منشه امیر - رادیو پیام اسرائیل
همه امید و آرزوی حکومت اسلامی ایران آن بوده و هست که آمریکا از رهبری جهان خلع شود و صحنه بین المللی به چند قطب تقسیم گردد و رژیم ایران از دست این "آمریکای جهانخوار" رها گردد و این همه متحمل فشار و محنت نشود.
مگر نه آن است که اکنون حدود چهل سال است که در هر فرصتی پرچم آمریکا را آتش می زنند و شعار "مرگ بر آمریک"ا سر می دهند.
سفارتخانشان را در همان ماه های اول انقلاب به اشغال درآوردند و علیه حضور آمریکا در منطقه به ترور و انفجار و آدم ربایی دست زدند.
از هنگامی که دونالد ترامپ به روی کار آمده، این درگیری شدیدتر شده است.
ترامپ از همان اوائل ریاست جمهوریش، خطاب به حکومت ایران گفته بود: «اوباما با شمار مهربانی کرد، ما اهل آن نیستیم و قاطعانه در مقابل شما می ایستیم و اگر دست از پا خطا کنید، با پاسخ کوبنده روبرو خواهید شد».
حالا هم ترامپ ادعا می کند که احترام رژیم ایران به آمریکا بیشتر شده است، زیرا دیگر به ناوهای آمریکایی در خلیج فارس تعرض نمی کنند.
ترامپ می گوید که تردیدی ندارد که رژیم ایران دیر یا زود به سر میز مذاکره باز خواهد گشت و آنگاه می توان قرارداد بهترین در مورد فعالیت اتمی ایران، به رژیم تحمیل کرد.
البته ترامپ در یک مورد اشتباه می کند و آن موقعی است که می گوید "احترام رژیم ایران به آمریکا بیشتر شده است. واقعیت آن است که ترس رژیم ایران نسبت به آمریکا بیشتر شده است - احترام که هرگز نسبت به آمریکا نداشته اند. زیرا هنوز هم ادعا می کنند و با صدای بلند می گویند "آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند".
سپاه پاسداران تعرض نسبت به ناوهای آمریکایی را به این علت متوقف ساخت که می داند که ترامپ، شوخی سرش نمی شود و اگر نیروی دریایی سپاه دوباره از این غلط ها بکند، سخت مجازات خواهد شد و حتی ممکن است کار، به یک جنگ تمام عیار بین دو کشور بیانجامد - که اگر چنین شود، در واقع همانند خودکشی برای رژیم ایران خواهد بود.
به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید
در کنار حکومت اسلامی، مسلم است که چین و روسیه نیز آرزو می کنند که آمریکا از ابرقدرتی برانداخته شود و در کنار آن، ابرقدرت های دیگری نیز به وجود آیند.
چین به عنوان پرجمعیت ترین کشور دنیا، مقام ابرقدرتی را متعلق به خود می داند و روسیه نیز، گرچه همه جمهوری های پیشین اتحاد شوروی را از دست داده، ولی هنوز همچنان خود را یک امپراطوری و یک ابرقدرت جهانی می داند
از هنگام به قدرت رسیدن ترامپ در ایالات متحده، کشورهای اروپایی نیز او را به سخت گیری متهم می سازند و بر این باورند که او می خواهد منافع آمریکا را بر مصالح اروپا تحمیل کند و آن قاره کهنسال را به اطاعت خویش در آورد.
ولی ترامپ می گوید که نمی خواهد چیزی را بر کسی تحمیل کند، بلکه تنها هدفش پاسدارای از منافع اقتصادی و سیاسی آمریکاست و باید به دورانی پایان داد که کشورهای اروپایی، ایالات متحده راهمانند یک گاو شیرده می دوشیدند و حاضر به جبران آن نبودند.
این خواسته اروپا بسیار طبیعی است که مستقل باشد و برحسب منافع خویش اقدام کند و بر اساس مصالح خود به برنامه ریزی و سیاست گذاری بپردازد.
این حق طبیعی اروپاست. ولی ترامپ یک مطلب ساده را می گوید و آن این که اگر شما هنوز سر سفره آمریکا نشسته اید، پس باید در راه حفط منافع و اجرای خواسته های آمریکا نیز کوشا باشید.
اروپای غربی، به ایالات متحده یک دین بزرگ دارد و هرگز نباید آن را فراموش کند.
جنگ جهانی دوم، اروپای غربی را در ابعاد گسترده ویران ساخت.
آلمان به عنوان یک کشور شکست خورده، به نیمه خرابه مبدل شده بود.
ولی کشورهای پیروز مانند فرانسه و بریتانیا نیز آسیب بسیار دیده بودند و این آمریکا بود که با طرح مارشال به میدان آمد و با صرف میلیاردها دلار، اروپا را بازسازی کرد و به دولت های آن کشورها امکان داد دوباره سر پای خود بایستند و به شکوفایی کنونی برسند.
ولی این شیر دوشیدن از پستان آمریکا، هنوز هم ادامه دارد. بخش اعظم بودجه پیمان نظامی ناتو را همچنان آمریکا تامین می کند.
درست است که این پیمان را ایالات متحده، در اوج جنگ سرد به وجود آورد و هدف از آن رویارویی با زیاده خواهی های اتحاد شوروی در اروپا و جهان بود.
ولی وجود ناتو، برای کشورهای اروپایی نیز اهمیت حیاتی داشت و اگر برپا نشده بود، شوروی ممکن بود کشورهای اروپای غربی را نیز ببلعد، همان گونه که شرق اروپا را به تسلط خود درآورده بود.
حالا ترامپ می گوید که اروپائیان نیز باید سهم نسبی خود را در تامین بودجه ناتو بپردازند و نه آن که انتظار داشته باشند که آمریکا متحمل بخش اعظم هزینه ها گردد.
شاید مهمتر از این امور مالی، ایالات متحده از اروپا انتظار دارد که بر وارد آوردن فشار بر حکومت ایران، با آمریکا همآهنگی کنند و نه آن که به دولت واشنگتن پشت کرده باشند.
امکان ندارد که ایالات متحده، به عنوان رهبر جهان آزاد و پشنیبان سیاسی و اقتصادی اروپا، این همه تلاش کند، ولی در لحظه ای که منافع اقتصادی اروپا ایجاب می کند، به ایالات متحده پشت کرده و بخواهد علیرغم بازگشت تحریم های آمریکایی، به تجارت با حکومت ایران ادامه دهد.
اروپا ادعا می کند که دلیلی برای پیوستن به این تحریم ها وجود ندارد.
رژیم ایران همیشه شعار "مرگ بر آمریکا" سر داده، ولی هرگز فریاد "مرگ بر اروپا" شنیده نشده است.
رژیم ایران به محصولات اروپایی و به ویژه ماشین آلات آلمانی نیاز بسیار دارد.
چین و روسیه قادر نیستند این نیازهای حکومت ایران را تامین کنند. کیفیت صنایع و تولیدات آن ها هرگز به پای اروپا نمی رسد.
از سوی دیگر، اروپا نیز به ادامه بازرگانی با ایران نیاز دارد.
سخن ، تنها از تامین انرژی سوختی برای اروپا نیست. بلکه رژیم ایران یکی از بزرگترین بازارهای خارجی برای کالای اروپایی می باشد. پس چرا اروپا با ترامپ، برای بازگرداندن تحریم ها علیه رژیم ایران همکاری کند؟
البته، رژیم ایران قصد ساخت موشک هایی را با برد شش هزار کیلومتر دارد، تا بتواند پایتخت هر کشور غرب اروپا را نیز هدف قرار دهد.
ولی سران اروپا در برابر این خطر احتمالی، پوزخند می زنند و یادآور می شوند که رژیم ایران هرگز با آن ها درگیری نظامی نداشته و دلیلی هم وجود ندارد که در آینده داشته باشد.
این اندیشه، دورانی را به یاد می آورد (در اوائل انقلاب در ایران) که کشورهای غربی صحنه وقوع جنایات تروریستی رژیم علیه مخالفان ایرانی خود شده بود و دولت های اروپایی با حکومت ایران مماشات کردند و چشم فرو بستند که مبادا به منافع اقتصادیشان در ایران آسیبی وارد شود.
ولی در دراز مدت، این سیاست کبک گونه، که سر خود را زیر برف می کند، به زیان اروپای غربی تمام خواهد شد و نه تنها موشک های رژیم، اروپای غربی را نیز مورد تهدید قرار خواهد داد، بلکه بمب هسته ای حکومت ایران نیز (اگر موفق به ساخت آن شود) یک تهدید جدی برای امنیت اروپا نیز خواهد بود.
رهبران اروپا عاقل تر از آن هستند که ما به آن ها بگوئیم باید چه سیاسیتی در پیش گیرند. ولی توصیه آن است که آن ها به عاقبت کار بیاندیشند و فقط به فردای نزدیک ننگرند.//
حکومت ایران انتظار و امید دارد که جهان چند قطبی گردد و آمریکا از ابرقدرتی بیافتد و اروپا سیاست مستقلی در پیش گیرد و همچنان به تلاش برای همکاری و بازرگانی با رژیم ایران ادامه دهد.
ولی آیا چنین سیاستی عملی خواهد بود و چنین انتظار حکومت ایران برآورده خواهد شد؟
در پاسخ باید یادآوری کرد که البته دولت های اروپایی همچنان اصرار می ورزند که معاملات بازرگانی آن ها با رژیم ایران ادامه یابد.
ولی هم زمان، کمپانی های بزرگ اروپایی، یکی پس از دیگری از رژیم ایران دور می شوند و همکاری های بازرگانی را متوقف می سازند - زیرا به ناتوانی دولت های خود، از دیرباز پی برده اند و می دانند که در نهایت، دولت ها نخواهند توانست کار زیادی علیه تحریم های اعلام شده از جانب ایالات متحده انجام دهند.
بنابراین، چاره ای باقی نخواهد ماند جز آن که به سیاست تحریم گردن نهند و در برابر خط تعیین شده از جانب دولت واشنگتن سر اطاعت فرود آورند.
دولت های روسیه و چین نیز از این قاعده به کنار نیستند.
روسیه ممکن است از ایران نفت بگیرد و به جای آن کالا بدهد و معاملات پایاپای انجام شود.
چین هم ممکن است بابت سپرده های کلانی که حکومت ایران بابت فروش نفت به کشورهای دیگر، در بانک های چین خوابانده، بیل و سنگ قبر به رژیم ایران بفروشد.
ولی در عاقبت امر، همه کشورها، از شرق تا غرب، بایددر ابعاد گسترده فرمانبردار سیاست اقتصادی آمریکا باشند که کلید سیستم بانکی بین المللی را در دست دارد و همه پول هایی که رد و بدل می شود، باید از طریق آن سیستم انجام گیرد.
در دوران اوباما، آمریکا بخش بزرگی از ابرقدرتی خود را از دست داده بود، ولی تاجری چون دونالد ترامپ، نشان داده که خوب می داند با کشورهای دیگر چگونه معامله و رفتار کند تا بتواند قدرت ایالات متحده را به عنوان تنها ابرقدرت جهان پس از فروپاشی اتحاد شوروی، بازگرداند.
آن ها از جهان چند قطبی سخن می گویند، ولی ترامپ می خواهد ابرقدرتی کشور خود را تثبیت کند - و این کشاکشی است که به زودی پایان نخواهد گرفت.