Friday, Jun 29, 2018

صفحه نخست » حاج سید جوادی چراغ راه آزادی بود! علی کشتگر

AliAsghar_Haj_Seyed_Javadi.jpgنخستین بار در یکی از جلسات کانون نویسندگان (سال 1356) بخت دیدارش را پیدا کردم. در آن زمان نامه سرگشاده بلندی که خطاب به پادشاه نوشته و تاکید کرده بود که بخاطر نادیده گرفتن حقوق ملت و زیرپا گذاشتن قانون اساسی سقف نظام در حال فرو ریختن است، در محافل روشنفکری و دانشگاهی با استقبال گسترده ای روبه رو شده بود. خمینی هم در پیامی که از عراق فرستاد از این نامه بدون ذکر نام یاد کرد و برای آنکه از قافله عقب نیفتد به روحانیان توصیه نمود که آنها نیز نامه بنویسند. انقلاب اما خیلی زود به دست دشمنان آزادی افتاد و حاج سید جوادی آرزوهای خود را برباد رفته دید.ا

سه ماه پس از انقلاب، علی اصغر حاج سید جوادی در 12 اردیبهشت 1358 در مقاله ای تحت عنوان صدای پای فاشیسم از امیدهای برباد رفته ملتی که برای آزادی و عدالت قیام کرده بود یاد کرد و به شدت علیه سیاستهای سرکوبگرانه ای که علیه حقوق ملت آغاز شده بود موضع گرفت.

جلای وطن برای حاج سید جوادی دل شکسته کار سختی بود. با همسر وفادارش کیان خانم کاتوزیان و دو فرزندش بیش از 40 سال درغربت فرانسه زیست بدون آن که لحظه ای از فکر ایران و اندیشیدن و نوشتن در راه آزادی و عدالت دست بردارد.

به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید

حاج سید جوادی سخت به مصدق و راه نهضت ملی دلبسته بود. تفکرات سوسیال دموکراتیک خلیل ملکی را نیز برای چپ ایران درست می دانست و به آن متعهد بود. همواره می گفت ما نه عدالت بدون آزادی خواهیم داشت و نه آزادی بدون عدالت و شرط تحقق این آرزوهای بلند را بیش از هر چیز استقرار حاکمیت ملی و متکی به آرای مردم می دانست. خواستی که مردم ایران از جنبش مشروطه تا به امروز به دنبال آن بوده اند و در راهش هزینه های سنگین پرداخته اند.

ترکیب دین و دولت را دشمن آزادی و عدالت و منشاء حقه بازی، فساد و تبعیض و تباهی می دانست و نهاد ولایت فقیه را لکه ننگی بر تاریخ ایران و برآن بود که حتی از نظر شرع اسلام، ولایت فقیه شرک است.

نسبت به جریاناتی که برای هدف سیاسی خود هر وسیله ای را توجیه می کردند به شدت حساس بود و اصرار داشت ابزار ناشریف هرگز به اهداف شریف خدمت نمی کنند.

از همین رو با هر گونه فکر وابستگی به قدرت های خارجی و توسل به ترور و قهر به مخالفت برمی خواست. وقتی شنید که مجاهدین خلق در عراق اعضای نادم خود را شکنجه می کنند گفت آخر و عاقبت همکاری با دیکتاتوری صدام حسین باید هم به همین فجایع منجر شود و آن چنان که از فضایل او بود تصمیم گرفت شکنجه گری مجاهدین را افشاء و محکوم کند. وقتی پس از انتشار مقاله اش که بازتاب وسیعی پیدا کرد مجاهدین دست به فحاشی و اهانت علیه این آزاد مرد میهن پرست زدند گفت من اگر می خواستم بترسم و مهر سکوت بر لب زنم از فاشیسم خمینی می ترسیدم نه از ماکت حقیر آن که رجوی است.

افتخار دوستی نزدیک با این بزرگ مرد جنبش دموکراسی خواهی ایران را پس از تبعید در پاریس پیدا کردم و هرچه بیشتر او را شناختم علاقه ام به وی بیشتر شد. دوران همکاری من با او در نشریه میهن مرا در شناخت بهتر روح بی نیاز و بزرگ و روحیه ستودنی و افکار بلندش کمک کرد.

می گفت وفاداری به استقلال و به اصول اخلاقی در مبارزه سیاسی آسان و بدون درد و رنج نیست. و کسی که به دنیای سیاست قدم می گذارد، بدون این فضایل، بزرگ نمی شود حتی اگر اتفاقا به قدرت برسد. از همین رو هم بود که می گفت مصدق اگر چه در کودتای 28 مرداد شکست خورد، اما پیروز سرافراز تاریخ ایران و سرمشق بزرگان آینده است.

با همسر و همرزمش در آپارتمان کوچکی که به زور تحمل میز تحریر حاج سید جوادی را داشت سالها در غربت، با غرور و بی نیاز زیستند. خوشحالی و امیدهایشان را با همه قسمت می کردند و دردها و رنج هایشان را برای خلوت خود نگهمیداشتند.

گاهی غمی عمیق در چهره اش احساس می شد، اما در سخنش هرگز کلمه ای از غم و نومیدی پیدا نمی شد. آرزو داشت که آخرین روز عمرش را در ایران آزاد زندگی کند که نشد.

یکبار تکه ی کاغذی از جیبش بیرون آورد و گفت این هم جایزه من، می گفت این تکه کاغذ را یک بانوی ایرانی به او داده است با این جملات:

آقای حاج سید جوادی " من وقتی شما را این جا در حال قدم زدن می بینم دلم به حال ایران می سوزد".علی اصغر حاج سید جوادی پس از عمری بلند و سرافراز که قسمت عمده آن به اندیشیدن و نوشتن در راه آزادی ایران سپری شد، سرانجام چشم از جهان فرو بست. بهترین بزرگداشت آزادیخواهان بزرگی چون او ادامه راهشان است.

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy