دولت ترامپ و حمایت از «صداهای ایرانیان»
عباس میلانی - رادیو فردا
در روزهایی که ملت ستمدیده ایران، به ویژه و در پیشاپیش آنها زنان آزادیخواه، هر روز بیشتر در مقابل رژیم فاسد و بی کفایت جمهوری اسلامی میایستند، و در شرایطی که بحران همهگیر اقتصادی و استبداد سیاسی و طغیان فرهنگی، رژیم را با بحرانی بیسابقه روبهرو کرده، در خارج شخصیتها، گروهها و رسانههای مختلفی مدعیاند، نماینده و حتی رهبر مردم ایران هستند.
دولت ترامپ با تهدیدهای جدی علیه رژیم، و تحریمهای زورآور علیه اقتصاد ایران، و با خروج از برجام، آشکارا نشان داده که ظاهراً سر مقابله جدی با رژیم اسلامی دارد. در چنین شرایطی است که قرار است وزیر امور خارجه آمریکا در ۲۲ ژوئیه با شرکت در جلسهای در کتابخانه ریگان در جنوب کالیفرنیا از «صداهای ایرانیان» حمایت کند.
بعضی از منادیان این نشست به غلط میگویند این اولین باری است که دولت آمریکا کوشیده «صداهای ایرانیان» را بشنود و از آنها حمایت کند. در دوران بوش پسر و دوران اوباما جلسات متعددی برای رایزنی با ایرانیان صورت گرفته بود.
البته ابعاد این جلسه (که گویا قرار است با حضور حدود هزار نفر صورت گیرد) و این واقعیت که وزیر امور خارجه به لسآنجلس (معروف به تهرانجلس) سفر کرده، و از پیش تبلیغات گستردهای در مورد جلسه و اهمیتش صورت گرفته، به آن ابعادی تازه بخشیده است.
مطالب بیشتر در سایت رادیو فردا
انتخاب کتابخانه ریگان به عنوان محل تشکیل جلسه از سویی انتخابی غریب است. سیاست همواره نوعی نمایش است و صحنه اجرای نمایش بخشی از پیام آن است. در دوران فعالیتهای انتخاباتی ریگان بود که گویا گروهی از مشاورانش با نمایندگان جمهوری اسلامی پنهانی در مورد زمان آزادی گروگانهای آمریکایی مذاکره کردند. به علاوه در دوران ریاستجمهوری هم او بود که ماجرای ایران-کنترا پیش آمد که در میان ایرانیان قربانیانی به جا گذاشت و در آمریکا هم سیاستمدارانی را روانه زندان کرد. از سویی دیگر ترامپ و طرفدارانش، او را سالک راه ریگان میدانند و لاجرم انتخاب کتابخانه او برای چنین جلسهای منطقی است.
تشکیل این جلسه طبعاً در میان برخی از ایرانیان جنوب کالیفرنیا، هیجان و التهاب پدید آورده است. بعضی کنجکاوند ببینند چه کسانی دعوت شدند بعضی آرزوی شرکت دارند و ظاهراً دعوت نشدهاند، و برخی از مدعوین، حتی در میان مخالفان جدی رژیم، حاضر به شرکت نیستند، مبادا حضورشان به همدلی با سیاستهای ترامپ تأویل شود. سیاستهایی که هر روز در خود آمریکا هم بیشتر محل نزاع و اختلاف نظر است.
بعضی از مخالفان ترامپ و منتقدان این نشست میگویند، دولت ترامپ میخواهد با همکاری برخی مخالفان مطلوب و دستچین شده خود، از مبارزات برخی مردم ایران برای اهداف خود بهرهبرداری کند. حتی اگر همه انتقادها به سیاستهای آقای ترامپ وارد باشد -که اغلب به گمانم هست- آیا مگر دولتهای قبلی (مثل کارتر در زمان انقلاب) وقتی مثلاً از حقوق مردم ایران دفاع میکردند و پشت پرده و پنهانی با مخالفان از جمله آیتالله خمینی مذاکره میکردند، هدفی جز تأمین منافع آمریکا داشتند. مگر وقتی اوباما به درستی مورد انتقاد قرار گرفت که چرا از حرکت مردم در سال ۲۰۰۹ حمایت جاندار نکرد، هدفی جز تأمین منافع آمریکا داشت.
به گمان من موفقیت و مقبولیت نشستهایی از قبیل جلسه ۲۲ ژوئیه وزیر خارجه آمریکا، در گروی پذیرش یک اصل مهم و بدیهی است. سرنوشت آینده ایران را تنها ایرانیان باید و میتوانند رقم بزنند. امروز ایران به عنوان یک واحد ملی، دیگر به مرزهای جغرافیایی محدود نیست. حدود هفت میلیون ایرانی امروز در خارج زندگی میکنند و بخشی جداییناپذیر از ایراناند. خامنهایهایی که میگویند ایرانیان خارج نقشی در آینده ایران ندارند، سودای انحصارطلبی و منافع شخصی دارند و گره بر باد میزنند. خارجنشینهایی هم که گمان دارند به زور و زر آمریکا (یا آلمان یا عربستان یا فرانسه) میتوان سرنوشت ایران را از خارج رقم زد، به گمانم خیالی باطل در سر میپروراند.
تردیدی نیست که سیاستهای دولتهای بزرگ (از جمله آمریکا) در تحولات ایران نقشی مهم دارد. دولت ترامپ، به گمانم تنها در شرایطی میتواند به گذار دموکراتیک ایران کمک کند که بپذیرد در این ماجرا نقشی تعیینکننده ندارد و نمیتواند داشته باشد. حتی این شبهه که با نشستهایی از قبیل جلسه ۲۲ ژوئیه، آمریکا میخواهد این یا آن گروه را جانشین وضع شکننده فعلی کند، نتیجهای جر تثبیت همین وضع، تقویت استبداد داخلی و تضعیف نیروهای دموکراتیک ندارد.
بالاخره اینکه، هم هر کسی که ایران را دوست دارد و هم آمریکا باید نگران این واقعیت باشند که خامنهای و طرفدارانش هر روز بیپرواتر ایران را به آغوش آزمندی روسیه میاندازند. با در نظر گرفتن این واقعیت که روسیه به راحتی از امتیازی که خامنهای به او در ایران داده نخواهد گذشت، و با توجه به این واقعیت که حتی رئوس مذاکرات ترامپ و و پوتین در هلسینکی پیرامون ایران را نمیدانیم، همه را بیش از پیش باید این اصل مهم متعهد کند که ایران را تنها ایرانیان به ویژه آنها که در داخل هستند، تغییر میتوانند داد. صدای هر روز بلندتر مقاومت و مبارزه ایرانیان همانجاست.
شبح ریگان بر فراز تهران
سعید قاسمینژاد - رادیو فردا
یکشنبه ۲۲ ژوئیه وزیر خارجه پومپئو در کتابخانه ریگان در کالیفرنیا میزبان تعدادی از ایرانی-آمریکاییها خواهد بود و در جمع آنان درباره برنامه دولت آمریکا برای اعمال فشار بر جمهوری اسلامی، کارنامه «نظام مقدس» در حمایت از تروریسم، نقض حقوق بشر، و فساد مسئولانش سخن خواهد گفت. پومپئو چه به عنوان رئیس سازمان مرکزی اطلاعات و چه به عنوان وزیر خارجه توجهی ویژه و دقیق به ایران داشته است.
این دومین سخنرانی پومپئو به عنوان وزیر خارجه با موضوع ایران است. در ماه مه، پس از آنکه رئیسجمهور دونالد ترامپ خروج ایالات متحده از برجام را اعلام کرد، پومپئو در اندیشکده محافظهکار و پرنفوذ هریتج درباره ایران سخن گفت. در آن سخنرانی پومپئو خواستهای دوازدهگانه دولت ترامپ را پیش روی روحانیون حاکم بر تهران نهاد.
خواستهای دوازدهگانه پومپئو در راستای سیاست تغییر رفتار جمهوری اسلامی در حوزه امنیتی و سیاست خارجی بود. سیاست شکستخوردهای که از ابتدای پیروزی انقلاب تا کنون راهنمای عمل دولتهای آمریکا در مواجهه با اسلامگرایان حاکم بر تهران بوده است. اگر چه هیچ یک از خواستهای دوازدهگانه تغییر رفتار جمهوری اسلامی با مردم ایران را شامل نمیشد، اما لحن صریح آن به مذاق کسانی که به هشت سال مماشات دولت آمریکا با با جمهوری اسلامی عادت کرده بودند خوش نیامد. تحلیلگران نزدیک به حزب دموکرات خواستهای دوازدهگانه را خیالبافی، افراطی و معادل با تغییر رژیم خواندند.
