ه. راستگو - ایران وایر
شرایط ۱۲گانهای که «مایک پومپئو»، وزیر امور خارجه امریکا پیش روی جمهوری اسلامی ایران گذاشته است، معنای نوعی اولتیماتوم را دارد. در واقع، واشنگتن اعلام کرده است که در صورت برآورده نشدن این شرایط، یک جنگ تمام عیار اقتصادی علیه تهران آغاز خواهد شد.
در چنین شرایطی، سوال مهمی که پیش روی تحلیلگران قرار گرفته، این است: آیا شرایط ایالات متحده از نوعی هستند که حکومت ایران امکان برآورده کردن آنها را داشته باشد؟ پاسخ چنین سوالی، در مورد تمام شرایط اعلام شده مشابه نیست.
با توجه به واقعیتهای موجود در عرصه سیاست ایران، احتمالاً می توان این ۱۲ شرط را از زاویه میزان دشواری آنها برای تهران، به سه گروه اصلی تقسیم کرد؛ شرطهای قابل تحقق، شرطهای به سختی قابل تحقق و شرطهای غیرقابل تحقق.
به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید
شرطهای قابل تحقق
از میان شرطهای اعلام شده از سوی امریکا، مورد اول به نوعی محقق شده است و تحقق موارد ۳، ۵، ۱۰ و ۱۲ چندان دشوار نخواهد بود.
شرط ۱: ایران باید همه جنبههای فعالیتهای هستهای قبلی خود را به آژانس بینالمللی انرژی اتمی اعلام کند.
مطالب بیشتر در سایت ایران وایر
شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی در آذر ماه سال ۱۳۹۴ (دسامبر ۲۰۱۵) پرونده ابهامات موجود در ارتباط با فعالیتهای هستهای قبلی ایران را رسماً بست.
«یوکیا آمانو»، دبیرکل آژانس در گزارش خود به همین مناسبت تاکید کرد که ایران پیش از سال ۲۰۰۳، برنامه کوچک اما سازماندهی شدهای در ارتباط با تولید تسلیحات هستهای داشته است.
بنابر گزارش آژانس، بعضی از این فعالیتها تا سال ۲۰۰۹ هم ادامه یافتهاند اما نشانه مهمی از ادامه آنها پس از سال ۲۰۰۹ وجود ندارد.
تأکید وزیر امور خارجه امریکا بر ضرورت اعلام همه جنبههای نظامی فعالیتهای هستهای قبلی ایران، چنانچه به معنای پافشاری بر «اعتراف رسمی» تهران به این باشد که به دنبال ساختن بمب اتمی بوده، ممکن است بی نتیجه باشد. اما اگر منظور، «شفاف سازی» در مورد ابعاد این فعالیتها درگذشته باشد، قاعدتاً با استناد به گزارشهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی قابل تحقق است. در نتیجه، رفع نگرانیهای واشنگتن در این زمینه، با گفتوگوی بیشتر میان دولت امریکا و آژانس ممکن خواهد بود.
شرط ۳: ایران باید به بازرسان آژانس انرژی اتمی اجازه دهد به صورت بیقید و شرط از همه پایگاهها در همه نقاط این کشور بازرسی کنند.
توافق هستهای ایران و گروه 1+5 (برجام) مکانیسمهای بسیار سختگیرانهای را برای نظارت و بازرسی از مراکز هستهای ایران یا حتی مراکز مشکوک به انجام فعالیتهای مخفیانه در نظر گرفته است. افزون بر این، برجام تهران را متعهد به اجرای پروتکل الحاقی کرده است که مطابق آن، نظارت شدید آژانس برفعالیتهای هستهای ایران برای همیشه ادامه خواهد یافت.
مطابق این توافقنامه، هر زمان که بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی تشخیص دهند، اجازه بازرسی نامحدود از تمامی تأسیسات هستهای اعلام شده را خواهند داشت. اگر بازرسان آژانس در مورد انجام فعالیتهای مشکوک در هر یک از تاسیسات اعلام شده ایران شک داشته باشند نیز میتوانند درخواست بازرسی از آنها را بدهند. در این صورت، ایران نمیتواند با بازرسی از این مراکز مخالفت کند؛ هرچند زمان انجام بازرسی با توافق دوجانبه تعیین میشود.
به طور مشخص، ایران میتواند اجازه بازرسی فوری از این مراکز را بدهد یا این که روندی حداکثر ۲۴ روزه را برای رفع نگرانیهای آژانس شروع کند. در غیر این صورت، تحریمها علیه ایران به طور خودکار مجددا برقرار خواهند شد.
قابل تصور است که برخی از بخشهای مکانیسم نظارتی آژانس بر فعالیتهای هستهای ایران، از نظر دولت «دونالد ترامپ» کافی نباشند. مثلاً ممکن است از نظر واشنگتن، در صورتی که ایران اجازه بازرسی فوری از یک مرکز اعلام نشده را ندهد، در طول مدت (حداکثر ۲۴ روزه) پیشبینی شده در برجام، به مخفی کردن آثار فعالیتهای هستهای خود بپردازد.
اما ایران در چارچوب برجام، کماکان امکان رفع این نوع نگرانیهای واشنگتن را دارد. کافی است تهران متقاعد شود در مواردی که آژانس به فعالیتهای جاری در یک مرکز اعلام نشده شک دارد، اجازه بازرسی «فوری» از آن را بدهد.
شرط ۵: ایران باید همه شهروندان امریکا و همینطور شهروندان دیگر کشورهای همپیمان واشنگتن را آزاد کند.
جمهوری اسلامی ایران در دهههای گذشته به کرات اتباع کشورهای غربی را به بهانههای امنیتی دستگیر کرده است. با وجود این، در اغلب موارد این افراد پس از چند ماه تا چند سال زندان آزاد شدهاند. هدف ایران از دستگیری اتباع غربی، معمولا گرفتن امتیازات سیاسی یا اقتصادی از دولتهای آنها، نمایش قدرت در سطح افکار عمومی یا ضربه زدن به حامیان عادیسازی رابطه با غرب در داخل کشور بوده است. برای نمونه، در زمان ریاست جمهوری «حسن روحانی»، بیشتر دستگیریهای اتباع کشورهای غربی، شامل دو ملیتیها، توسط سازمان اطلاعات سپاه پاسداران و با پشتیبانی قوه قضاییه انجام شده است و رسانههای نزدیک به آنها بارها دولت روحانی را به خاطرفعالیتهای منتسب به دستگیرشدگان، به بیتفاوتی در مقابل نفوذ خارجی متهم کردهاند.
در هر حال، به نظر میرسد اگر جمهوری اسلامی متوجه شود که نگه داشتن اتباع غربی تبعات سنگینی برایش خواهد داشت، ممکن است زندانیان باقی مانده را هم در آیندهای نه چندان دور آزاد کند.
البته قوه قضاییه حتما در مقابل آزاد کردن دو ملیتیهای ایرانی-خارجی مقاومت بیشتری نشان خواهد داد چون طبق قوانین جمهوری اسلامی، این افراد اتباع ایران محسوب می شوند و نه کشورهای دیگر. با این حال، در صورتی که نگه داشتن آنها منافع حکومت را به شدت تهدید کند، مقامات توجیهات قضایی لازم را برای آزادی آنها پیدا خواهند کرد.
شرط ۱۰: ایران باید حمایت از «طالبان» و دیگر گروههای تروریستی را در افغانستان پایان دهد.
در نگاه کلی، طالبان از نظر بسیاری از مسوولان جمهوری اسلامی ایران، یک تهدید امنیتی به شمار میرود. جمهوری اسلامی حتی در سال ۱۹۹۸، در آستانه تهاجم نظامی به افغانستان برای مقابله با طالبان بود که این حمله با صلاحدید آیت الله «علی خامنهای»، رهبر جمهوری اسلامی که نگران درگیری درازمدت ایران در کشور همسایه بود، انجام نشد. در عوض، در آن مقطع تهران کمکهای خود را به مخالفان طالبان افزایش داد و حتی در جریان تهاجم امریکا به افغانستان در سال ۲۰۰۱، به همکاری غیرمستقیم با این عملیات پرداخت.
اما از سوی دیگر، برخی مقامهای افغانستان گفتهاند که در سالهای اخیر، برخی از نهادهای نظامی-امنیتی ایران و مشخصا نیروی «قدس» سپاه پاسداران روابطی را با طالبان برقرار کردهاند.
به عقیده ناظرانی که معتقدند چنین روابطی وجود دارد، این کار دو هدف مشخص داشته است؛ نخست، استفاده از طالبان علیه «داعش» که ایران آن را تهدیدی مستقیم علیه خود میداند و دوم، استفاده از طالبان برای مقابله با حضور نظامی امریکا در افغانستان.
جمهوری اسلامی با این حضور و مشخصا با وجود برخی از پایگاههای نظامی امریکا در نزدیکی مرزهای خود مخالف است و آن را تهدیدی علیه امنیت ملی خود تلقی میکند. به هر ترتیب، با توجه به تضعیف کلی داعش در منطقه، تهران احتمالاً دلایل کمتری برای استفاده از طالبان علیه آن گروه دارد. استفاده از طالبان برای مقابله با حضور نظامی امریکا در افغانستان هم به نظر نمی رسد در مجموعه حکومت و مشخصا در دولت روحانی که موافق افزایش تنش با امریکا نیست، طرفداران زیادی داشته باشد.
نباید فراموش کرد که حکومت ایران به طور رسمی بارها حمایت خود از طالبان را تکذیب کرده است. در نتیجه، اگر نیروی قدس واقعا با طالبان ارتباط داشته باشد، توقف این ارتباط ضربه حیثیتی خاصی به جمهوری اسلامی وارد نخواهد کرد. در نتیجه، اگر تبعات چنین ارتباطی زیاد تشخیص داده شود، جمهوری اسلامی ایران مشکل زیادی با پایان دادن به آن نخواهد داشت.
شرط ۱۲: ایران باید به رفتار تهدیدآمیز خود علیه همسایگانش که بسیاری از آنها متحدان امریکا هستند، خاتمه دهد. این شرط شامل تهدید ایران به تخریب اسراییل و پرتاب موشک به سوی عربستان سعودی و امارات عربی متحده میشود. این شرط همچنین تهدید کشتیرانی بینالمللی و حملات سایبری مخرب را نیز در بر میگیرد.
بخش بزرگی از تهدیدات ایران علیه کشورهایی چون اسراییل و عربستان سعودی، در قالب بیان اظهارات تهدیدآمیز از سوی مقامهای رسمی انجام میشود. آیتالله خامنه ای و منصوبانش این اظهارات را بخشی از «ماهیت انقلابی» جمهوری اسلامی ایران تلقی میکنند ولی بیان نکردن چنین تهدیداتی، ضربه مهمی به منافع حکومت ایران وارد نمیکند. در نتیجه، قابل تصور است که مقامهای ایرانی در صورتی که مصالح کلان حکومت در میان باشد، قبول کنند با حفظ موضع انتقادی خود نسبت به کشورهایی چون اسراییل یا عربستان، از تهدید آنها به نابودی یا حمله خودداری کنند.
البته بخش مهمتری از تهدیدات ایران، جنبه عملیاتی دارند. حملات سایبری به کشورهای متحد امریکا، از جمله این تهدیدات هستند. از آن جا که به نظر میرسد این حملات، هم از سوی ایران و هم علیه ایران رخ دادهاند، احتمالا جمهوری اسلامی حاضر به مذاکره برای دسترسی به نوعی آتشبس سایبری خواهد بود. برای نمونه، اگر با میانجیگری اروپاییها، نوعی معامله انجام شود که مطابق آن، ایران و متحدان منطقهای امریکا متعهد شوند علیه زیرساختهای همدیگر حملات سایبری انجام ندهند، قاعدتا تهران مخالفتی نخواهد داشت.
بخش دیگری از تهدیدات مورد اشاره در شرط دوازدهم امریکا، شامل کمک موشکی به گروه «حوثی» برای حمله به عربستان و امارات، یا کمک موشکی به گروههای مسلح ضداسراییلی میشود. نوع ارتباط ایران با چنین گروههایی، در بخشهایی دیگر از شرطهای ۱۲گانه امریکا به طور مشخصتر مورد اشاره قرار گرفته است که جا دارد در همان بخشها بررسی شوند (شرط ۶ که مربوط به حمایت ایران از «حزبالله» لبنان، «حماس» و «جهاد اسلامی» است و شرط ۸ که مربوط به حمایت ایران از حوثیها است).
شرطهای به سختی قابل تحقق
تحقق سه مورد از شرطهای اعلام شده از سوی وزیر امور خارجه امریکا، به سختی امکانپذیر است. با این حال، مذاکره بر سر آنها برای تغییر رفتار ایران کمابیش ممکن خواهد بود.
شرط ۷: ایران باید استقلال عراق را به رسمیت بشناسد و اجازه دهد شبهنظامیان شیعه عراق خلع سلاح شوند.
شبه نظامیان شیعه عراقی با دولت فعلی این کشور ارتباط تنگاتنگی دارند و تا وقتی این دولت بر سر کار است، از حمایت بغداد برخوردار خواهند بود. در شرایط موجود، قاعدتاً حتی در صورت فشار امریکا بر ایران، دولت عراق از حمایت شبه نظامیان شیعه که نقش تعیین کنندهای در پیروزیهای بغداد بر داعش داشتهاند، دست نخواهد کشید.
اگر یک دولت دوست ایران در بغداد بر سر کار بماند، امکان دارد شبه نظامیان شیعه در صورت افزایش فشار امریکا، به تدریج جذب بدنه ارتش و نیروهای امنیتی عراق شوند که نگرانیهای واشنگتن را کاهش خواهد داد. اما بعید است کلا خلع سلاح شوند.
با جود این، اگر در آینده یک دولت مخالف ایران در بغداد روی کار بیاید، ادامه فعالیت شبه نظامیان نزدیک به ایران در عراق دشوار میشود. در آن صورت، امریکا خواهد توانست در توافق با دولت عراق، به محدود کردن فعالیت شبه نظامیان شیعه یا حتی خلع سلاح آنها بپردازد.
شرط ۸: ایران باید حمایت از حوثیهای یمن را متوقف کند.
بحران یمن جزو معدود موضوعات مورد اختلاف میان ایران و غرب محسوب میشود که تهران به صراحت اعلام کرده است حاضر به مذاکره در مورد آن است. دولت ایران حتی بعد از اعلام شریط ۱۲گانه امریکا، آمادگی برای گفتوگو با اروپا در مورد یمن را مورد تأکید قرار داده است.
چنین تصور میشود که ایران به تدریج به این نتیجه رسیده است منابع مالی رو به کاهش آن، اجازه درگیری نامحدود در یمن را نمیدهد. در نتیجه، در صورتی که راه حل آبرومندانهای برای پایان جنگ یمن وجود داشته باشد، ایران از این راه حل استقبال خواهد کرد.
شرط ۹: ایران باید همه نیروهای تحتامرش را از سوریه عقب بکشد.
خروج نیروهای ایران از سوریه در شرایط فعلی غیرممکن تصور نمیشود. بعد از شکست داعش و سایر گروههای جهادی مخالف دولت «بشار اسد»، رژیم سوریه مانند سابق در معرض سقوط قرار ندارد. به علاوه، روسیه متحد اصلی ایران در سوریه نیز با صراحت اعلام کرده است که تمام نیروهای خارجی و از جمله نیروهای ایرانی و حزبالله لبنان باید خاک سوریه را ترک کنند.
این در حالی است که ایران، به ویژه در شرایط تشدید فشارهای امریکا و غرب، به هیچ وجه قصد ندارد که ائتلاف استراتژیک خود را با روسیه بر هم بزند.
این واقعیت قابل انکار نیست که سپاه پاسداران و نهادهای حکومتی همسو با آن، با خروج ایران از خاک سوریه مخالفت میکنند. اما بعید است که تصمیمگیران ارشد جمهوری اسلامی در صورتی که رژیم سوریه را در معرض سقوط ندانند، بر ماندن پرهزینه نیروهای ایران در آن کشور اصرار زیادی داشته باشند.
شرطهای غیرقابل تحقق
از میان شرایط اعلام شده از سوی ایالات متحده، چهار شرط برای جمهوری اسلامی ایران با تعریف موجود آن قابل تحقق نخواهد بود. حداقل این که تا وقتی آیتالله علی خامنهای، رهبر حکومت ایران است، بسیار مشکل بتوان تصور کرد که حکومت به این چهار شرط تن دهد.
شرط ۲: ایران باید غنیسازی را به طور کامل قطع کند و هیچوقت دنبال بازپردازی پلوتونیوم نرود. این شامل بستن رآکتور آب سنگین هم هست.
توافق هستهای ایران و قدرتهای جهانی فعالیتهای غنیسازی ایران را به شدت محدود کرده و به طور کامل تحت نظارت قرار داده اند. اما برجام و قطعنامه «۲۲۳۱» شورای امنیت سازمان ملل متحد که برای اجرای برجام به تصویب رسید، به هیچ وجه ایران را به قطع کامل غنیسازی یا توقف کامل بازپردازی پلوتونیوم ملزم نکرده است.
الزام ایران به توقف کامل غنیسازی اورانیوم و آب سنگین، مخالف «پیمان عدم اشاعه سلاحهای اتمی» (ان پی تی) است که حق بهرهمندی از تکنولوژی صلحآمیز هستهای شامل غنیسازی را برای کشورهای عضو به رسمیت شناخته است.
از سوی دیگر، مطابق برجام، ایران تحت نظارت آژانس، رآکتور تحقیقاتی تولید کننده پلوتونیوم خود را به گونهای تغییر داده است که برای مقاصد نظامی قابل استفاده نباشد. محدودیتهای شدید بر این رآکتور تا ۱۵سال ادامه خواهد داشت و پس از آن هم در صورت وجود برجام و ادامه اجرای پروتکل الحاقی، نظارت کامل آژانس برفعالیتهای مرتبط ایران ادامه خواهد یافت.
فشار بر ایران برای توقف غنیسازی یا توقف ابدی بازپردازی پلوتونیوم، به معنای لغو کامل برجام به عنوان توافقی است که مورد حمایت اعضای دائم شورای امنیت و از جمله امریکا قرار داشته است. چنین تلاشی از سوی واشنگتن تا وقتی که برجام وجود دارد، قطعا امکان جلب همکاری قدرتهای اروپایی را هم نخواهد داشت. البته اگر تهران خود به انجام کارهایی بپردازد که نقض کامل برجام تلقی شود و این توافق را منتفی کند، وضعیت متفاوت خواهد بود. در آن صورت، ایران به دست خود زمینه را برای بازتعریف چارچوب فعالیتهای هستهایش و حتی ممنوع کردن کامل غنی سازی فراهم خواهد کرد.
شرط ۴: ایران باید توسعه برنامه موشکی بالستیک و پرتاب موشکهایی که قابلیت حمل سلاح هستهای دارند را متوقف کند.
بندی از قطعنامه شماره ۲۲۳۱ شورای امنیت که به فعالیتهای موشکی ایران مربوط میشود، از تهران می خواهد که تا هشت سال از هر گونه فعالیت مرتبط با موشکهای بالستیکی که با قابلیت حمل سلاح اتمی طراحی شدهاند، از جمله پرتاب موشکهایی که با استفاده از تکنولوژی موشکهای بالستیک ساخته شدهاند، خودداری کند.
