Monday, Sep 3, 2018

صفحه نخست » جناب دکتر نوری زاده و حسینی ری استارت!؛ ف. م. سخن

F98F45EB-A3D2-461E-9BFB-EFBACB585670.jpegبسم الله الرحمن الرحیم
فَاللَّهُ خَیْرٌ حافِظاً وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
خداوند بهترين حافظ است و او مهربان ‌ترين مهربانان است...

پس از خواندن دعا، و سه چهار مرتبه فوت کردن به دور سر خودم، و دست به سوی آسمان برداشتن برای دوری از قضا و بلا، اقدام به نوشتن این مطلب می کنم!

معمولا وقتی مطلبی می نویسم که آخر عاقبت خوشی برایش متصور نیستم، دستان ام شروع می کند به لرزیدن و از یک طرف شیطان کوچولوی سیاه رنگ روی شونه ی اون گربه هه «تام» انگشتم را می کشد به طرف کی برد تبلت، و از طرف دیگر اون فرشته ی سفید رنگ روی اون یکی شونه تام انگشت ام را می کشد در خلاف جهت که ای سخن! خر نشی بنویسی! برو زندگی ات رو بکن! کم از دست زبان ات کشیده ای که حالا می خواهی باز هم «ریکس» کنی؟!

حالا وسط این حیص و بیص دقت ادبی ام شکوفان می شود و بر می گردم به فرشته هه می گویم حرف زدن ات را درست کن! ریکس نه! ریسک!

آخر چند روز پیش دیدم آقای سازگارا در گفت و گویش با دکتر نوری زاده به لگد گفت «لقد» و ناراحت شده بودم که چرا بعضی دوستان با سواد، در تلفظ کلمات دقت نمی کنند، مثل یکی دیگر که الان اسم اش یادم نیست که تووی برنامه اش به همسایه گفت همساده!

حالا اینها را ول کن برو بچسب به اصل مطلب.

والله ما جناب دکتر نوری زاده را دوست داریم و بدبختی ما این است که هر که را دوست داریم فکر می کنیم باید از او انتقاد کنیم که اشتباه اش را تصحیح کند. ولی خب طرف مقابل که این چیزها را نمی داند. یکهو می زند به تیر و تار آدم، طوری که آدم به خودش می گوید حالا بذار بگه لقد! تو مگه علامه قزوینی هستی که آدم ها را می خواهی تصحیح و صاف کنی! برو زندگی ات را بکن!

ولی این شیطان و فرشته ی روی دوش «تام» آن قدر ما را می کشند تا بالاخره انگشت می رود روی کی برد و مثل انگشت های ایوگینی کیسین روی کلیدها به رقص در می آید! کارش هم که تمام شد می گوید آخیش!

بالاخره ما هم وظایفی در قبال مردم مان داریم. مثلا جناب دکتر نوری زاده اگر در باره ی دلقک روانی یی که معلوم نیست اصولا با «ری استارت» اش چه خرابکاری یی در کار اپوزیسیون می خواهد بکند در برنامه ی «شما و ایران فردا»یش می گوید من به حسینی احترام می گذارم و او را کسی معرفی می کند که با او اختلاف سلیقه دارد، دیگر فرشته ی سفید کی باشد که بخواهد جلوی نوشتن مرا بگیرد.

فقط ترس ام این بود و هست که اگر چیزی در باره ی جناب دکتر بنویسم، خدا نکرده حمل بر این کنند که چون عذر مرا از «ایران فردا» خواسته اند اقدام به چنین نوشتنی کرده ام که از من دور باد، و من اگر در «ایران فردا» هم شاغل بودم، باز همینی را می نوشتم که الان دارم می نویسم.

عزیزی از بزرگان ادبیات معاصر که برای این که conflict of interest پیش نیاید اسم شان را نمی برم برایم نوشت که «چیزی در باره ی مسخره بازی حسینی ری استارت و منصور اسانلو و اینا بنویس که معلوم نیست دارند چه آشی می پزند» که خدمت شان عرض کردم والله نوشتن در باره ی حسینی، کفاره دارد و اهمیتِ بیهوده دادن به او است که حالا که جناب دکتر یادی از این موجود عجیب الخلقه ی «قابل احترام» کردند، گفتم با یک تیر دو نشان بزنم که حیف از همین یک تیر!

در مقامی نیستم که بخواهم جناب استاد نوری زاده را راهنمایی یا به قول حسین شریعتمداری -نستجیربالله- نصیحت کنم که ایشان جایگاه رفیع خود را دارند و منِ درویش یک لاقبا کلبه ی درویشی خودم را. ولی می خواهم به جوانان عزیزی که شاید اینجا را بخوانند عرض کنم که مواظب باشید با طناب حسینی و ری استارت تووی چاه نروید که چاهی ست از نوع چاه خلا و هخا!

بیشتر هم نمی نویسم چون اگر همین دو کلمه حرف مرا نپذیرید، امیدی به پذیرفتن تان نخواهد بود و نوشتن و گفتن من بی فایده خواهد بود.

با عرض پوزش از استاد ارجمندم جناب دکتر نوری زاده با این امید که با خواندن این چند خط نظر مخالف، عصبانی نشوند و نخواهند ما را مثل اسراییل از روی زمین حذف کنند!

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy