ایران بریفینگ / در دیماه سال ۱۳۹۱ محمد شریعتمداری گفتگویی با روزنامه اعتماد کرده است که در حال و هوای آن روزها کمتر خوانده شد، او به نکات بسیاری در این مصاحبه اعتراف کرده است؛ از بنیانگذاران وزارت اطلاعات گرفته تا ارتباطاتش با رهبری و ریشهری و ...
نکته جالب وی و بسیاری دیگر از همراهانش در آن روزهای سیاه دهه ۶۰ و ۷۰ این است که اکنون بسیاری از آن افراد اصلاحطلبهای دو آتیشه و ضد خشونت شدهاند بیآنکه توضیحی درباره گذشته خود و یا چرخش فکریشان بدهند.
خواندن گفتگوی شریعتمداری یکچیز را برای ما یادآوری میکند که چرا «حافظه تاریخی» ما دچار آلزایمر شده است؟
او در این گفتگو ضمن آنکه میگوید ما موظفیم که تشکیلات وزارت اطلاعات را در هیچ دورهای لو ندهیم و جزو تعهداتمان است و طبیعی است که من درباره این چیزها صحبت نکنم اما از نقش حجاریان و مادرشاهی و دیگران میگوید.
میگوید آقای ریشهری پاک دست و کار اقتصادی را درحالیکه از دولت حقوق میگرفتیم «حرام» میدانست اما میپذیرد که BMW وارد کرده و ۵۰درصد سهیم بوده ولی خی سود آنچنانی برایش نداشته!
نکته جالب زندگی شریعتمداری همچنان که در مطلب پیشین ایران بریفینگ هم آورده شد ظاهراً قرار است او همیشه در جمهوری اسلامی باشد!
نگاهی بیندازیم به دولتهای جمهوری اسلامی:
شورای انقلاب و دولت موقت: ۱۵ بهمن ۱۳۵۷ تا ۱۵ بهمن ۱۳۵۸ (در این ایام متصدی امنیتی شورای انقلاب و فرمانده اطلاعات کمیتههای انقلاب اسلامی بوده است)
دولت محمدعلی رجایی / محمدجواد باهنر / دولت موقت و اضطراری محمدرضا مهدوی کنی: ۱۵ بهمن ۱۳۵۸ تا ۱۷ مهر ۱۳۶۰ (جانشین معاون امور انقلاب نخستوزیری بودند و همچنین عضو کمیته تأسیس وزارت اطلاعات در نخستوزیری)
دولت میرحسین موسوی / سید علی خامنهای: ۱۷ مهر ۱۳۶۰ تا ۱۲ مرداد ۱۳۶۸ (شریعتمداری این سالها از معاونان وزارت اطلاعات بودهاند)
دولت اکبر هاشمی رفسنجانی: ۱۲ مرداد ۱۳۶۸ تا ۱۲ مرداد ۱۳۷۶ (شریعتمداری در این سالها از سوی هاشمی رفسنجانی مسئولیت مساعدت و تقویت رهبری جدید را بر عهده داشتهاند، کار ساخت بیت رهبری، عضویت در هیات امنای ستاد اجرای فرمان حضرت امام و بعدها ریاست آن، معاون نظارت و حسابرسی دفتر رهبری و نماینده و بازرس ویژه خامنهای در کاروانهای حج در «بعثه مقام معظم رهبری» از دیگر سمتهای وی بوده است)
دولت سید محمد خاتمی: ۱۲ مرداد ۱۳۷۶ تا ۱۲ مرداد ۱۳۸۴ (در دو دولت وزیر بازرگانی بودهاند)
دولت محمود احمدینژاد: ۱۲ مرداد ۱۳۸۴ تا ۱۲ مرداد ۱۳۹۲ (مشاور عالی رئیسجمهور و همچنین رئیس کمیسیون اقتصادی شورای راهبردی روابط خارجی)
دولت حسن روحانی: ۱۲ مرداد ۱۳۹۲ تاکنون (معاون اجرائی رئیسجمهور و اکنون هم وزیر صنعت، معدن و تجارت هستند)
آیا در جمهوری اسلامی قحطالرجال است؟ در تمامی این قریب ۴۰ سال یعنی هیچ فرد لایق و بهتر از ایشان وجود ندارد و یا اینکه «سفره انقلاب» چسبندگی دارد؟
