با تزلزل روزافزون نظام حاکم
آزادیخواهان نمیباید
بیش از این دست رویدست بگذارند
کسانی که هر یک به فراخور سن و سال و سوابق خود سالهاست علیه جمهوری اسلامی و لزوم برچیدن آن سخن میگویند یا بهحق از ستمگری و نکبت آن مینالند اینک با افزایش نشانههای ناتوانی این نظام در اداره ی کشور و تشدید شرایط لازم برای سقوط آن بیش از هر زمان وظیفه دارند که دست به کار فراهم ساختن مقدمات و وسائل سلب قدرت از این حکومت ضد ایرانی و انتقال آن به مردم گردند.
در یکی دوسالهی اخیر همهی شاخصهای مدیریت کشور هر روز بیشتر از نزدیکی زوال نظام حاکم خبردادهاند و در یکسالهی گذشته این تحول سرعت باز هم بیشتری گرفته است.
این نشانه ها چندان فراوان است که یادکردن از همه ی آنها بسیار طولانی خواهد بود و اینجا تنها میتوان به پرمعنی ترین آنها اشاره کرد.
آنچه نمی توان انکار کرد این است که دیگر آشکارا طاقت جامعه هم طاق شده و از یک سال پیش به این سو هر روز بخش دیگری از مردم، هر یک به شکلی، و بیش از هر چیز به صورت اعتصابهای گسترده و طولانی همراه با تظاهرات سیاسی پرمعنی، وارد صحنهی مبارزه میشود و به سپاه عظیم اعتصابکنندگان دیگر میپیوندد؛ پیوستن بازارهای تهران و شهرستان ها به اعتصابات و ورود بازاریان، که باید از بهره مندترین بخش های جامعه به شمارآیند، و هم در نهضت مشروطه و هم در دیکتاتوری پیشین نقش مؤثری علیه استبداد و دیکتاتوری ایفاکرده بودند، به تظاهرات ضدرژیم در این زمینه دارای معنای نمادین مهمی است. رفته͖ رفته کار به جایی می رسد که به استثنای وابستگان به قدرت، دیگر هیچیک از بخش های جامعه از اعتراض و سرکشی هایی که اشکال مقدماتی نافرمانی مدنی هستند برکنار نمانده و نمی ماند.
با اینکه همه ی مجازات ها و حتی اعدام های اخیر نیز به حربه های کندی بدل شده، وحشت رژیم از سرایت اعتراضات به سراسر جامعه و خاصه به بازار به اندازه͖ای است، که یکی از فاسدترین کارگزاران آن، صادق لاریجانی که در صورت تغییر اوضاع باید پاسخگوی جنایات و مفاسد بزرگ و بیشماری باشد، رسماً بازاریان اعتصابی را به مجازات های سنگینی تا حد اعدام تهدیدکرد.
و با اینکه هنوز از اعتصاب عمومی که می تواند کمر رژیم را شکسته آن را به زانودرآورد دوریم، اما شبح این امکان به وضوح در افق پدیدار است.
کافی است بگوییم که در دیماه گذشته مردم به خیابان ها آمدند و آنچه را که تظاهرات و اعتصابات سالهای اخیر هر یک جداگانه می گفتند یکجا و یکصدا بر زبان آوردند و یک بار برای همیشه بر پیشانی جمهوری اسلامی مهر باطله زدند. و مردمی که بسیاری از آنان در آن تظاهرات هم شرکت نداشتند با دیدن این مهر باطله بر پیشانی رژیم دیگر بدون کمترین بیم و هراسی هر روز در گوشه ای یا در مورد امر جدیدی فریاد اعتراض خود را بلند می کنند. بطوری که اختیار کارها از دست رژیمی که پیش از آن با یک نهیب صداها را خاموش می کرد هر ساعت بیشتر خارج می شود !
امروز دیگر وضع رژیم حزب الله به وضع سدی می͖ماند که پایه های آن شکافته و هر لحظه آب از گوشه ی دیگری از آن بیرون می زند و هر سوراخی را که می گیرند چندین سوراخ دیگر دهان باز می کند؛ بگونه ای که هر لحظه امکان شکستن دیواره͖ی آن و به راه افتادن سیلی مهیب بیشتر می شود.
پوچی ادعای «سازندگی» که از همان آغاز نیز ادعای دهان پرکنی بیش نبود سالها بود که بر همه آشکارشده بود زیرا همه می دیدند که همه ی چرخ های ادارهی اقتصادی کشور یکی پس از دیگری ازکارافتاده است.
در نظامی که از کمترین امنیت قضایی و حتی از یک سیستم بانکی استاندارد و مستقل برخوردار نیست هیچ سرمایه داری، اعم از داخلی یا خارجی، حاضر نیست سرمایه ی خود را بهکاراندازد.
درصد بیکاری و تورم، که حتی ارقام رسمی آن به تنهایی وحشتآور است، از این ارقام هم بسیار بیشتر است. تنها شرکت های عظیمی، چون شرکت های انرژی که با دولتها سروکار دارند می توانستند با بستن قراردادهای بزرگ و درازمدت وارد بهره برداریهای عظیم گردند؛ آنها هم با تحریم های آمریکا ـ همان آمریکایی« که هیچ غلطی نمیتواند بکند » ـ از صحنه خارج می شوند1.
بنا به آمارهای نظام 33% مردم، یعنی یک سوم جمعیت کشور زیر خط فقر به سرمیبرند و 6% از آنان دچار گرسنگی ناشی از عدم دسترسی کافی به مواد غذاییاند.
در برابر صعود سرسام آور نرخ دلار که نشانهی کاهش مقاومت ناپذیر ارزش پول ملی است مسئولان کار را همچنان یا به لفاظی و دروغ برگذارمی کنند یا به تهدید و ارعاب مشتی واسطههای ریز و درشت، که کارشان در برابر غارت و صدور ده ها و گاه صدهامیلیارد دلاری منابع ارزی دولت به خارج ناچیز است.
هر دانشجوی سال اول میداند که نرخ برابریِ میانمدت ارز کشورها با ارزهای معتبر جهان به وضع اقتصادی هر کشور و در درجهی اول به توازن میان صادرات و واردات آن وابسته است و جز نوسانات کوچک و سریع روزمره ی آن به عوامل روانشناختی یا سیاسی روزمره مؤثر در بورس بستگی ندارد. رکود تولیدات داخلی و وابستگی بیش از پیش به کالاهای خارجی، بدون امکان صادرات همسنگ و همزمان، بویژه چون با افزایش پول داخلیِ درگردش همراه باشد از ارزش این پول می کاهد و بر تقاضای ارز میافزاید. پس عدم امکان تثبیت ولو نسبی نرخ دلار با پول کشور بیش از هر چیز ناشی از عدم توازن روزافزون صادرات و واردات و این یک نتیجه ی سالیان دراز ویرانگری سیاسی در اقتصاد کشور به دست نظام حاکم است.
بر این عوامل بنیادی باید راه هایی را افزود که هر روز برای غارت منابع ارزی کشور ابداع می شود و به کار می افتد و هربار پس از گریز صدها میلیون دلار از این منابع به خارج از کشور، بی آنکه کسی بطور جدی پیگیر آن گردد، بخشی از آن «کشف» و اعلام می شود. از این جمله است وام های کلانی که قدرتمندان بدون هیچ ضمانت معتبری از بانک ها دریافت کرده اند و چون بانک ها قادر به واستاندن آنها نیستند با دادن وام های جدیدی از این دست به بدهکاران و پسگرفتن آنها از دست دیگر، به پس گرفتن وام های پیشین وانمود می کنند.
اگر تحریم های آمریکا در فرآیندهای بالا مؤثر است و نقش تشدید کننده دارد به دلیل چنین زمینه های سیاسی و اقتصادی ناشی از بی کفایتی و فساد خود رژیم است.
طبق برخی گزارشها در پارهای از مناطق کشور بیکاری به 60% میرسد و آنجا هم که کار هست ماهها و ماهها حقوقی در کار نیست! رکود اقتصادی، تعطیلی، و ورشکستگی واحدهای تولیدی و سوءِمدیریت موجبشده که بسیاری از کارگران از دریافت حقوق و مزایای کار خود محروم شوند. در یک سال گذشته بیش از ششهزار تجمع کارگری برگذارشده که بیشتر آنها در اعتراض به عدم پرداخت چندین ماه حقوق، اخراج کارگران، بلاتکلیفی پس از واگذاری کارخانهها به بخش خصوصی و پایینبودن دستمزدها صورت گرفتهاست. واگذاری واحدهای دولتی به شرکتهای خصوصی برای بازکردن آنها از سر حکومت و فروش آنها از راه خاصه خرجی به گروههای بیاعتباری که قادر به انجام تعهدات خود نیستند یکی از علل اصلی وضع کنونی کارگرانی است که مانند کارگران شرکت نیشکر هفت تپه ماههاست که حقوق دریافت نمیکنند.
