ایلنا ـ جناب بفرمایید که هدف ترامپ از مطرح کردن بحث مذاکره چیست؟ آیا ترامپ توپ را به زمین ایران انداخته یا واقعا سعی دارد تا اختلافات را اگر شدنی باشد بر طرف کند؟
امیراحمدی: هدف ترامپ دقیقا همان است که گفته: میخواهد ایران را به میز مذکره برگرداند. این یک تغییر موضع نیست. ایشان روزی که از برجام خارج شد هم گفت که حاضر است با ایران یک مذاکره "جامع" بکند. وزیر امور خارجه اش هم بعد از اعلان آن ۱۲ شرط کذایی گفت که امریکا میخواهد با ایران در جهت "عادی سازی" رابطه مذاکره کند. این اولین بار در رابطه ایران و امریکا در بعد از انقلاب است که دولتی در امریکا حرف از عادی سازی رابطه میزند. همانطور که بارها در این دوسال گذشته گفته ام، دولت ترامپ هم یک تهدید جدی است و هم یک فرصت جدی.
آیا ترامپ برای مطرح کردن "مذاکره بدون پیش شرط" جدی است؟
امیراحمدی: دولت ترامپ برای مذاکره با ایران هیچوقت "پیش شرط" نداشته است. آن ۱۲ موردی هم که آقای پمپئو وزیر امورخارجه امریکا مطرح کرد "پیش شرط" نبودند بلکه خواست های امریکا در مذاکره با ایران هستند. بخشی از این خواست ها جوک هستند مثل رعایت حقوق بشر،اما بخش دیگری از آنها جدی هستند و ایران هم باید بداند که اگر سر میز برود با آن خواست ها بطور جدی مواجه خواهد بود. نظیر تکلیف باقی مانده صنعت غنی سازی، موشکها، و رفتارهای منطقه ای ایران. در واقع هدف از آن ۱۲ ماده بدست دادن تعریفی از "مذاکره جامع" بود که آقای ترامپ قبل از پمپئو مطرح کرده بود. ضمنا، این خواست ها، جدی و غیر جدی انها، از منظر موضع مذاکره مطرح میشوند و اگر ایران هم بخواهد مذاکره کند حتما باید فهرست خودش را روی میز ببرد. این را هم تاکیدا اضافه کنم که اگر ایران بخواهد با امریکا مذاکره کند، حتما باید آن یک مذاکره جامع باشد. مذاکره موردی با امریکا برای ایران سم مهلک است.
ایا می تواند از نظر زمانی بین مطرح کردن بحث مذاکره تا یک هفته مانده به دور اول تحریم ها ارتباطی متصور شد؟
امیراحمدی: دیپلماسی عمومی بخش بزرگی از دیپلماسی در دنیای شبکه های اجتماعی و انقلاب اطلاعات است. آقای ترامپ ضمن اینکه در پیشنهاد مذاکره جدی است، ایشان ضمنا میخواهد به دنیا حالی کند که اگر مجبور به برگرداندن تحریم ها شده برای این است که ایران حاضر به مذاکره نیست. این موضع بهش کمک میکند که نظر کشورهای زیادی را برای حمایت از تحریم ها جلب کند. عین همین کلک را عراق به ایران زد. بعد از سالهای اولیه جنگ وقتی صدام حسین دید که در ایران شعار "جنگ جنگ تا رفع فتنه" داده میشود، یکهو صلح طلب شد و خواهان مذاکره و اتش بس گردید. متاسفانه این شگرد کار کرد و دنیا را برای صدام مثبت و برای ایران منفی کرد.
خبری از سوی روزنامه کویتی الجریده امد که اسپاتنیک هم انرا منتشر کرد مبنی بر اینکه ترامپ هفت پیش شرط ایران را پذیرفته است. شامل بازگشتن امریکا به برجام، توقف تهدیدات نظامی، تضمین برای حفظ نظام، وتوقف فشارهای اقتصادی منجمله آزاد گذاشتن کمپانی های اروپائی برای کار با ایران. آیا این خبر میتواند درست باشد؟
امیراحمدی: اول، این خبر کذب محض است. دوم، ترامپ نمیتواند چنین "شروطی" را بپذیرد چون بعدش از واشینگتن باید فرار کند. سوم، این خبر بخشی از اطلاعات غلطی است که در حوزه روابط ایران و امریکا و امر مذاکره در سطح منطقه و دنیا این روها پخش میشود و اهداف متفاوت دارد. احتمالا، عرب ها میخواهند با پخش چنین دروغ هائی راه هرنوع مداکره ای را بر ترامپ ببندند. انها میخواهند اینطور تداعی کنند که اگر مذاکره ای شروع شد برای این است که ترامپ امریکا را به جمهوری اسلامی فروخته است. اسراییلی هم میتوتنند پشت این خبر و دقیقا با همین هدف باشند. از طرف دیگر، کسانی از موافقین مذاکره با امریکا در ایران هم میتوانند پشت سر این خبر جعلی باشند تا اینطور تداعی کنند که اگر میخواهند مذاکره کنند برای این است که امریکا شروط ایران را پذیرفته است. خود امریکائیها هم میتوانند پشت سر این خبر کذب باشند تا توجه رهبران ایران را به بیراهه بکشانند و انوقت برنامه های مخفی موازی خودشان را علیه کشور پیش ببرند. مهمترین هدف امریکا این روزها ایجاد دشمنی در صفوف نطام است. و اما انچه که باعث تعجب من میشود این است که در ایران حتی "روشنفکران" هم این نوع اخبار جعلی را باور و پخش میکنند.
به نظر شما تحریم ها تا چه اندازه بر اقتصاد ایران تاثیر گذار خواهند بود؟ فرو پاشی اقتصادی در اثر تحریم ها که افراد بدبین مطرح می کنند تا چه میزان به واقعیت می تواند نزدیک باشد؟
امیراحمدی: تحریم ها البته روی اقتصاد ایران تاثیر خواهند داشت اما مشکل اقتصاد ایران فقط تحریمها نیستند. تا جائی که اطلاع دارم تحقیقات مجلس نشان داده که تحریمها تنها ۲۰ درصد مشکل اقتصاد ایران هستند. بقیه ۸۰ درصد به سیاست های اشتباه و مدیریت های ضعیف مربوط میشوند. اینکه این همه از تحریم علیه نفت میترسیم برای این است که دولت های اسلامی در این ۴۰ سال نتوانسته اند وابستگی ارز خارجی کشور به بخش نفت را بطور قابل قبولی کاهش دهند. صادرات غیر نفتی رشد کرده است اما عمده انها هم از مشتقات نفت هستند مثل پتروشیمی. این را هم یادآوری کنم که نفت حدود ۲۰ درصد تولید ناخالص ملی کشور است ولی تاثیرش بدلیل ارزآوری آن روی اقتصاد ۸۰ درصد. این یعنی کار در یک جایی لنگ دارد و انجا هم سیاست گذاری و مدیریت است.
آیا اهتمامی از مجموعه حاکمیت اعم از دولت، مجلس و قوه قضائیه را در راستای کاهش تاثیر تحریم ها مشاهده می کنید؟
امیراحمدی: دولت این اواخر چند حرکت خوب در رابطه با کنترل بازارهای ارز و واردات کشور کرده است اما متاسفانه این سیاستها با تاخیر بسیار شروع شدند و در اجرای انها هم کوتاهی شد. بزرگ ترین مشکل دولت روحانی بی توجهی ان به مفاسد اقتصادی و عدم تعقیب جزائی بذهکاران است. متاسفانه سیاست های کنترلی ایشان هم به قیمت ارز و نوع واردات محدود شد در حالیکه باید کنترل شدید روی قیمت ها (مخصوصا نیازمندیهای عمومی و طلا)، سود بانکها، رباخواری، و فرار سرمایه هم اعمال میشد. متاسفانه دولت آقای روحانی توانائی چنین کنترل هائی را از دست داده است.
دولت و نهادهای اقتصادی در شرایط تحریم چه کنند تا تاثیرات تحریم را حداقل کنند؟ راهکارهای خود برای جلوگیری از بحران یا در حالت بدبینی فروپاشی اقتصادی را بفرمایید؟
امیراحمدی: متاسفانه نهاد های اقتصادی بسیار ناهماهنگ، رقابتی، و غیر مسئولانه عمل میکنند و هر یک بدنبال منافع خصوصی خودش است. دولت، مجلس و قوه قضائیه هم با مشکلات اقتصادی کشور و فساد گسترده به اشد غیر مسئولانه مواجه شده اند. بخشی درون انها خود از عوامل این بی انظباتی ها، بی قانونی ها و مفاسد هستند. بنظرم باید یک نوع "حکومت نظامی اقتصادی" بر کشور حاکم کرد که در چهارچوب ان قانونمندی و انظباط اقتصادی را با اشد کنترل و تحکیم پیش برد. باید برای این منظور تشکلی از نظامیان و عوامل سالم قوای سه گانه کشور تحت نظارت مستقیم رهبری ایجاد شود. این تشکل باید بدون هیچ گذشت و رعایتی هر انکس یا هر ان سازمانی که در جهت عکس خواست های عمومی حرکت میکند را تنبیه کند.
بهترین پلیس برای این منظور مردم و مطبوعات هستند که باید این مفسدین و قانون شکنان را افشا کنند. بنظر من حتی مردم باید گاهی هم که مقامات مسول کم کاری میکنند خود راسا وارد عمل شوند و در جهت ایجاد انضباط و قانونمندی اقتصادی اقدامات تنبیهی مردمی اعمال کنند ("اتش به اختیار" در حوزه اقتصاد). بنظر من تنها راه جلوگیری از تعمیق بحرانها و فروپاشی اقتصاد کشور، اوردن مردم به میدان مدیریت زندگی اجتماعی در کشور است. متاسفانه مقامات کشوری دیگر توانائی ایجاد انضباط در خود و دیگران را ندارند و در چنین شرایطی فقط مردم خود میتوانند و باید ابتکار ایده و عمل را بدست بگیرند و تا حد اکثر ممکن انظبات لازم را ایجاد کنند. جامعه بدون قانون و انظباط، فرق نمیکند اقتصاد یا سیاست، قابل دوام نیست و دیر یا زود از هم میپاشد.
ایا با توجه به تاجر بودن ترامپ نمی توان با بده بستان های اقتصادی روابط را عادی کرد؟ به نظر شما چه پتانسیل اقتصادی بین دو کشور برای همکاری وجود دارد؟
امیراحمدی: بزرگترین مشکل برجام بی توجهی آقای اوباما به منافع اقتصادی امریکا در مقایسه با رقبای اروپایی و چین بود. اگرچه ترامپ از برجام برای دلایل دیگری خارج شد اما اگر منافع اقتصادی امریکا بار بزرگی در برجام داشت ممکن بود حفظ شود. ترامپ یک بساز و بفروش و "قمار باز" است و در اقتصاد تا بخواهی برد و باخت داشته است. من از همان اوایل دولت ترامپ بارها گوش زد کردم که با این تاجر پول و ساختمان میشود کنار آمد و گفتم که ایران پیشنهاد مذاکره ایشان را جدی بگیرد. متاسفانه امروز دیگر کمی دیر شده است و اگر هم امکانی وجود دارد به اسانی قابل حصول نیست مگر اینکه طرحی نو دراندازیم.