مصاحبه روزنامه اعتماد با محمد شریعتمداری در در دیماه سال ۱۳۹۱
اعتماد: آقای شریعتمداری نخستین تصویری که از شما به خاطر دارم به سال ۱۳۷۶ بازمیگردد، جایی در کنار آیتالله ریشهری و برخی از چهرههای امنیتی آن مقطع اقدام به راهاندازی جمعیت دفاع از ارزشها کردید اما پس از مشخص شدن نتیجه آرا به دولت سیدمحمد خاتمی پیوستید، آیا گفتمان مشترکی میان آقای ریشهری و خاتمی وجود داشت که شما پیشنهاد صدارت را در آن مقطع پذیرفتید؟
شریعتمداری: اولاً من تنها یکبار فعالیت حزبی کردهام و آنهم در جمعیت دفاع از ارزشها بوده است که در تأسیس این حزب خدمت حضرت آیتالله ریشهری بودم و در تأسیس حضور داشتم، اعضای جمعیت دفاع از ارزشها به این دلیل که محور کلانی مبنای شکلگیری یعنی دفاع از ارزشهای انقلاب اسلامی ایران بود طبیعتاً سلیقههای متفاوتی میتوانست در آن مشارکت کند، همچنان همه آنکسانی که در عرصه سیاسی داخلی سیاست ورزی میکنند مفتخر به این هستند که بگویند ما همه داریم از ارزشهای انقلاب اسلامی دفاع میکنیم، منتهی ما فکر میکنیم که برداشتمان از ارزشهای انقلاب اسلامی متفاوت است، لذا همه این جناحهای سیاسی که شما از آنها صحبت میکنید که مثلاً آقای خاتمی مسئولیت یکبخشی از آن را بر عهده داشتند آقای ریشهری با تأسیس جمعیت دفاع از ارزشها یک بخش دیگری را بر عهده داشتند، اینها در یک قول مشترک بودند و معتقد به این موضوع بودند، امروز هم اگر با همه این افراد صحبت کنید به همین موضوع اشاره میکنند، هم آقای حسینیان با هویت امروزشان و نه هویت آن روزشان و هم آقای احمد پورنجاتی با هویت امروزشان و نه هویت آن روزشان اگر سؤال بپرسید میگویند ما نظرمان دفاع از اصول و ارزشهای انقلاب اسلامی است اما برداشت از این اصول و ارزشها باهم متفاوت است و در عمل به اشکال با یکدیگر رسیدهاند. لذا محوریت در آن حزب موضوعی است که الآن درباره آن صحبت میکنیم و در یک قالب مرامنامهای نوشتیم و منتشر کردیم این امکان را فراهم کرده بود که اشخاصی با طرز تفکرهایی که در جزئیات ممکن بود یک تفاوتهایی با یکدیگر داشتند ولی بر یک محور مشترکی تشکیل یک حزب دادند چراکه فکر میکردند این اصول و ارزشها در معرض مخاطره است، مثلاً ممکن بود که یکی در جمع ما فکر کند که آزادیهای مشروع یک حق مسلم و مشروع ملت ایران است و یکی از بزرگترین دستاوردهای انقلاب ایران است و مثلاً حالا ممکن است تحت تأثیر برخی از اقداماتی که آن موقع در دولت صورت میگرفت احساس میکرد که این مسئله در حال محدود شدن است و همین مسئله باعث شد تا به جمعیت دفاع از ارزشها بپیوندد، یکی همفکر میکرد دفاع از ایثارگری، دفاع از مقاومت در برابر سختیها، دفاع از پایداری از اصول و ارزشها که عدهای فکر میکردند در آن مقطع در حال حاشیهنشین شدن است باعث شد به این حزب بیایند، یعنی با دغدغههای متفاوت اما حول یک مفهوم کلی باعث شد افراد متفاوتی به جمعیت دفاع از ارزشها بپیوندد.
اعتماد: محور فعالیتها جدا از این مفهوم کلی انباشت تجربه اعضای آن در حوزه امنیتی نبود؟
شریعتمداری: خیر، اصلاً، آدمهایی که در جمعیت دفاع از ارزشها بودند امنیتی نبودند یعنی افرادی با طرز تفکرات حضور داشتند.
اعتماد: یعنی غیر از آقای ریشهری، شما و حسینیان که سوابق امنیتی داشتید افراد دیگری که سابقه فعالیتهای اطلاعاتی و امنیتی داشته باشند نبود؟
شریعتمداری: خیلیها بودند، آقای الهام هم بود، هیأت مؤسس که پنج نفر بودیم اما اعضای شورای مرکزی که تعداد بیشتری بودند، آقای رازینی و الهام و آقای عباس زاده بودند.
اعتماد: چه کسی به شما پیشنهاد داد که وارد جمعیت دفاع از ارزشها شوید؟
شریعتمداری: من از تأسیس همراه آیتالله ریشهری بودم.
اعتماد: نه میخواهم بدانم که جرقه تأسیس یک حزب توسط آقای ریشهری به زمانی بازمیگردد که ایشان وزیر اطلاعات بودند یا اینکه پس از خروج از وزارت به فکر راهاندازی یک تشکیلات سیاسی افتادند؟
شریعتمداری: نه اصلاً، ربطی به وزارت اطلاعات ندارد، ایشان در دورانی که وزیر اطلاعات بودند هرگونه فعالیت سیاسی را برای افرادی که در وزارت اطلاعات فعالیت میکردند ممنوع کرده بودند و با نگاه حضرت امام به این موضوع نگاه میکردند.
اعتماد: یعنی آقای ریشهری حکم حرام بودن فعالیت سیاسی برای وزارتیها را داده بودند؟
شریعتمداری: بله آقای ریشهری میگفتند کسانی که در وزارت اطلاعات هستند اگر بیرون فعالیت سیاسی بکنند حقوقشان حرام است، بر همین اساس در آن مقطعی که ایشان وزیر اطلاعات بودند نه به این موضوع فکر میکردند و نه اجازه فعالیت سیاسی را به کارمندان وزارت اطلاعات میدادند، اینها برای بعد از دوران وزارت اطلاعات است.
اعتماد: با خروج آیتالله ریشهری شما هم از وزارت اطلاعات خارج شدید؟
شریعتمداری: بله.
اعتماد: معاونت اقتصادی وزارت را بر عهده داشتید؟
شریعتمداری: ما موظفیم که تشکیلات وزارت اطلاعات را در هیچ دورهای لو ندهیم و جزو تعهداتمان است! طبیعی است که من درباره این چیزها صحبت نکنم!
اعتماد: جنابعالی همراه آیتالله ریشهری در تأسیس وزارت اطلاعات بودید؟
شریعتمداری: بله در تأسیس وزارت اطلاعات با ایشان بودم!
اعتماد: پیش از حضور در وزارت اطلاعات هم گویا در اطلاعات نخستوزیری حضور داشتید
شریعتمداری: در دفتر معاونت انقلاب بودم که دفتر اطلاعات نخستوزیری هم یکی از شئون آن بود که دفاتر مختلفی مانند دفتر کردستان و سیستان و بلوچستان هم داشت!
یعنی در همان مقطع که آقای بهزاد نبوی و خسرو تهرانی در دفتر اطلاعات نخستوزیری حضور داشتند شما هم بودید؟
شریعتمداری: آقای بهزاد نبوی حضور نداشتند، آقای تهرانی بودند.
آقای حجاریان؟
شریعتمداری: ایشان هم تشریف داشتند!
اعتماد : با این تفاسیر که اگرچه همه شمارا بهعنوان یکمهره اقتصادی میشناسند اما سوابقتان بیشتر در حوزه فعالیتهای اطلاعاتی و امنیتی بوده است
شریعتمداری: کمیته مرکزی انقلاب اسلامی و کمیته استقبال از حضرت امام، ورودم به انقلاب است
اعتماد: سوابق قبل از انقلابتان چیست؟
شریعتمداری: قبل از انقلاب که ما دانشجو بودیم و اصلاً ورود به کار اجرائی نداشتیم، در دانشگاه کرمان الکترونیک میخواندم، با پیروزی انقلاب اسلامی به تهران آمدم برای اینکه اهل تهران بودم، وقتی تهران آمدم کار سیاسی را آغاز کردم، قبل از انقلاب هم نقش داشتیم، گروههای سیاسی تشکیل داده بودیم، کار انتشار اعلامیههای حضرت امام را بر عهده داشتیم که در فروردین ۱۳۵۷ منجر به دستگیری اعضای گروه شد که چهار نفر دستگیر شدند و بقیه اعضای گروه پراکنده شدند، به هر جهت از جوانی به کارهای مربوط به انقلاب مشغول بودیم، البته یک از این سایتها چند روز پیش خبری زده بود که فلانی برای انتخابات آمده است و گفته که من مرهون دو تا مسئله هستم یکی بستگی با مهدوی کنی و دیگری فعالیتهای امنیتی که نمیدانم این حرف را از کجا درآورده بود؟
اعتماد: مگر نسبتی با آیتالله مهدوی کنی دارید؟
شریعتمداری: بله نسبت داریم.
اعتماد: چه نسبتی؟
شریعتمداری:افتخار نسبت با ایشان راداریم!
اعتماد: اینکه با حضور برادر و پدرتان در دانشگاه امام صادق مرتبط نیست؟
شریعتمداری: خیر، پدرم که پیش از آیتالله مهدوی کنی در دانشگاه امام صادق حضور داشتند، البته ما با آقای حسینی (مجری برنامه اخلاق در خانواده) که در آن مقطع مسئول تشکیل دانشگاه امام صادق شده بودند نیز نسبتی داریم، بعد به دلایلی آقای حسینی کنار کشیدند و آیتالله مهدوی کنی آمدند که پدرم فعالیتش را در دانشگاه امام صادق ادامه داد، البته پدرم از پیش از انقلاب با آیه الله مهدوی کنی ارتباط داشتند، بههرحال ما در خانوادهای بزرگ شدیم که مسائل سیاسی بسیار بااهمیت بوده است و اعلامیههای امام را از دوران بچگی دیدهایم و امروز وارد مسائل انقلاب نشدهایم.
اعتماد: چه شد که وارد فعالیتهای امنیتی شدید؟
شریعتمداری: اینطوری به موضوع نگاه نکنید!
اعتماد: نگاه خوفناکی به فعالیت امنیتی ندارم!
شریعتمداری: نه میخواهم بگویم که مفهوم عام امنیت معجون با خیلی از این چیزهاست که میخواهم اینها را تشریح کنم، وقتی در کمیته استقبال فعالیت میکردم این کمیته معجونی از همه فعالیتها بود، من چون ورزش رزمی میکردم به یک عدهای دفاع شخصی یاد میدادم، عضو گروه پذیرائی کمیته استقبال هم بودیم که شام و ناهار میدادیم، در دبیرستان علوی که شوهرخاله من آقای شایسته رئیس این دبیرستان بودند و جلسات کمیته استقبال هم در دفتر ایشان برگزار میشد در آنجا همه نوع کاری بود، بعد هم که کمیته مرکزی انقلاب تشکیل شد و آیتالله مهدوی کنی آمدند خدمت ایشان حاضر شدیم! در آن زمان هم وقتی هواپیمای شکاری میخواست بلند شود کمیته مرکزی باید تصمیم میگرفت و اجازه میداد و اگر قرار بود نفت توزیع شود تصمیمش با کمیته مرکزی بود!
اعتماد :یعنی کمیته مرکزی خودش بهنوعی دولت موقت بود؟
شریعتمداری: دولت نبود اما عملاً کار دولت را انجام میداد!
اعتماد: در کمیته چه جایگاه و منصبی داشتید؟
شریعتمداری: در کمیته مرکزی هم پست میدادم هم لیست حقوق مینوشتم هم در واحد عملیات حضور داشتم و با ماشینهای گشتی عملیات میدادیم، یادم میآید یکی از آقایان که الآن هم مسئولیت بالائی دارند یک روز پشت فرمان نشسته بودند و من کنار دستش بودم که بلندگو را روشن کرد و فریاد زد که: «مردم به باند فرودگاه تیراندازی نکنید که هواپیمای مهاجم خودی است!» من هم به او گفتم: «آقاجان! هواپیمای مهاجم نمیتواند خود باشد!» یعنی آن موقع هم معجونی از کارها را انجام میدادیم! هر چهکار تشکیلاتیتر شد طبیعتاً من به آن سمتی رفتم که نیروی انسانی نیاز داشتند، مثلاً فرض کنید چائی هیأت امنائی میخواستند آنجا میرفتم، برای مثال حسابجاری کمیته یک حساب چهار امضا بود که امضای من بهاضافه امضای مرحوم افشار، آیتالله باقری کنی و آیتالله مهدوی کنی بود که نخستین حساب کمیته مرکزی انقلاب اسلامی همین حساب بود.
اعتماد : با چقدر سرمایه؟
شریعتمداری: سرمایهای نداشت، یک پولی را امام میدادند که همان پول را داخل یک ظرفی میگذاشتند که در طبقه بالای کمیته بود و هرکسی بر اساس نیازش از آن پول برمیداشت، یکی صد تومان، یکی دویست تومان، هرکسی بر اساس پولی که لازم داشت از داخل آن ظرف پول برمیداشت، یک روزی من رفتم به آقای باقری کنی گفتم: «حاجآقا، این کمیته ضابطه پرداخت دستمزد میخواهد!» که ایشان گفت: «بیا بنویسم» که کاغذی که آیتالله باقری کنی نوشتند را من دارم، ایشان نوشتند مجرد ۱۲۰۰ تومان، متأهل ۱۵۰۰ تومان و هر اولاد هم ۱۰۰ تومان که این شد نظام حقوق دستمزد کمیته انقلاب، بعد یک دورهای از کمیته که گذشت شرایطی به وجود آمد که یک سری از بچههای کمیته انقلاب در زمان شهید رجائی مخصوصاً در واحدهای مختلف و بیشتر در حوزه سیاسی به نخستوزیری منتقل شدند.
اعتماد : آقای بهزاد نبوی در آنجا معاون اجرائی ایشان بودند؟
شریعتمداری: بله ایشان معاون اجرائی شهید رجائی بودند، یک معاونتی هم بود با عنوان معاونت امور انقلاب که آقای چمران اداره میکردند، متصدی آن معاونت با آقای خسرو تهرانی بود، ایشان هم اتفاقاً دانشجوی دانشکده امام صادق بودند که البته در حال حاضر در دانشگاه ارشاد تدریس میکنند و بنده بارأی و نظر آیتالله باقری کنی و مهدوی کنی به نخستوزیری آمدم و جانشین آقای خسرو تهرانی در نخستوزیری شدم و در آنجا دفاتر مختلفی بود، کارهای مختلفی را در سطح کشور میکردیم، زمینههای تأسیس وزارت اطلاعات که مطرح شد طبیعتاً یکی از نهادهایی که در این زمینه نقش داشت، از این نظر که وقتی ساواکیها تظاهرات میکردند میگفتند که اینها تظاهرات میکنند دم در بروید ببینید چه خبر است؟ که این هم از موضوعات جالب است که انقلاب به پیروزی رسیده و جمهوری اسلامی تأسیسشده و خیلی از مقامات این نظام جدید توسط ساواک شکنجهشده بودند اما ساواکیها میآمدند جلوی در نخستوزیری و تظاهرات میکردند!
اعتماد :حقوحقوقشان را میخواستند؟
شریعتمداری: بله!
اعتماد: کسی از این ساواکیها را هم جذب اطلاعات نخستوزیری کردید؟
شریعتمداری: اصلاً بخشی از ساواک را ما مجدداً را اندازی کردیم! اطلاعات کشور در حوزه امنیتی کار سخیفی میکرد.
اعتماد : مثلاً؟
شریعتمداری: فرض کنید اگر ضد جاسوسی در ساواک بود و به این دلیل که این سیستم را آمریکائیها طراحی کرده بودند در حوزه شرق بیشتر تمرکز و قدرت داشتند.
اعتماد: ثمرهاش را هم بعداً در منحل شدن حزب توده دیدهایم
شریعتمداری: شاید، این را هم که گفتم به دلیل این بود که آمریکائیها اینجا بودند و طبیعتاً روی شرق باید بیشتر کار میکردند
اعتماد: چند درصد از ساواکیها را جذب کردید؟
شریعتمداری: خاطرم نیست ولی تعدادی از اینها که در حوزه امنیت در مسائل خارجی کار میکردند بهویژه در حوزه جاسوسی و ضد جاسوسی به کار گرفته شدند که اطلاعات از آنها گرفته شود و مشخص شود که چهکارهایی انجامشده است؟
اعتماد: امام در جریان جذب ساواکیها بودند؟
شریعتمداری: بله! حتماً! مسئولان دولت امام را در جریان گذاشته بودند!
اعتماد: پیشنهاد این کار را چه کسی داد و چه کسی نظارت بر این کار داشت؟
شریعتمداری: معاونت امور انقلاب نخستوزیری متصدی این کار بود که معاون نخستوزیر محسوب میشد و بالطبع خود نخستوزیر که شهید رجائی بودند مسئولیت این کار را بر عهده داشتند، ایشان هماهنگیهای لازم را با امام در این زمینه داشتند!
اعتماد: مسعود کشمیری را هم شما در اطلاعات نخستوزیری دیده بودید؟
شریعتمداری: من خوشبختانه ورودم در آنجا در یک مقطعی بود که انفجار صورت گرفت بود و درست همزمانشده بود با روزهایی که میخواستم وارد محیطی شوم که کار آنها بود، مثلاً شورای امنیت کشور!
اعتماد: پس مسعود کشمیری را میشناختید؟
شریعتمداری: بله او دبیر شورای امنیت کشور بود!
اعتماد: جانشین مسعود کشمیری در شورای امنیت چه کسی بود؟
شریعتمداری: آقای سعیدی که در حال حاضر در قم هستند و جالب اینجاست که دیدم پسرشان در دفتر آقای لاریجانی در قم کار میکنند.
اعتماد: این آقای سعیدی در حال حاضر مسئولیت ندارند؟
شریعتمداری: نه ایشان روحانی است.
