ورود زنان به ورزشگاه آزادی بیش از هرچیز نشانگر بحران در ادامه سیاست آپارتاید جنسیتی در ایران است.
ایستادگی فعال و مشارکت گسترده زنان که به گسترش دستاوردهایشان در بسیاری از رشته های ورزشی منجر شده است، با حادثه حضور در استادیوم ورزشی وارد مرحله نوینی گشته است.
پس از این حادثه، منع ورود زنان به استادیوم ورزشی برای تماشای فوتبال که در پی لغو آن در عربستان، تنها در ایران وجود دارد دیگر حتی برای مسئولان نیز قابل توجیه و تداوم نخواهد بود. به ویژه آن که این رخداد در آرامش کامل صورت گرفت، امری که افسانه نبود "زیر ساخت های لازم" و "حفظ کرامت" زنان را همچون توجیه بی مسمایی برای ممانعت از حضور زنان بی اعتبار ساخت. هرچند روشن است نگرانی از "عدم رعایت حجاب اسلامی" و خدشه دار شدن سیاست جدایی جنسیتی که برخی از روحانیون آشکارا به آن اشاره کرده اند، عامل پافشاری در این منع بوده است. با این همه در فهم چرایی بروز این رخداد و پیامدهای بعدی آن می توان رد پای سه کشمکش و فشار را در جهان سیاست، ورزش و جامعه مدنی جستجو کرد.
یک/ گسترش اعتراضات و فشار جامعه مدنی و به ویژه زنان ایرانی طی چند دهه برای لغو این قانون و دیگر جلوه های سرکوب زنان و تبعیض جنسیتی و از جمله حجاب اجباری که در این اواخر شدت یافته است. حتی بر طبق آخرین نظر سنجی های رسمی در ایران اکثریت مردان و زنان با چنین منعی مخالفند. افزایش اعتراضات اجتماعی و ضد حکومتی که از دیماه گذشته به این سو شتابی بی مانند به خود گرفت نیز به رغم سیاست های سرکوب گرایانه برای مهار آن، خواه ناخواه عقب نشینی هایی را برای نظام در بر خواهد داشت. پذیرش خواست ورود زنان به ورزشگاه برای تماشای فوتبال که هم مطالبه ای پر طرفدار است و هم تن دادن به آن کم هزینه است، را شاید بتوان نشانه ای از این امر دانست.
دو/ اولتیماتوم کنفدراسیونهای ورزشی که تداوم چنین سیاستی را برای جمهوری اسلامی ایران در عرصه بین المللی و حتی ورزشی به شدت پر هزینه کرده است. به ویژه آن که در سالیان اخیر فشار بین المللی علیه جمهوری اسلامی ایران در اعتراض به نقض حقوق بشر و از جمله نقض حقوق زنان شدت گرفته است. مسابقات جام جهانی فوتبال با صدها ملیون بیننده از راه دور نه تنها موجب به حاشیه رفتن مسئله منع حضور زنان در استادیوم های ورزشی در ایران نشد، بلکه با تمرکز دوربین ها بر روی زنان ایرانی در هر مسابقه ای که یک طرف بازی تیم ایران است، هزینه بین المللی تداوم این سیاست را بیشتر و عقب نشینی را ناگزیر کرده است.
سه/ جنگ قدرت بین دولت روحانی و محافظه کاران در نظام اسلامی نیز یی شک نقش مهمی در گشوده شدن دروازه های استادیوم آزادی بر روی زنان داشته است که به گفته معصومه ابتکار به دستور روحانی صورت گرفته است. روحانی که به دلیل بی اعتنایی یا ناتوانی از تحقق وعده های انتخاباتی خود موقعیت خود را در جامعه از دست رفته می یابد با این اقدام تلاش می کند دولت "امیدش" بر سرخوردگی مردم و به ویژه زنان چیره گردد.
هنوز معلوم نیست این عقب نشینی تا چه حد مقطعی و تاکتیکی و محصول توافقی از بالا بوده یا ممکن است در چشم انداز به لغو رسمی منع حضور زنان در استادیوم ها که پیشتر در برخی رشته ها عملا لغو شده بود بیانجامد. جامعه ایران و در راس آن زنان به ویژه در سال گذشته بیش از هر زمان دیگری نشان داده اند که دیگر مایل به تن دادن به سیاست هایی که ایران را هرچه بیشتر به قهقرا می برد، نیستند. آپارتاید جنسیتی یکی از این قوانین است. ورود زنان به استادیوم تنها نوک قله کوه یخی است که بحران مشروعیت در آپارتاید جنسیتی در ایران را نشان می دهد و شاید هم بتوان آنرا آغازی بر پایان یک دوره تاریخی در ایران دانست.
(متن کامل یادداشتی که خلاصه آن در صفحه ناظران در بی بی سی منتشر شد)