استیضاح دوم و پسزمینههای مهم
زیتون - شاید رئیسجمهور ایران، هیچگاه به این اندازه گرفتار تناقض نشده است. در شرایطی که در چند ماه گذشته، حسن روحانی به خاطر جلب حمایت و به منظور کاستن از میزان فشارهای داخلی، به طور کامل وارد صف راستها شده، در همان حال تلاش کرده تا دلایل فلج اقتصادی و بحران ارزی و پولی را به همان راستهایی نسبت دهد که خود عبای آنها را بر دوش انداخته است. این رفتار عجیب روحانی، نتایج و پیامدهایی داشته که اگر چه در کوتاه مدت تا حدودی به نفع او تمام شده و فعلا شخص رئیسجمهور را وارد دایره گستردهی «دیگری» نکرده و او را «خودی» به حساب می آورد، اما هزینههای سنگینی بر دوش رفقا و همراهان روحانی و کل کشور گذاشته است.
این روزها، او نه حاضر است در تصمیمهای سیاسی خود، مانند هاشمی روی حرف خودش بایستد و با ابزارهای مختلف دیگران را اقناع کند و نه توان و امکان آن را دارد که خامنهای وار، به سطحی از قدرت دست پیدا کند که کسی جرات نظارت و انتقاد نداشته باشد. اگر قرار بر مقایسه باشد، روحانی در دفاع از تصمیمات خود و رفقایش، حتی در قد و قواره احمدینژاد هم ظاهر نشده و کاراکتر سیاسی محافظهکار و عافیتطلب او، خیلی وقتها این باور را در ذهن رایدهندگان به وجود میآورد: «این کاره نیست!»
گردش به راست روحانی نه تنها اصلاحطلبان و رایدهندگان به روحانی را نومید کرده بلکه اساسا این باور را بهوجود آورده که در ایران، نهادی به نام دولت و مقامی به نام رئیسجمهور هیچکاره است و همهچیز بر محور ارادهی صاحبان اصلی قدرت، نهاد رهبری و نظامیان کشور است. اما آیا واقعا چنین است؟ واقعا دولت برای حل مشکلات اقتصادی، هیچ ابزار، توان و امکان خاصی در اختیار ندارد؟ در جواب به چنین سوالی و سوالات نظایر آن، میتوان گفت: قدرت در ایران، تا حد زیادی در دست رهبر و تشکیلات عریض و طویل بخشهای نظامی، اطلاعاتی و اقتصادی سپاه، قوه قضائیه، شورای نگهبان، صدا و سیما، آستان قدس رضوی و نهادهای موازی دیگر است. اما این همه ماجرا نیست و چنین نیست که رئیسجمهور هیچکاره باشد. اگر قرار باشد چنین استدلالی را به عنوان قاعدهی خللناپذیر قبول کنیم، در این صورت هیچ مسئولیتی بر دوش رئیسجمهور و هیات دولت باقی نمیماند و آنان میتوانند تا ابد، تمام مشکلات را به دیگران ربط دهند.
دولت، اگر نه به اندازه کافی، اما دست کم در سطحی قابل توجه، توان، امکان و اختیار هم دارد و چنین نیست که تصمیمات وزرا، هیچ نقشی در مسائل کشور نداشته باشد. به عنوان مثال، تنظیم سیاست پولی و ارزی در چند ماه اخیر، که منجر به از دست رفتن دهها میلیارد دلار ارز ایران و آب شدن هزاران میلیارد تومان از ثروت و سرمایه مردم شده، ارتباط مستقیمی دارد با خواست و تشخیص و ابلاغ تصمیماتی که توسط تیم اقتصادی روحانی اتخاذ شده وافرادی نظیر جهانگیری، نوبخت، نهاوندیان، شریعتمداری، کرباسیان و مدیرعامل پیشین بانک مرکزی، در آن نقش داشتهاند. بنابراین گردش به راست روحانی و در عین حال مظلومنماییهای او در مورد میزان قدرت و اختیارات دولت و محدودیتهایی که بر سر راه او و رفقایش وجود دارد، پیش از آن که همچون حقیقت در نظر آید، به مثابه تلاش برای توجیه و فرار، مورد ارزیابی قرار میگیرد.
وقتی که علی ربیعی در مجلس شورای اسلامی مورد استیضاح قرار گرفت، عدم حضور روحانی در مجلس، مانند نوعی قهر و نشان دادن عصبانیت تحلیل شد اما در مورد کرباسیان، چنین چیزی قابل توجیه نیست. اینکه روحانی افراد ناتوانی را با وجود مخالفت تمام مشاورین امین و اصلاحطلبان و دیگران به عنوان وزیر معرفی میکند، به هیچوجه زیر بار تغییر و اصلاح کابینه نمیرود و در زمان استیضاح نیز از آنها دفاع نمیکند، پیش از آنکه نشان دهنده خشم و غضب او نسبت به مجلس باشد، اثباتگر این واقعیت است که شخص روحانی، چنان عافیتطلب شده که نه تاب و توان تحمل فشار دارد و نه حاضر به شنیدن انتقاد و سوال است. شاید او میخواهد هر جوری شده این چند سال دولت دوم خود را به پایان برساند و در گوشهای بنشیند و کتاب بخواند. شاید هم خیالات دیگری در سر دارد که برای پرداختن به آنها، خیلی زود است.
استیضح وزیر اقتصاد کرباسیان، با وجود تمام فشارهای ولاییها و راستیها، در فضایی صورت گرفت که کسی را ناراحت نکرد! همه یک جورهایی از کنار نهادن کرباسیان خشنود شدند. حتی الیاس حضرتی اصلاحطلب هم در موافقت با استیضاح، رساتر و بلندتر از دیگران صحبت کرد و در این میان مصالحهجویی پزشکیان که میگفت؛ همه ما مقصر این وضعیت هستیم، همچون طنز به نظر میرسید.
یکی از فرازهای سخنان حضرتی این بود که می گفت باید روحانی و نوبخت را استیضاح میکردیم اما زورمان فقط به وزیر اقتصاد رسید. این گفته حضرتی نشاندهنده این است که مقاومت و لجبازی روحانی در دفاع از نوبخت و سایر نورچشمیهای نیاوران، خیلیها را عصبانی کرده و ممکن است این رشته سر دراز داشته باشد.
حال باید دید در نشست سوال از خود رئیسجمهور چه خواهد شد. آیا روحانی با آن ادبیات پرطمطراق که توان جذب دلها و جلب اذهان را ندارد، میتواند در برابر ولاییها و پایداریها و دیگران، دفاع جانانهای کند و میدان معرکه مجلس را به فرصتی برای بیان نکات مهم و روشنگر تبدیل کند، یا همچنان بر مسیر انتقادناپذیری، ترس و عافیتطلبی، گام بر خواهد داشت.
*نام نویسنده نزد زیتون محفوظ است.