تهران میگوید موشکهایی که تولید میکند، قابلیت حمل کلاهکهای هستهای را ندارند و یک مصوبه شورای عالی امنیت ملی ایران، تولید و آزمایش موشکهای دارای برد بیش از دو هزار کیلومتر را ممنوع کرده است. اما امریکا نگران است که اگر ایران بخواهد، میتواند در آینده بر روی موشکهای بالستیک خود کلاهکهای نامتعارف نصب کند تا به اسراییل یا عربستان حمله کند. همزمانی نگرانی امریکا با متن قابل تفسیر قطعنامه ۲۲۳۱، وضعیت پیچیدهای را در ارتباط بافعالیتهای موشکی ایران ایجاد کرده است.
از سوی دیگر، ایران به علت تحریمهای بینالمللی، از امکان خریداری سلاحهای دفاعی هم محروم شده است؛ تا حدی که نیروی هوایی آن یکی از ضعیفترین نیروهای هوایی منطقه به شمار میرود که حتی امکان جایگزینی هواپیماهای شکاری بسیار کهنه خود را نیز ندارد. در نتیجه، ایران قدرت موشکی خود را تنها سلاح «کلاسیک» موثر این کشور در مقابل دشمنان خود در منطقه میداند که از جمله بزرگترین واردکنندگان سلاح در دنیا هستند.
در چنین شرایطی، افزایش فشار واشنگتن بر تهران، لزوما رهبران ایران را به تعطیل کردن برنامه موشکی خود ترغیب نمیکند. حتی این امکان وجود دارد که افزایش فشار امریکا، با افزایش نگرانی مسوولان ایرانی در مورد تهدیدهای خارجی، انگیزه آنها را برای حفظ این برنامه افزایش دهد.
شاید با توجه به وضعیت موجود، بیشترین کاری که امکان انجام آن وجود داشته باشد، مذاکره با جمهوری اسلامی برای محدود کردن برنامه موشکی خود در ازای دریافت امتیازات دفاعی باشد. برای نمونه، ممکن است قدرتهای اروپایی بتوانند در مذاکره با ایران، این کشور را به کاهش برد موشکهای خود در ازای تسهیل صدور تجهیزات موشکی پیشرفته ضدهوایی متقاعد کنند. اما توقع توقف کامل برنامه تولید موشکهای بالستیک در ایران، غیرعملی به نظر میرسد.
شرط ۶: ایران باید حمایت از گروههای تروریستی را متوقف کند؛ از جمله حزبالله لبنان، حماس و جهاد اسلامی.
شرط ۱۱: ایران باید به حمایت نیروی قدس سپاه از گروههای تروریستی و همپیمانان شبهنظامی آن پایان دهد.
این دو شرط، در واقع یکی هستند. طبیعتا اگر حکومت ایران حمایت از گروههای مورد نظر امریکا را متوقف کند، به این معنی است که تمام زیرمجموعههای حکومت و از جمله نیروی قدس سپاه هم حمایت خود را متوقف کرده اند.
به هر ترتیب، به طور مشخص تصور این که جمهوری اسلامی ایران حمایت از گروههای مسلح ضداسراییلی را متوقف کند، بسیار دشوار به نظر میرسد. از ابتدای پیروزی انقلاب، تهران برای حمایت از این گروهها بهای بسیار سنگینی پرداخته است و هر دو رهبر جمهوری اسلامی، همواره ادامه این حمایت را جزو خط قرمزهای تغییرناپذیر خود دانسته اند.
البته بعد از اوجگیری بحران سوریه، روابط ایران با دو گروه فلسطینی حماس و جهاد اسلامی دچار تنش شد. دلیل این تنشها، حاضر نشدن این دو گروه سنی فلسطینی به حمایت از موضع ایران در جنگ داخلی سوریه بود. تنش بین تهران و این دو گروه فعلاً کنترل شده و روابط طرفین به حالت عادی بازگشته است اما تصور کاهش روابط ایران با آنها در آینده غیرممکن نخواهد بود؛ به ویژه با توجه به این که حماس از سوی برخی از کشورهای عربی رقیب ایرانی هم حمایت میشود و تضمینی وجود ندارد که همیشه به ایران وفادار بماند.
