دماوند، همه چیز از یک ویدئوی لایو در اینستاگرام شروع شد! شاپرک شجری زاده، از زنان مخالف با حجاب اجباری در ایران، در آن ویدئو و در حالی که اشک می ریخت، گفت که که به ۲۰ سال زندان (دو سال تعزیری و ۱۸ سال تعلیقی) محکوم شده و باید تمام این مدت را در «خفه» باشد. خیلی زود اما آتنا فرقدانی، کاریکاتوریست، فاش کرد که خانم شجری زاده حدود یک ماه است از ایران خارج شده و طبعا آن ویدئو هم هنگامی پخش شده که در ایران نبوده است. این مسئله، موجی از مباحث جنجالی و حاشیه ای را به دنبال داشت. با شاپرک شجری زاده در ترکیه، گفتگو کردم تا توضیحاتش درباره جنجال ها و ابهام ها را با مردم در میان بگذارد.
خانم شجریزاده، بعد از اعلام خبر محکومیت شما به ۲۰ سال زندان و بعد از آن اعلام خروج شما از کشور , مباحث حاشیهای زیادی به وجود آمد. افراد زیادی شما و خانم مسیح علینژاد را که در کمپین چهارشنبههای سفید و دختران خیابان انقلاب به نوعی همکاری میکردید را در واقع یک بازی اطلاعاتی جمهوری اسلامی دانستند. آیا شما در این رابطه توضیحی دارید؟
بله متأسفانه خودم هم شاهد این موضوع هستم ولی من برای چیزی که تنها یک اتهام است و هیچ پایهای ندارد چه توضیحی میتوانم بدهم؟ من نه فعال سیاسی بودهام و نه قبل از این فعال مدنی. تنها صفحه اینستاگرامم باز بوده. من فقط یک زن بودهام و مورد اتهام قرار گرفتم. چطور میتوانم از جمهوری اسلامی و یا اطلاعات جمهوری اسلامی تغذیه شوم؟ شخصی که این اتهام را به من زده باید ثابت کند که چطور میتواند من را به اطلاعات جمهوری اسلامی ربط دهد. من نمیگویم با وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی، اما تمام این مدت با پلیس امنیت اخلاقی شهر تهران درافتادم چون شخصاً به من توهین کردند و شخصاً من را شکنجه دادند. پلیس امنیت اخلاقی تهران دو بار و بعد از آن یک بار دیگر این سازمان همراه با پلیس امنیت و همچنین بازپرسی که در کاشان مستقر بودند من را درگیر کردند واین مسئله از طرف این سازمان در تهران به مانند یک بازی با شخص من به دلایل مختلف آغاز شد؛ یکی از این دلایل تعداد زیاد دختران خیابان انقلاب در آن برهه زمانی و به تبع آن تعداد زیاد دستگیریها بود. این دستگیریها شامل خانمها و آقایان میشد و فقط محدود به ما چهار پنج نفر نبود و متأسفانه هیچکدام رسانهای نشدند چون هم از نظر موقعیت مکانی مثل دخترانی که به خیابان انقلاب رفته بودند را نداشتند و همینطور وکیل حقوق بشری نگرفته بودند و به هر صورت همه این دستگیریها مسکوت ماند.
اتفاقا یکی از مواردی که درباره شما مطرح میشود همین مسئله است. شما اشاره کردید که خیلی از دختران خیابان انقلاب با اینکه درجایی به غیر از خیابان انقلاب اقدام به برداشتن حجاب از سر کردند و احیانا بازداشت شدند، به این نام مشهور شده بودند. در مورد شما گفته میشود که فعالیت شما در خیابان قیطریه بوده است که خیابان پرترددی نبوده و سختی کار شما مثل دخترانی که در خیابان انقلاب اقدام به برداشتن حجاب از سر میکردند نبوده است.
در این مورد میتوانم برای شما توضیح دهم. من همیشه در صفحه خودم هم گفتهام که به خیابان انقلاب نرفتم تا دستگیر شوم. دخترانی که در خیابان انقلاب بالای آن سکو میرفتند میدانستند که بازداشت خواهند شد و هیچ کدام از آنها گوشی موبایل همراه خود نداشتند. آنها خود به صورت نمادین این کار را کردند و بعد از دستگیری خانم ویدا موحد که طبعا در سکوت و بی اطلاعی دیگران بود، هر سه دختری که بعد از ایشان بالای سکو رفتند گفتند که ما با کمپین و چهارشنبههای سفید و خانم علینژاد هیچ ارتباطی نداریم، فقط دختران خیابان انقلاب هستیم و به حجاب اجباری اعتراض داریم. تفاوت مسئله من با این خانمها این بود که من هر هفته این کار را انجام میدادم و به نوعی اعتراضات شخصیم یک رکورد چندین ماهه داشتم. من بارها در پیج اینستاگرامم متذکر شدهم که من به خیابان انقلاب نرفتم که بازداشت شوم و به صورت تصادفی بازداشت شدم با اینکه در اینستاگرام و صفحات مجازی خیلی تهدید شدم؛ مثلاً شماره تلفن خصوصی من را همراه با اسم و فامیلم با هشتگ قوه قضائیه و پلیس امنیت اخلاقی در صفحات مجازی گذاشته بودند و این تهدید بزرگی برای من محسوب میشد. با این حال بازداشت من به صورت تصادفی بود. من همراه با یک بانوی دیگر به آنجا رفتیم و این اعتراض را انجام دادیم. نمیتوانم بگویم که آن خیابان خلوت بود، اما خیابان انقلاب نبود.
خیر من انگیزهای برای بازداشت شدن نداشتم و هر هفته این کار را میکردم. زمانی که ویدا موحد بازداشت شد من اولین زنی بودم که در اینستاگرامم یک کلیپ مبنی بر حمایت از این حرکت نشر دادم و به دیگران گفتم کاری که این دختر کرده کاملاً نمادین و زیبا بوده است. بیایید ما هم از این به بعد به جای اینکه شال سفید سر کنیم آن را سر چوب بزنیم. از آن موقع من به صورت شخصی هر هفته به یک خیابان میرفتم و چند دقیقه میایستادم و عکس و ویدئو میگرفتم که یا برای مسیح علینژاد میفرستادم یا در پیج شخصی خودم میگذاشتم. تمام پیج من عکسهای بیحجابم بود و مینوشتم که من روسری سرم نمیکنم، من دیگر حجاب سر نمیکنم. این فعالیتی بود که من به شخصه انجام میدادم. تفاوت من با دیگران در این بود که اولاً زمان بازداشتم موبایل من را ضبط کردند وچون پیج اینستاگرام من باز بود و متاسفانه پسوردی روی موبایلم نداشتم، متوجه شدند که با یک زنی که مدتهاست در حال فعالیت است طرف هستند. دوماً اطلاعات شخصی من را به دست آوردند که میتوانستند از آن استفاده کنند. همینطور من در زمان بازداشتم گفتم که برای کمپین چهارشنبههای سفید فعالیت میکنم و با حجاب اجباری مخالفم. حساسیت آنها روی مسیح علینژاد بسیار زیاد است. اوایل دختران خیابان انقلاب از طرف اصلاحطلبان حمایت میشدند اما آنها میخواستند نام مسیح علینژاد را حذف کنند. از روز اول روی پرونده من نوشتهاند کمپین چهارشنبههای سفید و به همین دلیل اذیت و آزار من در وزرا خیلی بیشتر بود. در حین بازداشت خانم دیگری همراه من بود که من از او خواستم برود و رفت و من دو روز تمام زیر فشار و تهدید بودم حتی به من حمله کردند که مشخصات آن خانم را بدهم. قاضی به من گفت باید مشخصات آن خانم را بدهی و ما در هر صورت این خانم را پیدا میکنیم و من در جواب گفتم پیدا کنید، من آدم فروشی نمیکنم. دلیل حساس شدن آنها روی من این مسائل بود. دلیل دیگر دستیابی آنها به اطلاعات شخصی زندگیم بود که توانستند به من اتهام جاسوسی برای کشورهای غربی بزنند.
به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید
چرا جاسوسی؟ چه چیزی در اطلاعات شخصی شما بود که توانستند به شما اتهام جاسوسی بزنند؟
یکی از دلایلش این بود که پسر من به مدرسه سفارت ایتالیا میرفت. در ضمن من به دلایل شخصی و به دلیل فکرهای مادرانهای که برای پسرم داشتم و برای معاون دادستان هم توضیح دادم، مدتی بود عضو سایت کاوچ سرفینگ شده بودم. تا آن زمان خانه کسی نرفته بودم اما چند مهمان و توریست خارجی به خانه من آمده بودند. این مهمانپذیری بین خیلی از ایرانیان رواج دارد و البته نتوانستند زیاد روی این مسئله مانور دهند. اما با این حال این مورد و همینطور مدرسه پسرم بهانهای شد که من تحت بازجویی در رابطه با جاسوسی قرار گیرم. از جمله تهمتهایی که به من زدند رفت و آمد هر روزه به سفارت ایتالیا بود که اصلاً صحت نداشت. من هر روز فقط برای بردن و آوردن پسرم به مدرسه سفارت ایتالیا رفت و آمد داشتم و نه خود سفارت. به هر حال طعمه خوبی بودم تا آنها بتوانند کمپین چهارشنبههای سفید را به یک جریان خارجی وصل کنند اما چون چیزی وجود نداشت نتوانستند آن را ثابت کنند. پاسخ اینکه چرا نام من معروف شد، چون من مانند نرگس و مریم وکیل حقوق بشری گرفتم و خانم ستوده اخبار من را منتشر میکرد. ولی اذیت و آزاری که من در بازداشت اولم شدم را بقیه متحمل نشدند. من به سلول انفرادی فرستاده شدم، همینطور حق تماس و ملاقات با وکیلم را نداشتم. حتی حق داشتن کتاب هم نداشتم و به همین دلایل اعتصاب کردم وخبر اعتصاب من رسانهای شد. این خبر را مریم شریعتمداری از داخل زندان به بیرون منتقل کرد چون یک شب هر دوی ما را به بازجویی برده بودند و ما یکدیگر را دیدیم و من به او گفتم که به مدت سه روز است که در بازداشتم. خانم شریعتمداری گفت با بیرون از زندان در ارتباط است و تماس تلفنی برقرار خواهد کرد. من از او خواستم تا به یکی از دوستانش که خبرنگار است بگوید که من به دلیل زیر پا گذاشتن حقوقم اعتصاب کردهام. تا آن زمان خانم ستوده دوبار آمده بودند برای ملاقات با من که به ما اجازه ملاقات ندادند. خواسته هایم اینها بود و اعتصاب کردم. در اواخر اسفند نیز به طور غیرقانونی خودم و همسرم بازداشت شدیم که این رسانهای نشد اما خودم در پیج خودم این موضوع را اعلام کردم. من دوباره به اوین فرستاده شدم و بین دختران خیابان انقلاب تنها کسی که دوبار پروندهاش به اوین رفته است من بودم. بعد از آن در اردیبهشت یک احضاریه دیگری از اوین برایم فرستادند. بعد از آن در کاشان که دستگیرم کردند به من به دروغ گفتند که شاکی خصوصی دارم باید همراه آنها به آگاهی بروم. همینطور شواهدی که برای من در پرونده گذاشته بودند دروغ بود. برای من ۸۰ صفحه پرونده تماماً دروغ تشکیل داده بودند که البته من خودم آن را ندیدم اما خانم ستوده بعد از یک هفته به آن دسترسی پیدا کرد و دوباره برای من وثیقه سنگین گذاشته بودند که من آن را قبول نکردم و ۹ روز در زندان بودم و باز تمام ۹ روز را اعتصاب غذا کردم و در همین حین یکبار به مدت دوروز و یکبار به مدت سه روز نیز اعتصاب آب کردم. مسیح علینژاد از لحاظ رسانهای و خانم ستوده با آمدنشان به کاشان من را حمایت کردند. فرزند ۹ ساله من دو ساعت تمام در دادسرا جیغ میزد. زمانی که بازداشت شدم خانم و آقایی که در هتل بودند و من را میشناختند و با من صحبت کرده بودند از من پرسیدند که آیا میخواهم که پسرم را همراه خودشان ببرند و من آنها را نمیشناختم و فقط قبل از آن به من ابراز علاقه کرده بودند. آنها شاهد بودند که ما چطور بازداشت شدیم و بچه من چه جیغهایی میزد و التماس میکرد که به خانه برگردیم. پسر من شش ساعت در دادسرا بود.
شما اشاره کردید که در اولین بازداشت به غیر از اینکه از دیدار وکیل محروم بودید و تحت اینگونه فشارها بودید از لحاظ شکنجه ظاهراً مسئلهای نبوده. اما خانم ستوده گفته بودند که در زندان به شما آمپولی تزریق شده. ماجرای این تزریق به چه صورت بوده است؟
من در روز دوم بازداشت اولم در وزرا مورد ضرب و شتم شدیدی قرار گرفتم که تمام صورتم زخم شد. در زندان قرچک زمانی که حال من بد شد به من دو عدد آمپول تزریق کردند و پزشک زندان علیرغم تمام تلاشهای من در مورد آمپولها هیچ توضیحی نداد. در کاشان به من گفتند که میخواهیم به شما واکسن تزریق کنیم که من شلوغ کردم و گفتم حق زدن یک سوزن را هم به من ندارید.
عکسهای صفحه اینستاگرام شما نشان میدهد که شما در انتخابات شرکت کردید و به آقای روحانی رأی دادید و خیلی هم تبلیغ میکردید. خیلی هم فعال بودید در انتخابات. چه اتفاقی افتاد از خردادماه ۹۲ تا زمستان همان سال که شما از کسی که به آقای روحانی رأی داده و با شعار تا ۱۴۰۰ باروحانی، یکباره به مجموعه دختران خیابان انقلاب پیوستید؟
از نظر خودم من تبلیغاتی برای آقای روحانی انجام ندادم. من دور قبل هم به آقای روحانی رأی ندادم و بعد از سال ۸۸ برای انتخابات ریاست جمهوری یا از نظر سیاسی یک شخص منفعل شده بودم. در دو سه سال اخیر، زندگی من درگیر زندگی حیوانات شده بود و جزو افرادی بودم که حقوق حیوانات برایم دغدغه بود و با قولهایی که داده بودند و اتفاقات کوچکی که در چهار سال اول در محیط زیست افتاده بود و یکبار هم قانون حمایت از حیوانات به مجلس رفته بود، قول داده بودند قانون حمایت از حیوانات تصویب شود. در عین حال شهرداریها به طور خیلی وسیعی کشتار انجام میدهند. دغدغه تمامی حامیان حیوانات این بود که شورای شهرها و شهرداریها عوض شوند و به دست افرادی بیفتد که یک مقدار بیشتر در صدد به دست آوردن دل مردم هستند. موضوع آقای روحانی نبود، اصلاحطلبان اینطور وانمود میکنند که بیشتر به خواستههای مردم اهمیت میدهند و خشکتر نیستند. امید حامیان حیوانات این بود که انسانهایی که کمتر خشک هستند و بیشتر خواستار رضایت مردم در جامعه هستند بر سر کار آیند.
ولی من یادم نمیآید که آقای روحانی در مورد حقوق حیوانات کلمهای صحبت کرده باشد.
نه، خانم ابتکار بودند. شما میتوانید با دیگر حامیان حیوانات صحبت کنید. خانم ابتکار قول دادند و آقای روحانی همه قولها را نمیدادند. آقای روحانی بحثهاشون... قولهای دیگری هم که دادند عمل نکردند. من خودم با اینکه از سیاست کنار کشیدم به عنوان انسان، حقوق انسانی آقای موسوی و آقای کروبی زیر پا گذاشته شده. من با اینکه میدانستم این یک دروغ است اما قول دادند حصر هم شکسته شود. آیا این قول را نمیدادند؟
نه در دور دوم لااقل آقای روحانی همچین قولی ندادند.
چرا همه چنین قول هایی دادند و خیلی ها با دستبند سبز می رفتند.
آقای روحانی در دور دوم فقط یکبار گفتند که حصر ایران را می شکنند. یک همچین جمله نامفهوم و مبهمی.
در جامعه جوری پر کرده بودند که کاری می کنند. منتهی من می دانستم که آقای روحانی در این زمینه کاری نمی تواند انجام دهد.
با وجود اینکه می دانستید روحانی کاری نمی تواند انجام دهد، چرا باز برای او تبلیغ می کردید؟
تبلیغی نبود. یکی از عکس هایی که من گذاشتم مربوط به روزی است که حامیان حیوانات در آن ستاد جمع شده بودند و عکس های شخصی من بوده. افرادی که پیج من را زیر و رو می کنند اگر قصد تخریب نداشته باشند و نخواهند اتهامات ساختگی درست کنند، وقتی نگاهی در پیج من میکنند متوجه می شوند که یک پیج روزمرگی ست. یعنی عکس های روز من در آن صفحه هست. در آن روز من رفته بودم آنجا که حامیان حقوق حیوانات آنجا بودند. پروفسورهای دانشگاه آنجا بودند و فعالان قدیمی محیط زیست. عکس دومم برای روز انتخابات است، در شور هیجان عکس انتخابات. من بعداً این را هم در پست هایم نوشتم که زمانی که صدا و سیمای جمهوری اسلامی می خواست از تصویر یک زن بی حجاب استفاده کند، عکس و فیلم من را تمام وقت آن شب نشان میداد که بی حجاب نشسته ام و درحال پر کردن لیست هستم اما به محض اینکه استفاده تبلیغاتیش از من تمام شد دیگر هیچکس زن بی حجاب در صدا و سیما نمی دید.
الان از رایی که به آقای روحانی دادید پیشیمان هستید یا نه؟
من یک ماه بعد توی پیجم نوشتم غلط کردم. وقتی که کابینه شون را تعیین کردند و شخصی وزیر محیط زیست شد که متوجه شدیم هیچ سابقه و هیچ دغدغه ای ندارد و بعد هم آقای ظریف هشتگ من یک سپاهی هستم را گذاشتند، من نوشتم که غلط کردم و اشتباه کردم.
این انتقاد به شما یا به کمپین چهارشنبه های سفید یا به دختران خیابان انقلاب خیلی وارد می شود که با این حرکت، شما انرژی جامعه را به جای اینکه به سمت براندازی جمهوری اسلامی برود به سمت بحث های حاشیه ای بردید. چه پاسخی به این نقد دارید؟
ببینید این اتهامات ساختگی را که درست می کنند برای تخریب این حرکت زنان است. اتفاقاً من برعکس فکر می کنم که این اتهامات از سمت جمهوری اسلامی تغذیه می شود.
مگر شما تاکنون هیچ حرکتی در جهت براندازی جمهوری اسلامی انجام دادید که چنین انتقادی را ساخته و پرداخته جمهوری اسلامی می دانید؟
نه انجام ندادم.
خب پس شما در این راستا فعالیت نمی کنید ولی در عین حال حرکت دیگری انجام می دهید که ممکن است حتی در قالب همین جمهوری اسلامی عملی شود. یعنی جمهوری اسلامی یک روزی بیاید و مثلا برای بقای خودش حجاب بانوان را آزاد کند. آنوقت چه؟
امید من همین بود. من در قالب براندازی فعالیتی نکردم. من یک شهروند عادی در جمهوری اسلامی بودم و در راستای حقوق خودم، حقوق زنان و اعتراض به خشونت و اجبار اعتراض کردم، این بلاها را سر من آوردند. شخصی که آیدی حقیقی دارد و من قبل از این شلوغی ها مکان زندگیم را مشخص می کردم و مدرسه فرزندش و مشخصات همسرش مشخص است و از زندگی خصوصیش گفته اگر در راستای براندازی صحبت می کردم چه اتفاقی برای من می افتاد؟ شما لطفاً پاسخ من را بدهید.
من متوجه صحبت شما هستم. سوالم را اینطور مطرح می کنم که اگر فردا جمهوری اسلامی به هر دلیلی تصمیم به آزاد کردن حجاب زنان بگیرد. آیا شما هیچ مشکلی با جمهوری اسلامی بعد از آن خواهید داشت یا کلا مشکلتان با این حکومت حل می شود؟
الان مشکل دارم. ببینید من اطلاعات سیاسی خیلی قوی ندارم. من یک زن هستم که به چیزهایی که در جامعه دیدم و اطلاعاتی که در رابطه با مبارزات زنان کسب کردم در آن راستا خواستم وارد میدان بشوم و از فعالین حمایت کنم برای حقوق زنان. اما با این بلاهایی که بر سرم آوردند تبدیل شدم به یک فرد زخمی. قوه قضائیه، اطلاعات و تمام نیروهایی که در ایران هستند جمع شدند تا زنان را سرکوب کنند. به فرزند من تجاوز روحی کردند، به من تجاوز ذهنی و روحی کردند، شکنجه روحی به من دادند فقط برای یک اعتراض ساده. من دو یا سه نفر نبودم، من یک زنی بودم که هر آخر هفته رفتم و نشان دادم که من اعتراض دارم. همه جای دنیا هرروز این اتفاق می افتد. مردم کاملاً در امنیت در خانه خود مینشینند و من این کار را انجام دادم و این بلاها را سرم آوردند. من دو ساعته زندگیم را ول کردم و آمدم. دو ساعته! زندگی من در ایران است، حیوانات من در ایرانند، دغدغه های من در ایران است. به دلیل اینکه احساس امنیت نمی کردم و می ترسیدم هر لحظه بریزند در خانه من. از خانه خارج می شدم و همچنان اصرار به عدم استفاده از حجاب داشتم و تمام وقت ترس از بازداشت شدن و اضافه شدن یک پرونده جدید به پرونده هایم با من بود. به خاطر اینکه نه امنیت جانی داشتم و نه حاضر به سکوت بودم از کشور خارج شدم. الان اگر اعتراضی دارم و اعتراضم زیاد شده به دلیل این است که سرکوب می کنند و الان به این سرکوب اعتراض دارم چون با چشم خودم دیدم. در این مدت با فعالین سیاسی که قبلاً نمی شناختم آشنا شدم. از طریق کمپین چهارشنبه های سفید. دیدم چه زجری می کشند. پس حالا دغدغه آنها دغدغه من هم هست. ولی قبلش حقوق زنان.
یعنی الان دیگر به جمهوری اسلامی هیچ اعتقادی ندارید؟
الان نه، فکر نمی کنم. حداقل الان می توانم بگویم از نظر قوه قضائیه و قانون در کشور ما قانون هیچ معنایی ندارد.
من بلاخره متوجه نشدم شما مشکلتان فقط قوه قضائیه است یا کلیت جمهوری اسلامی؟
ببینید کلیت جمهوری اسلامی سرکوب است. من نمی دانم که آیا دولت این کار را می کند یا خود حاکمیت؟ حاکمیت یعنی سرکوب. ربطی به روحانی ندارد.
منظورتان از اینکه ربطی به آقای روحانی ندارد چیست؟
من نمی دانم که اصلاً روحانی کاره ای است که بخواهد در این موارد اظهار نظر کند؟ دختران خیابان انقلاب بزرگ و جهانی شد اما روحانی سکوت کرد. کاره ای نیست.
خانم شجری زاده در مورد خروج شما از کشور هم مباحث زیادی مطرح شد. از جمله نحوه خروج شما و یا ویدئویی که منتشر کردید. چرا در ویدئوی اول نگفتید که از کشور خارج شدید؟
من اصلاً قرار نبود تا تکلیف اقامتم در کشوری که هستم مشخص نشده این خبر را اعلام کنم. چون همچنان اقامت نداشتم و حضورم اینجا غیرقانونی بود قرار نبود تا چند روز بعد از آن هم اعلام کنم.
منظورتان ترکیه است؟
بله چون من غیرقانونی وارد ترکیه شدم و آن زمان هنوز به سازمان ملل نرفته بودم.
پس چرا وقتی خانم فرقدانی در مورد خروج شما از کشور نوشتند، این مسئله را اعلام کردید؟
راستش را بخواهید من آن شب هم نمی خواستم اعلام کنم ولی چون حمله ها به سمت من زیاد شد به من گفتند اعلام کن. من که به اینجا آمدم یک ویدئو ضبط کردم به خاطر علایق شخصی خودم چون چهارشنبه ها برایم خیلی نمادین بود، دلم می خواست یک چهارشنبه این ویدئو پخش شود. به خاطر اینکه وکیل من در کانادا که دنبال کار پرونده من بود و مرتب من را تشویق می کرد به اینکه فعلاً به سازمان ملل نروم و صبر کنم تا ببینیم چطور می توان من را خارج کرد.
یعنی چی فعلا به سازمان ملل نروید تا ببینید چطور می توانید از ترکیه خارج شوید؟
چون من ویزای کانادا دارم اما اجازه پرواز نداشتم زیرا از ایران به صورت غیرقانونی خارج شده بودم. برنامه من این بود که من به محض رسیدنم در فرودگاه یا در یک روز چهارشنبه این ویدئو پخش شود یا اینکه اگر به آنجا نرسیدم، روزی که در ترکیه به عنوان پناهجو ثبت شوم این را اعلام کنم چون به توصیه دوستانی که ترکیه هستند، اگر من در ترکیه ثبت نبودم ممکن بود که امنیت خودم و پسرم به خطر بیفتد. خیلی از فعالان سیاسی در جریان خروج من از کشور بودند منتهی توضیح داده بودم به علت امنیت پسرم و تا جا نیفتاده، اعلام عمومی نمی کنم چون هر اتفاقی ممکن بود اینجا برای من بیفتد و همه احترام من را نگه داشتند. اما یک خانم با اینکه برایش توضیح داده بودم که من زمانی اعلام میکنم که بدانم چه اتفاقی می افتد، به دلیلی که من احساس می کنم می خواست این کمپین چهارشنبه های سفید را تخریب کند، به قول خودشان شروع کردند به افشاگری و من مجبور شدم که این ویدئو را زودتر پخش کنم. من سه شنبه رفتم و خودم را ثبت کردم و الان یک برگه ای در دستم هست که من تحت پوشش سازمان ملل هستم.
شما اعلام کرده اید که غیرقانونی از کشور خارج شدید اما خانم نسرین ستوده که وکیلتان است در یک نامه گفته اند که قاضی پرونده از خروج شما از کشور مطلع بود. به مخالفان خودتان حق نمی دهید که با وجود این مسئله، پرسش ها و ابهام هایی داشته باشند؟
من به خانم ستوده علاقه زیادی دارم و ایشان برای من ارزش زیادی دارند و برای من زحمت زیادی کشیدند. هیچ اظهار نظری در مورد نامه خانم ستوده ندارم. قبل از اینکه این نامه پخش شود این تخریب ها و این اتهامات زده شده بود. فقط همین را دارم بگویم که من تاکنون فکر می کردم قاضی از خروج من از ایران خبر نداشت. خانم ستوده شاید چون امنیت من و خانواده ام را در نظر گرفتند... ولی هرچه خانم ستوده گفتند را تایید می کنم و وارد بازی تخریبی دیگران نمی شوم.
آیا با تایید سخنان خانم ستوده مبنی بر اطلاع قاضی از خروج شما از کشور، تایید می کنید که خروجتان به نوعی با هماهنگی قوه قضائیه انجام شده؟ می دانید که خیلی ها خروج شما از کشور را پروژه دستگاه های امنیتی جمهوری اسلامی دانسته اند. چیزی که خودتان در ابتدای این مصاحبه به نوعی رد کرده اید.
من اطلاعی ندارم که آیا قاضی از خروج من از کشور اطلاعی داشت یا نه. من به صورت غیرقانونی قبل از روز دادگاهم از ایران خارج شدم و قاعدتا اگر کسی اطلاع داشت جلوگیری می کردند. اگر در روز دادگاه قاضی متوجه این مسئله شده یا نه من اطلاعی ندارم. آقای یزدان پناه من یک فرد سیاسی نیستم، نه اطلاعات سیاسی دارم و نه ادبیات سیاسی. یک زن معمولی بودم که به خشونت و نابرابری جنسیتی علیه زنان اعتراض کردم و همچنان اعتراض دارم. جمهوری اسلامی سالهاست از نظر اجتماعی و مدنی قوانین بین المللی را زیر پا می گذارد ولی فعالیت گسترده در این زمینه کار من نیست . هر صحبتی کنم باز عده ای برای مقاصد سیاسی بر علیه من استفاده می کنند.