در هفته های اخیر نیز بحران بیآبی حادی هم بر این بحران کلی افزوده شده و مردمی را که خواستار آب آشامیدنی هستند در بسیاری از شهرستانها، خاصه در جنوب و مرکز، به غلیان درآورده است؛ اما حاکمان بی کفایت به این خواست حیاتی مردم با گلوله پاسخ می دهند؛ بگونه ای که جامعه هر روز به آستانه ی یک انفجار عظیم نزدیک تر می شود.
عدم آزادی برای ملت ها همواره با عدم آزادی در میان خود حاکمانی که بر سر قدرت و مزایای آن در نزاع اند نیز همراه است. و این عدم آزادی، و جنگ شدید قدرت میان افراد و گروه های حاکم در جمهوری اسلامی که درگذشته، با وجود قتل ها و مرگ های مشکوک، به لطائف͖الحیل از دید مردم پنهان نگهداشته می شد اینک دیگر چندان وسعتی یافته و چنان عیان شده که تنها خواجه حافظ شیرازی از آن اطلاع ندارد.
مدعیان آزادیخواهی را میتوان بر سه دسته بخشکرد. دستهی نخست کسانی هستند که ادعا میکنند که باید در چارچوب همین نظام و با اصلاح آن به مردمسالاری دست یافت؛ آنان این نظام اصلاح شدهی خود را مردمسالاری دینی می نامند که نسخه بدل دیگری از همین نظام کنونی است و آن هم در گرو این که حاکمان تا چه اندازه به آنان میدان عمل بدهند. خصلت ترمزکننده و زیانخبش این دسته که با دعوت مردم به شرکت در نمایشهای شبهِ دموکراتیک مانند انواع انتخابات آن تا کنون به خواب کردن جامعه و انحراف مبارزات و نیروی آن کمک می رساندند پس از حوادث دیماه 1996 بهتر از گذشته آشکار شد.
دستهی دوم کسانی هستند که به نقد رژیم، به دعای خیر برای آزادی یا بحثهایی صرفاً «نظری» اشتغال دارند، آن هم در بهترین حالت خود از نوع بحثهای کلیسا در قرون وسطی که به بحث اصحاب مدرسه (اسکولاستیک) معروف است، یا از نوع بحث های فقهی ملایان خودمان. این دسته تنها زمانی وارد حرکت واقعی میشوند که نیرویی روشن بین و مصمم تشکیل شده پا به میدان عمل گذارد.
آنچه میماند گروه کوچکی است که میداند چه میخواهد، چه میتوان کرد و چه میباید کرد. اما این گروه نیز از اتحاد، همآهنگی و تشکل لازم برخوردار نیست. این نیرو مرکب از چند سازمان اصیل اما دارای نیروی محدود و شمار زیادی شخصیتهای کاردیده با اصالت و بااراده اما پراکنده است که در این پراکندگی قادر به همآهنگ ساختن خود نیستند و افزون بر این تا زمانی که جدا از هم عمل میکنند صدایشان شنیده نمیشود؛ خاصه این که با چنین وضعی در داخل کشور شناخته نیستند و نخواهند شد.
در چنین اوضاعی پیداست که میدان برای چه نیروهایی باز میماند؛ اگر فقدان یک نیروی آزادیخواه مصمم و متشکل خود به خود نظام را از سقوط نجات نمیدهد و تنها میتواند این سقوط را دچار تأخیرسازد، اما در عوض میتواند میدان را برای نیروهای ضدآزادی مانند دلباختگان عامی دیکتاتوری گذشته که بنا به غلطی عوامانه و عوامفریبانه خود را مشروطه͖ خواه مینامند، و گروه های ضدایرانی تجزیه طلب به رهبری اسرائیل و با کمک مالی برخی از رژیمهای دیکتاتوری عقبماندهی عربی، گروه هایی که حتی وجود ملت باستانی ایران را نیز انکار میکنند، بازگذارد و آیندهی کشور را در معرض بزرگترین خطرها قراردهد.
افزون بر اینها، گسترش هرروز پرشتاب تر انواع جنبشهای اعتراضی در سراسر کشور و در همهی بخشهای جامعه، در صورتی که در مجرای مثبت و سازندهی پایان دادن به رژیم و تحویل قدرت به یک مرکز ملی شناخته شده برای تدارک انتخابات مجلس مؤسسان نیافتد، با وجود نزدیک به بیست میلیون حاشیه نشینان محروم و بی سر و سامان اطراف شهرهای بزرگ این خطر را در بر خواهدداشت که این مردم شدیداً تیره روز سر به شورش های بینظم و بیحساب برداشته برای سرکوب خونین همه ی مخالفان رژیم دستاویز لازم را به حاکمان بدهند و جنبش دچار بیسامانی و کشور دچار هرج و مرجی با عواقب غیرقابل پیش بینی گردد.
آیا آزادیخواهان واقعی می͖خواهند میدان را همچنان برای اینگونه گرایشها و ماجراجویی های شوم آنها بازگذارند و به استقبال خطر شورش های کور و بدعاقبت بروند؟ یا آن که لازم میبینند با اتحاد عمل خود و ایجاد تشکل لازم برای اعمال آن در تعیین مکانیسم انتقال قدرت دخالت کنند و اثر تعیین کننده بگذارند.
تصور این که مردم آگاه و فعال شده اند و جامعه͖ی مدنی خود به صورت افقی و از طریق شبکه های اجتماعی تکلیف کار را تعیین می کند توهم خطرناکی است.
جنبش آزادیخواهی یک جنبش ملی است و هر جنبش ملی سر می خواهد. اینجا زمان آن نیست که آزادیخواهان از شدت دموکرات منشی سُرنا را از سر گشاد آن بزنند و بگویند کار مردم را باید به خود مردم واگذار کرد ! مگر این که خود را از مردم ندانند.
همچنین زمان آن رسیده که با ورشکستگی کامل و نهایی اصلاح طلبان افراد و گروه هایی هم که تا کنون به بهانه ی وفاداری به «انقلاب شکوهمند» در خارج از کشور شعارهای آنان را واخوان می کردند دست از این بازی بدخیم بردارند و در پشت آزادیخواهان ثابتقدم همیشگیِ و وفادار به دموکراسی اصیل پدران مشروطه قرارگیرند، و با گذشته ی نه چندان افتخارآمیزشان پرچم های رهبری را که تا کنون در دست داشته اند در جیب هایشان گذارند.
برای شکل دادن به مبارزات عاری از خشونت، تحت عنوان کلی نافرمانی مدنی و برحذرداشتن اعتراض کنندگان از هرگونه عمل خشونتآمیز، همراه با افشاءِ اینگونه اعمال از سوی مأموران نفوذی رژیم در میان مردم، که در اعتراضات سال گذشته در موارد متعدد دست به اعمال تحریکآمیز زدهاند، و به قول تحلیلگری « امروز میان مردم معترض و در خیابان کامیون آجر خالی می کنند» و« بزودی، و اگر مردم هشیاری از خود نشان ندهند و خشونتگران و مبلغان خشونت را از صفوف خود دور نکنند، آنگاه بسیار کسان در بیرون و درون رژیم اسلامی هستند و آماده اند که برای رسیدن به منافع و قدرت طرح های شوم خود در میان همین مردم کامیون اسلحه مرگآور خالی کنند»2، وجود یک مرکز و یک صدای واحد، به منظور هماهنگ ساختن صداهای چندگانه اما متحد، و طرد چنین عوامل و عناصری، ضرورتی حیاتی است. و تا زمانی که درداخل کشور و در زیر تیغ خونبار نظام حاکم مرکزی از همین سنخ و با همین ویژگیها نتوانسته قد راست کند، ناگزیر میباید در خارج از کشور اعلام موجودیت کند و با تمام قوا بکوشد تا صدای خود را به گوش مردم برساند.
مگر در ارمنستان زمانی که اوضاع برای تغییر قدرت رسیده و آماده شده بود رهبران جنبش مردم و بخصوص شخص پاشینیان و یاران و همراهانش به خانه رفتند و گفتند باید کار را به مردم واگذار کرد. او در پیشاپیش مردم به حرکت درآمد و در جهت دادن به جنبش و هدایت͖اش به سوی هدف های درست و پیروزی نقش تعیین کننده بازی کرد.
سخن در این است که آزادی گرفتنی است نه دادنی. هر گرفتن نیز یک گیرنده میخواهد. حال اگر مردم تنها به اعتراضات پراکنده ی خود همچنان ادامه دهند آن هم به بهای قربانی های فراوان، و بدون این که بدانند رژیمی خون آشام، فریبکار و تا دندان مسلح را چگونه می توان به زانو در آورد، اما برای گرفتن قدرت نیروی متشکلی با نقشه و برنامه ی معین برای جهت دادن به مبارزات مردم به میدان نیاید نتیجهی اینهمه مبارزه و فداکاری چه خواهد شد؛ و در صورت تسلیم رژیم قدرت را چه کسانی خواهند گرفت ؟
چنان که یک سال پیش در نوشته ی دیگری توضیح داده بودم هدف چنین اتحاد عملی جز آمادگی برای کمک به هدایت جنبش به مسیر صحیح و سازنده، و در صورت کسب پیروزی، تشکیل دولت موقت برای تدارک انتخابات مجلس مؤسسان نمی تواند بود؛ مؤسسانی به منظور تنظیم یک قانون اساسی جدید که همه ی دستاوردهای دموکراتیک قانون اساسی مشروطه را، قانونی که مصدق پرچمدار آن بود، مبنای کار قرارداده، صدوده سال پس از اولین تدوین آن، با اصلاحات بنیادی در آن سند و به ویژه در مورد جایگاه دین در نظام جامعه و تأمین حداکثر آزادی های دموکراتیک و حقوق بشر و بالاخص تضمینهای لازم برای پاسداشت حقوق همه ی اقلیت ها، آن را به شرایط کنونی جامعه و مقتضیات قرن کنونی تطبیق می دهد. همچنین قانونی، که در عین تأکید بر اصولی چون ضرورت عدالت اجتماعی و حفاظت از محیط زیست، در آن بیشترین آزادی ها برای مدافعان اینگونه خواستهای عمومی جامعه، اعم از احزاب، سندیکاها، انواع اتحادیه ها و انجمن ها، گنجانده می شود.
با چنین خطوط کلی در مورد برنامهی دولت موقت و مجلس مؤسسان دیگر هیچ خواستی نمیتواند و نباید مانع از پیدایش توافق لازم برای اتحاد عمل مورد نظر باشد، زیرا اعلام و پیگیری دیگر خواستهای ممکن و ضروری، که البته نیل به توافق میان همه، چه بر سر خود آنها چه بر سر طرز تحقق شان در یک اتحاد عمل امکان پذیر نیست، در اختیار و در حوزه ی وظائف احزاب قرار می گیرد که باید بتوانند با بهره بردن از بیشترین آزادی های دموکراتیک در راه تحقق آنها بکوشند.
بارها نوشته ام که خطر نابودی ایران در زیر سلطهی این جماعت ایرانی نمای بیگانه با هرگونه ایرانیت بیش از خطری است که با حملهی عرب و مغول و کشتارهای تیمور متوجه ایران شد زیرا وارثان آن فاتحان خارجی با عِلم به بیگانگی خود و عدم آگاهی بر کشورداری ایرانی و درک ناتوانی خود از ایران مداری بسیار زود اداره ی امور کشور را به دست وزیران و دیوانیان کاردان ایرانی سپردند و بسیاری از خود آنان نیز در طی یکی دو نسل ایرانی شدند. اما آخوند ایرانینما و نادان، به توهم ایرانی بودن، و به شبههی شناخت ایران و آگاهی از مدیریت ایرانی، کشور را به شدت و از بنیاد ویران کرده و فرهنگ آن را بازیچه ی دست بی فرهنگ ترین و بیریشه ترین افراد این سرزمین قرارداده است.
زمان آن رسیده که دلسوزترین آزادیخواهان ایرانی همهی همت و جرأت خود را به کارگیرند و چند تن از آزاده ترین و بیغرض ترین آنان با دادن دست یاری به یکدیگر و سردادن صلای اتحاد عمل به این راه گام نهند و آن را به دیگران پیشنهاد کنند. فردا خیلی دیر خواهد بود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 از زبان محمدجواد ظریف وزیر خارجه بشنویم که می گوید
« آقای ظریف امروز یکشنبه ۳ تیر در اجلاس ماهیانه اتاق بازرگانی گفت اروپا برای حفظ توافق هستهای با ایران "منافع راهبردی" دارد.
« ناموفق بودن برجام برای ایران "خیلی خطرناک" خواهد بود.
آقای ظریف گفت ایران میتواند برجام را "موفق یا ناموفق" کند اما "باید توجه کنیم که ناموفق شدن برجام برای ما خیلی خطرناک است."»
گرچه اینجا منظور او از «ما» کشور است اما در واقع ظریف می داند که این خطر نه ایران، که در درجهی نخست نظام حاکم را تهدید می کند.
2 فرخنده مدرس، بیرون گذاشتن معادلات و جنگ قدرت از صف پیکار مردمی، گویا نیوز.