با وجود اینها، تا جایی که به حزبالله مربوط میشود، دور از ذهن به نظر میرسد تا وقتی جمهوری اسلامی وجود دارد، حاضر به قطع حمایت از این گروه شیعه شود. حزبالله همواره در هماهنگی کامل با آیتالله علی خامنهای بوده و هرگز در همکاری با سیاستهای منطقهای ایران تردیدی به خود راه نداده است. شاید بیشترین چیزی که در ارتباط با حزبالله از ایران قابل انتظار باشد، مذاکره بر سر حفظ قدرت سیاسی و کاهش نسبی فعالیت نظامی این گروه از طریق هماهنگی بیشتر آن با دولت و ارتش لبنان باشد.
دو پیش شرط نتیجهگیری
گذشته از همه آنچه گفته شد، نتیجه گرفتن امریکا از فشارهای اقتصادی برای تحقق شرطهای ۱۲گانهاش، احتمالا نیازمند وجود دو پیش شرط اساسی خواهد بود؛ نخستین پیش شرط این است که ایران خود را در معرض حمله نظامی نداند. بسیاری از تصمیمگیران جمهوری اسلامی متقاعد شدهاند که قبول موضوعاتی چون خلع سلاح موشکی، قطع حمایت از متحدان مسلح خود در منطقه یا حتی توقف برنامه هستهای باعث آسان شدن حمله نظامی به ایران و در نتیجه، تهاجمیتر شدن رویه امریکا و متحدانش در منطقه خواهد شد. آنها در این ارتباط به شدت تحت تاثیر تجربیاتی چون سرنوشت عراق در دوران «صدام حسین» قرار دارند.
مقامهای ایران تاکید دارند تنها نتیجهای که همکاری صدام حسین با خلع سلاح خود داشت، سرنگونی او بود. به عبارت دیگر، وقتی امریکا مطمئن شد که بغداد دیگر سلاح موثری برای دفاع از خود ندارد، به بهانه وجود سلاحهای کشتار جمعی، به آن کشور حمله و حکومت عراق را سرنگون کرد. آن هم در شرایطی که بعد از حمله سال ۲۰۰۳، معلوم شد که چنین سلاحهایی از سالها پیش از آن در عراق تولید نمیشدهاند.
در نتیجه، رهبران تهران اگر به طور جدی خود را در معرض تهاجم نظامی امریکا یا متحدانش بدانند، تن به اقداماتی نخواهند داد که دست آنها را در یک رویارویی نظامی خالی کند.
دومین پیش شرطِ تغییر رفتار حکومت ایران این است که برای تهران مشخص باشد در ازای بازنگری جدی در سیاستهای خود، امکان برخورداری از امتیازات اقتصادی پیشبینی شده در برجام را خواهد داشت.
آیت الله خامنه ای از ابتدای مذاکرات هستهای با قدرت های جهانی تاکید داشت که حتی اگر این مذاکرات به توافق با غرب منجر شود، واشنگتن به تعهدات خود عمل نخواهد کرد. بر هم خوردن یک جانبه توافق هستهای از سوی دولت بعدی ایالات متحده، موضع رهبر جمهوری اسلامی و متحدانش در مورد بیفایده بودن مذاکره با غرب را تقویت کرده است. بسیاری از مقامهای جمهوری اسلامی معتقدند که حتی در صورت برآوردن شرایط مورد نظر ایالات متحده، کماکان تحریمهای اقتصادی ادامه خواهند یافت.
در چنین شرایطی، اگر به طور شفاف معلوم نباشد که در صورت تجدیدنظر ایران در سیاستهای خود، چه مزایای اقتصادی مشخصی نصیب تهران خواهد شد، تصمیمگیران جمهوری اسلامی چنین تجدیدنظری را هرچه قدر هم باشد، بی فایده ارزیابی خواهند کرد.