عبدالکریم سروش از متفکرین و صاحبان اندیشه عصر حاضر کشورما ن در حوزه فلسفه و اندیشه به شمار میآیند. اما به باور من او در این توانایی مانند صاحب اتومبیل گران قیمت و با فن آوریهای پیشرفته است که در یک بی راهه خلوت و برهوتی از کویر برای مسافرکشی جار میزند. بهتر بگویم سروش مانند آتش نشان ورزیدهای است که در بزنگاههای آتش سوزی، تمام تلاشش بر این است که در کنار زبانههای اتش، یک عکس سلفی از خود بگیرد. یادداشت کوتاه و طبق معمول با آرایهای به غایت هنرمندانه از نثرهای مسجع وی با عنوان "دستی از «غرب» برون آید و کاری بکند" ادامه تلاش سلفی گرفتنهای این متفکر درآتش سوزیهای حال حاضر کشورمان حکایت میکند. شاید عدهای که در قرائت این نثرهای مسجع و نیز ساختار شکنیهای جسورانه وی در گذشته شیفته وی بوده و او را عاری و مصون از نقد میدانند بر این قلم خرده بگیرند. به باور من آنها از زمره کسانی هستند که آنقدر شیدای اتومبیل شیک آقای سروش هستند که مجال پرسشهای دیگر را از خود سلب کردهاند. پرسش از اینکه چرا سروش و در این بیراهه کویری و برای مسافرکشی جار میزند؟
به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید
آقای سروش در این نوشته ضمن ابراز دلسوزی و همدردی با مردم کشورمان از بابت بحرانهای فراگیر زیستی و مدیریتی اما به یکباره ریل عوض کرده و از پیمان شکنی و بدعهدی صاحب منصبان آمریکایی گلایه و مدعوین مراسم پمپئو را به خیانت و یا دنائت میخواند. شگفتا که در این مقطع بحرانی تنها کرامت متفکر ما این باشد که شیره را خورده و در قالب قافیههایش مانند" نفت و نفس" و برجام و نیکفرجام و..... بگوید شیرین است! ایکاش جناب سروش خرج نفت را لا اقل از نفس جدا میکردند که آنچه در این دههها از مردم و حاکمان ما اتفاقا نفس را گرفت نفت بوده است. بدون تردید گروههای مختلف کنشگر و اثر گذار مردم ما این باور را ندارند که برای نیل به ثبات و نجات کشورمان بایستی از کاخ سفید گذشت. حتی بسیاری از آنها اگر هم بتوانند در فکر این نیستند که در فضای مدیریت کاخ سفید پناه گرفته تا که با استعارات زیبای خود کاخ سفیدیان را نقد نمایند. پس واقعا مراد و مخاطب فیلسوف ما چه گروه هایی هستند؟ آیا ایشان بهتر از هر کس نمیدانند که در شرایطی که در هر حالی توپ در زمین بازیگران داخلی است نقد ترامپ و پمپئو افاقه نمیکند؟ مگر که آنان تنها برای کشور ما ترامپ و پمپئو هستند؟ اساسا تعریف آقای سروش از اعتدا ل چیست که افسوس خورند که میشد در آن نقبی به نور زد.؟ وقتی رییس جمهور بزعم شما معتدل در هر بامداد دیگر به رنگ جدیدی در میآید و به بودن و بستن تنگه یا در حقیقت تنگناهای زیادی نویدمان میدهد از کدام اعتدال سخن میگویید؟
جناب دکتر سروش بهتر است بیشتر عنایت کنند که آنچه اکنون مردم ما در این مقاطع سرنوشت ساز از امثال ایشان انتظار دارند این است که بجای خلق قافیه و استعارات زیبا در نوشتاری که در سرانجامش هیچ پیام و راهکاری نیست ساده و صریح از نظراتشان بگویند. نظراتی که اگر قافیه نداشته باشد اما از فاصلههای این نوع لکوموتیوها با واگنهای جامعه میکاهد. وگرنه همواره از امثال جناب ایشان تنها بایستی انتظار داشته باشیم بحرانی بوجود آید تا منت بر مردم گذاشته و از درون برج عاجشان با دلنوشتهای پر قافیه بیرون بیایند. نوشته هایی که بدون از بین بردن درد اما مسکن و تخدیری از صنعت زیبای نوشتاری ایجاد میکند. آقای سروش در بخشی دیگر میافزاید: صاحب این قلم خود خواستار درآمدن ایرانیان آگاه و آزاد، که ایرانی نوین را پیافکنی و بازسازی کنند. نارساییها را بستُرند و نارواییها را بشویند، کهنجامه خویش بپیرایند و کام از زندگی برگیرند. و چون او بسیارانند. بانگشان، بانگ قاطبه ایرانیان بیداردلی است که روی به جانب اجانب ندارند و دخالت هیچ بیگانه را در بیثبات کردن و تجزیه ایران نمیپسندند نم و همه به زبان حال و قال میگویند....... حتما آقای سروش میداند که تنها آرزو کردن و آنهم با کنترل از راه دور بسنده یک متفکر نیست. امثال ایشان اگر که مرد رهند بایستی که پای در درون ماجرا گذارند و تا میتوانند از دغدغه قافیه چشم پوشیده تا که در حاشیه نمانند.
عبدالحسین طوطیایی