفر این قضیه کمی متفاوت میشود. آیت الله خامنهای رهبری است که نسبت به جزء به جزء اتفاقات رخ داده در کشور واکنش نشان میدهد. او از شهریه مدارس غیرانتفاعی تا تدریس زبان و رنگ لباس مردم و ماشینی که سوار آن می شوند را نظر میدهد و دخالت میکند و درباره تمام امور نظری دارد که با تحکم هم آن را بیان میکند و وقوع هیچ امری بدون اذن او امکان پذیر نیست.
اگر نمایندگان مجلس میخواهند قانونی را در خصوص منع بکارگیری بازنشستگان تصویب کنند حتما باید تبصرهای در آن باشد برای رهبری و انتصابهایش که در غیر این صورت قانون در شورای نگهبان مصوب نمی شود و همچنین موارد بسیار دیگر.
به طور مثال در خصوص برجام، از روزی که برجام تصویب شد تا روزی که ترامپ، ایالات متحده را از آن خارج کرد، رهبری به عنوان منتقد آن سخت گفت. بارها گفت که من به مسوولان گفته بودم که اعتماد نکنند، من به مسوولان گفته بودن فلان خط قرمز را رعایت کنند و ... و پس از خروج آمریکا نیز مجددا اظهارات خود را تکرار کرد. اما کیست که نداند رهبری در جزء به جزء بندهای برجام نقش و دخالت داشته و تیم مذاکره کننده بدون اجازهی او جرات تصویب یک خط را نداشتند و تمام موارد با او هماهنگ شده است. اما او به سرعت به عنوان منتقد و مخالف ورود میکند تا اگر اتفاقی رخ داد مسوولیتی متوجه او نشود.
این رفتار آیت الله خامنه ای دقیقا در مقابل رفتار امامی قرار دارد که خود مسوولیت امضای قرارد ۵۹۸ و دیگر اتفاقات رخ داده را گرفت تا مبادا کارگزارانش در انجام مسوولیتها سست شوند. امام خمینی مسوولیت قرار داد ۵۹۸ را بر عهده گرفت تا در آینده کسی نتواند هاشمی رفسنجانی و فرماندهان جنگ را سرزنش کند، او خود مسوولیت بیشتر کاستیها را برعهده میگرفت و با توجه به اختیارات گستردهاش چون اپوزسیون دولتها عمل نمیکرد و طلبکار نبود.
آیت الله خامنه ای از سویی از دولت ایراد میگیرد و آن را نقد میکند و از سوی دیگر حتی تا تعیین معاونین وزرا نقش دارد، او چطور می تواند نسبت به دولتی که خود جزء به جزء آن را منصوب کرده تا این حد منتقد باشد. هرچند که چنین رفتاری را حسن روحانی نیز نسبت به دولت و مجموعه خود در پیش گرفته است، اما شاید رهبری پش از روحانی نسبت به این هیات دولت مسوول باشد چرا که بعضا وزرا و معاونین خلاف میل رئیس جمهور اما به دستور رهبری منصوب شدهاند.
رهبری با تلگرام مخالف است، پس تلگرام فیلتر میشود، او با مطبوعات آزاد مشکل دارد پس روزنامهها یک شب بسته میشوند، او میگوید مبارزه با مفاسد اقتصادی و به یکباره تعداد زیادی شهردار دستگیر میشوند و الی اخر اما او مسوولیت هیچ کدام از اینها را برعهده نمیگیرد و درمقابل همیشه سعی میکند کنار بایستد و در چشم مردم خود را منتقدی دلسوز نشان دهد که کنار آنها ایستاده در حالیکه او تصمیم گیرنده اصلی است.
آیت الله خامنه ای به عنوان رهبری که بیشترین اختیارات را دارد و در تمام امور دخالت میکند همیشه نقش مخالف به خود میگیرد. او و طرفدارانش موفقیت ها را به رهبری نسبت داده و از قبول مسوولیت شکستها و کاستیها گریزان هستند. آنها در مورد مسوولیت رهبری در قبال احمدی نژاد سکوت میکنند. خود رهبری نیز در شکایات و گله هایش هیچ از آن دوران مسوولیت هشت ساله نمیگوید، هرچند در آن هشت سال او نیز کمتر از دولت انتقاد میکرد و با توجه به مسوولیت مستقیم خود در انتخاب احمدی نژاد سعی داشت فقط از دستاوردهایی بگوید که واقعیت نداشتند.
او از قوه قضاییه، نهادهای مسلح، نیروهای امنیتی و صدا و سیما انتقاد میکند، با افتخار هم میگوید من منتقد عملکردها هستم، در حالیکه اگر مجلس خبرگانی داشتیم که به وظایف قانونی خود درست عمل میکرد و دست بوس قدرت نبود، رهبری باید در این مجلس حاضر میشد و حدقل پاسخگوی این بخش از مسوولیتها و نهادهای زیر نظر خود بود نه اینکه در چهره مخالف و منتقد ظاهر شود و از مسوولیتهای خود فرار کند.