ایران برای امریکا کماکان پتانسیل های اقتصادی وسیع در سرمایه گذاری در نفت و گاز، صنایع متوسط، کشاورزی و توریسم دارد. با یک "قمارخانه" در کیش و یک هتل پنج ستاره در تهران بنام ترامپ دل ایشان را میشود آب کرد. ایران از نظر نیروی کار بی مصرف مانده و منابع استخراج نشده هم در منطقه بی نطیر است. اقتصاد ایران هم گوناگونی وسیع دارد و "تک محصولی" نیست و این برتری دیگر اقتصاد ایران در منطقه است. اما، و این اما بزرگ است، برای اینکه بشود با این شیرینی ها دل ترامپ را آب کرد، باید حدی از مشکلات سیاسی ایران با امریکا و منطقه حل شود. امریکائیها "مادی" هستند اما نه انقدر که تهران سالهاست فکر میکند. انها افکار عمومی و ارزش های فرهنگی و انسانی خاص خودشان را هم دارند.
ایا مطرح کردن بحث بستن تنگه هرمز در شرایط کنونی را مناسب می دانید چون این اقدام و حتی تهدید به نوعی اروپا را که با ایران بوده و مصرف کننده نفت نیز است را از ما دور کند؟
امیراحمدی: تهدید در مقابل تهدید ممکن است قابل قبول باشد اما تهدید بدون دلیل حتما در روابط بین الملل مضر است. متاسفانه "تحریم" تهدید حساب نمیشود و بنابراین تهدید آقای روحانی بی دلیل بود. ضمنا امریکا از "جنگ" با ایران حرفی نزده است که آقای روحانی از کلمه "جنگ" استفاده کرد. بیشترین صدمه بستن تنگه هرمز هم متوجه خود ایران میشود که بیش از ۷۰ درصد تجارت خارجی اش از ان طریق انجام میگردد. بعلاوه، تهدید بدون پشتیوانه سم مهلک است. واقعیت این است که نه ایران تنگه را میبندد و نه توانایی بسته نگهداشتن ان برای یک مدت طولانی موثر را دارد. تصادفا، ترس من از این است که خدای نکرده مشکل ایران و امریکا بالا بگیرد که در آن صورت خود امریکا حتما اقدام به بستن انتخابی تنگه را خواهد کرد. نیروهای نظامی کشور البته بسیار توانمند هستند اما در وضعیت ناهماهنگی بین آنها و دولت آقای روحانی، زور انها ممکن است بمقدار زیادی بهدر برود عینا بهمان شکل که در زمان جنگ با عراق بین آقای بنی صدر و نیروهای نظامی در جبهه پیش آمد.
چه طیف های در درون حاکمیت مخالف و چه طیف های موافق مذاکره با آمریکا هستند و آیا در پشت این دیدگاه منافع اقتصادی پنهان است یا تفکر ایدولوژیک؟
امیراحمدی: در یک تقسیم بندی کلی، میشود گفت که اصلاح طلبان حکومتی و دولتی ها طرفدار مذاکره، و نیروهای انقلابی، در راس آنها سپاه، مخالف مذاکره هستند. سرداران سلیمانی و جعفری در مخالفتشان با مذاکره مجدد با امریکا بسیار صریح بوده اند و دولت را هم از "دیدار" با ترامپ برحذر داشته اند. آنها در خط "مذاکره نه" رهبری قرار دارند. این را هم گوشزد کنم که مخالفت نیروهای انقلابی با مذاکره دلایل ملی و استقلال طلبی دارد و نه اقتصادی. آقای روحانی تهدید کرده است اما درباره مذاکره مجدد با امریکا صراحت نداشته است. ایشان از دست ترامپ برای خروج از برجام "سوگولی" خود جدا عصبی هست ولی بنطر میرسد که اگر از رهبری علامت مثبت بگییرد بسرعت بسوی میز مذاکره میدود.