به نظر میرسد سخنرانی دوم پومپئو با موضوع ایران تمرکز بیشتری بر رفتار روحانیون حاکم و مباشران مکلایشان با مردم ایران خواهد داشت. نه تنها پومپئو به نقض آزادیهای مدنی و مذهبی ایرانیان توسط حکومت خواهد پرداخت، بلکه قرار است به موارد مشخصی از فساد نیز اشاره کرده و از تلاشهای مردم ایران برای دستیابی به حقوق مسلمشان حمایت کند.
در هفتههای اخیر پومپئو بارها به طور مستقیم، از طریق مصاحبه تلویزیونی و پیامهای توئیتری، مردم ایران را مخاطب قرار داده است. گفتوگوی چهره به چهره با ایرانی-آمریکاییها گام دیگری در همان راستاست. این گفتوگو نه تنها اهمیت مسئله ایران برای دولت ترامپ و شخص پومپئو را نشان میدهد، بلکه بر نقش گفتوگوی مستقیم و بیواسطه با ایرانیان در دیپلماسی دولت جدید تأکید میکند.
یکی از نکات قابل توجه در این نشست ترکیب دعوتشدگان است که طیف متنوعی را شامل میشوند. در ماههای اخیر، خصوصاً پس از انتخاب جان بولتون به عنوان مشاور امنیت ملی، بسیاری به این تصور دامن زدند که دولت آمریکا شریک خود را در میان مخالفان انتخاب کرده است. ترکیب متنوع دعوتشدگان نشان میدهد که آن سخنان صحیح نیست. ترکیب دعوتنشدگان نیز قابل توجه است در صدر گروههای دعوت نشده نایاک یا شورای ملی ایرانی-آمریکاییها قرار دارد. رئیس سابق این گروه تریتا پارسی در دوره اوباما به طور مداوم طرف مشورت دولت اوباما بود و نقش مهمی در شکلدهی به سیاست مماشات با بنیادگران حاکم بر ایران داشت.
انتخاب کتابخانه ریگان برای این سخنرانی نیز معنادار است. رونالد ریگان، رئیسجمهور فقید آمریکا، را معمار فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی میدانند. ریگان، مردی که به خاطر سابقهاش به عنوان بازیگر در هالیوود مورد تمسخر دموکراتها بود، در برخورد با شوروی سیاست مذاکره و فشار همهجانبه را انتخاب کرد. سیاستی که در نهایت منجر به فشار اقتصادی شدید بر «امپراطوری شیطانی» شد. فشاری که به نظر بسیاری نقشی بیبدیل در فروپاشی سیاسی امپراطوری مارکسیستی داشت. دولت جمهوری اسلامی، آخرین نظام انقلابی-ایدئولوژیک جهان، اینک تحت فشارهای شدید اقتصادی قرار دارد؛ شبح ریگان در سخنرانی پومپئو پیامی روشن برای سران تهران دارد.
علاوه بر شبح ریگان، شبح دیگری نیز بر گفتوگوی پومپئو با ایرانی-آمریکاییها سایه میاندازد: محدودیت سفر ایرانیها به آمریکا. سفر به آمریکا دغدغه معترضانی که از دی ماه تا کنون در خیابانها خون وجان میدهند نیست. فساد و ناکارآمدی حکومت ائتلاف حوزه و بازار بسیاری از مردم ایران را چنان به گرداب فقر و فلاکت انداخته است که حتی اگر سفر به آمریکا ویزا نمیخواست هم، عمده معترضان خیابانی توانایی چنان سفری را نمیداشتند. محدودیت سفر اما مسئله اصلی و شماره یک ایرانی-آمریکاییهاست که مایلند اعضای خانوادهشان به راحتی به ایالات متحده رفت و آمد کنند، نشانهای از منافع و مسائل متفاوت و گاهی حتی متضاد ایرانیان و ایرانی-آمریکاییها. طبیعتاً دولت آمریکا اگر مایل به همراه کردن جمع بیشتری از ایرانی-آمریکاییها با سیاست ایرانش است، میبایست فکری به حال این مشکل بکند.
سخنرانی روز یکشنبه اگر با اقدامات عملی دولت آمریکا و وزارت خارجه برای متمرکز کردن فشارهای اقتصادی-سیاسی بر تهران برای تغییر حکومت اسلامگرا، استبدادی، و حامی تروریسم جمهوری اسلامی همراه شود میتواند در کتابهای تاریخ به عنوان نقطه عطفی در تاریخ روابط ایران و آمریکا ماندگار شود. در فقدان چنان گامهایی، چهل سال بعد احتمالاً حتی محققان تاریخ روابط ایران و آمریکا هم به یاد نخواهند آورد که در چنان روزی چه سخنانی گفته شد.