اکثریتی از مردم ایران مردد بنظر میرسند. انها بعد از برجام نه به توانائی دولت برای یک مذاکره خوب اعتماد دارند و نه حتی مطمئن هستند که نتیجه مذاکرات بنفع انها خواهد بود. متاسفانه وضعیت اقتصادی مردم بعد از برجام حتی بدتر هم شد. با این وجود مردم ایران صلح طلب هستند و میخواهند کشورشان از گزند تهدید و جنگ حتما مصون بماند. در همین حال هم انها خواسته هایشان را بطور فزاینده ای به خیابانها کشانده اند و امیدوارند که توجه مقامات کشئور را به وضعیت اسفبار زندگی خود جلب کنند. این وسط کسانی هم بدلایل شخصی یا منافعی طرفدار یا مخالف تحریم هستند. مثلا، سرمایه داران صنعتی و نیروهای کارگری کشور طرفدار مداکره اند ولی قاچاق چیان، سوداگران تحریم، و رانت خواران دولتی و غیر دولتی مخالف مذاکره هستند.
در همینجا هشدار بدهم که حکومت اسلامی تا وقتی که این دوگانگی برای مذاکره درون آن جاری است نباید روی میز مذاکره برود. قبل از قبول مذاکره، نظام باید به یک انسجام فکری و عملی درون نیروهای خود رسیده باشد. در همین حال هم نظام باید با یک طرح نو وارد این میدان شود و این طرح هم یک سری تعییرات ساختاری درون نظام و دولت را میطلبد چه در غیر اینصورت مذاکره با ترامپ نتیجه ای جز از دست رفتن بخش دیگری از منافع کشور نخواهد داشت. و اما از جمله این تغییرات ضروری: باید با چهرهای دولتی جدید ( مثلا دولت نیمه نظامی)، و با تیم مذاکره بسیار وسیع و با صلابت و آزموده (مثلا مخلوطی از نظامیان، حکومتی ها و متخصصین "غیرخودی") وارد این میدان شد. ضمنا با همان روش مذاکرات برجام (مثلا شتاب زدگی)، با همان نحوه فکر ( مثلا هر توافقی بهتر از عدم توافق است)، و با همان اهداف (مثلا رفع تحریم ها) نباید سر میز مذاکره حضور یافت. دوباره تاکید کنم که هر مذاکره ای با امریکا باید جامع باشد و مذاکره موردی برای ایران حتما سم خطرناکی خواهد بود.
آیا تحولات اخیر بازار ارز و سکه را تا چه میزان مربوط به نزدیکی زمان تحریم ها می دانید؟ آیا انتظارات آحاد اقتصادی بر تورم شرایط بد نیست که بازار هجوم آورده اند؟
امیراحمدی: اقتصاد امروز به مقدار زیادی متاثر از "انتظارات" نیروهای اقتصادی هست. این انتظارات بر عرضه و تقاضا تاثیرات شگرف دارند. اینکه نیروهای اقتصادی انتظار دارند که تحریمها در راه هستند و انها روی قیمت ها تاثر خواهند گذاشت عامل مهمی در بی ثباتی اقتصادی، ازجمله قیمت ارز و طلا، است. اما این کل داستان نیست. اقتصاد ایران بسیار نامتعادل رشد کرده است و فقر و ثروت با شکاف بسیار عمیقی از هم فاصله دارند. طبقات ثروتمند انچنان ثروت ریالی ای دارند که با آن دلار یا طلا را بهر قیمتی میتوانند بخرند. در همین حال هم این ثروتمندان اعتماد چندانی به توانایی دولت برای حفظ دارایی خود ندارند. این است که انها ثروت خود را هرچه بیشتر بسوی نقدینگی قابل انتقال میبرند. دولت هم بدلیل فشار و فساد اقتصادی خود عامل دیگری برای بی ثباتی در بازار های ارز و طلا و غیره شده است. بعبارت دیگر، تهدید تحریمها، ناکارآمدی دولت و عدم احساس امنیت ثروتمندان سه عامل عمده بی ثباتی اقتصادی در ایران هستند.