اعتماد: چگونه به وزارت اطلاعات رفتید؟
شریعتمداری: دفتر امور انقلاب در اطلاعات نخستوزیری معجونی از همه این فعالیتها بود، وقتی قرار شد وزارت اطلاعات تشکیل شود خب، با آدمهایی که در این زمینه آشنایی داشتند، در نگارش، قانون اطلاعات را نوشتیم که توسط دولت تحویل مجلس شورای اسلامی شود. یک پرانتزی اینجا بازکنم، مشروح مذاکرات در مجلس پیرامون وزارت اطلاعات را در کتابی که آقای عمادالدین باقی نوشتهاند وقتی میخواندم با یک اسم مواجه شدم که کمتر کسی از این نام اطلاعات دارد و حرف میزند به نام جواد مادرشاهی که اطلاعات زیادی درباره ایشان موجود نیست! ایشان هم مقطع زمانی مشاور امنیتی رئیسجمهور وقت بودند، آقای مادرشاهی از اعضای سرشناس انجمن حجتیِه بودهاند، آقای حجاریان در آن مقطع زمانی که قانون وزارت اطلاعات قرار بوده در مجلس بررسی شود با اسم مستعار جهانگیر به مجلس میآمدند! برای تدوین این قانون دو نگاه وجود داشت، یک نگاه که متعلق به آقای حجاریان و دوستشان بود که قائل به وزارتی شدن اطلاعات بودند، یک نگاه هم متعلق به آقای مادرشاهی بود که بهعنوان مشاور امنیتی رئیسجمهور در جلسات حاضر میشد و قائل به سازمان اطلاعات بودند
چه سؤالهایی میپرسی! خیلی گفتگو امنیتی شد! اگر اجازه بدهی پاسخ این سؤالتان را بدهم که من سابقه امنیتی به قول شما داشتم چه شد وارد حوزه اقتصادی شدم
اعتماد: شما بفرمائید اما این سؤال را من دوباره خواهم پرسید!
شریعتمداری: اگر برسیم و چیزی به خاطر داشته باشم میگویم تا اینجا گفتم که نخستین حسابجاری کمیته انقلاب را امضا کردم، یعنی ورود من به حوزه فعالیتهای اقتصادی و مالی از کمیته انقلاب آغاز شد، بعد گفتند که نماینده به سازمان برنامه معرفی کنید که آقای طهماسب مظاهری معاون برنامه توسعه بودند و آقای موسی خیر رئیس سازمان برنامه بودند، من بهعنوان نماینده آیتالله مهدوی کنی و کمیته انقلاب به سازمان برنامه رفتم، مسئول ستاد سازمان برنامه شدم، در آنجا میخواستم بودجه کشور را بنویسم، بعد دوباره در دفتر امور انقلاب نخستوزیری که فعالیتهای متنوع داشت آمدیم، بعد به همراه آیتالله ریشهری به وزارت اطلاعات آمدیم که نگارش قانون، مسائل فکری و اندیشهای و تأسیس چنین نهادی مسئله مهمی بود که من در آنجا نقش داشتم، بعد وارد وزارت اطلاعات که شدیم بازهم حوزههای مختلفی از کار وجود داشت، یکی از کارهای وزارت نظارت بر امور اقتصادی بر اساس منافع نظام بود، در آنجا باز مسئولیت داشتم، پسازآن در وزارت بازرگانی که مشخص است حوزه کاریش چیست فعالیتم در حوزه مسائل اقتصادی از آن روز تابهحال ادامه داشته است، حوزه کاری من در آن ایام یک حلقه به هم متصل بوده است که رها نشده است، یک سری مشاغل مرتبط به هم بوده که جرم نیست و من به آنها افتخار میکنم چراکه خدمت به مردم بوده است!
اعتماد: برگردیم به آن سؤالی که پاسخ ندادید! چگونه با آیتالله ریشهری آشنا شدید و اینکه در بحث انتخاب وزیر اطلاعات که درنهایت آیتالله ریشهری انتخابات شدند گزینههای دیگری مانند اسدالله لاجوردی و مرحوم زوارهای هم اسامیشان بود که به ناگهان بحث شرط مجتهد بودن وزیر اطلاعات مطرح میشود و حکم اجتهاد آیتالله ریشهری توسط پدرزنشان که مرحوم آیتالله مشکینی بودند صادر میشود! همین حکم اجتهاد باعث میشود لاجوردی و زوارهای اسامیشان بهعنوان یکی از گزینههای وزارت اطلاعات حذف شد و درنهایت آیتالله ریشهری وزیر اطلاعات شدند! با توجه به اینکه در آن مقطع زمانی حضور داشتید و از نزدیک اتفاقات را دیدهاید چه شد که وزارت اطلاعات، وزارت شد و فعالیتهای اطلاعاتی به شکل سازمان اطلاعات به تصویب نرسید و اینکه چه شناختی از آقای جواد مادرشاهی دارید؟ از آقای حجاریان که درباره ایشان سؤال پرسیدم ایشان میگفتند که آقای مادرشاهی روی مسائل اطلاعاتی و سازمانها اطلاعاتی بسیار تسلط داشتند
شریعتمداری: من همیشه از آقای مادر شاهی ... خوب! ... شنیدم!
اعتماد: برخوردی با آقای مادرشاهی نداشتید؟
شریعتمداری: همکاری با ایشان نداشتم.
اعتماد: در دوران ریاست جمهوری آقا هم یادم میآید که ایشان در نهاد ریاست جمهوری هم فعالیت میکردند
شریعتمداری: بله خب، ایشان مشاور بودند و نخستین رئیس مرکز اسناد انقلاب هم بودهاند، هم آقای مادرشاهی و هم همسرشان خانم دکتر فیاض بخش که رئیس دانشگاه علوم پزشکی قم شدند، خانم دکتر فیاض بخش که جزو صد چهره برجسته زنان دنیا شدند، البته باید گفت که آقای فیاض در آن مقطع بیشتر از آقای مادرشاهی ظهور و بروز داشتند و ایشان یکزمانی هم معاون وزیر صنایع شدند و در حال حاضر هم سفیر ایران در امارات هستند، اینها همه آدمهای اهل کار و مطالعه بودند که ما همیشه خوبی اینها را شنیدهایم و این مسئله جدای از این است که ارتباط این دوستان با شیخ محمود حلبی در انجمن ضد بهایی چه بوده است!
اعتماد: شما عضو انجمن حجتیه بودهاید؟
شریعتمداری: عضو انجمن به این معنی که آقای مادرشاهی و دوستانشان حضور داشتند نبودم اما در دوران نوجوانی تا پانزده، شانزدهسالگی فکر میکنم همه پنجشنبهها هفت، هشتنفری مینشستیم و دعای فرج میخواندیم که یک معلمی داشتیم که شهید شدند، ایشان در همین زمینههای ضد بهاییت به ما درس میدادند ولی اینکه این سازمان فعالیتش چه بوده است خارج از بحث الآن ماست! من خیلی اطلاعات درباره این مسائل ندارم، به نظرم از آقای نهاوندیان سؤال بپرسید بهتر است!
اعتماد: چگونه با آیتالله ریشهری آشنا شدید؟
شریعتمداری: آیتالله ریشهری حاکم شرع دادگاههای ارتش بودند، درمجموعه های که ایشان بودند هم دفتر اطلاعات عملیاتی بود که در آنجا هم فعالیتهای اطلاعاتی میکردند، در مجموعه نخستوزیری که قبل از این عرض کردم یک سری ارتباطات با اینها برقرارشده بود که در این دغدغههای شرعی مداخله در منهیات بودیم، فکر میکردیم که بچههای مسلمان میآیند و میروند، درمجموعهای کار میکنند در حکم اولیه که بحث حکم ثانویه در مسائل اطلاعاتی پیش آمد و مسئله مهمی بود، برای مثال سر در سوراخ کلید مردم کردن کار بدی است ولی بنا بر حکم ثانویه ممکن است این کار واجب و لازم شود! اینها که این کار را میکنند دچار رذایل میشوند! ما این دغدغه را بهعنوان بچههای مسلمان داشتیم، در اوایل پیروزی انقلاب که ما بچههای انقلاب را دعوت کردیم و گفتیم بروید این کار را انجام بدهید نباید به حال خودشان رهایشان میکردیم، به این نتیجه رسیدیم که باید در این زمینه کاری کرد و بر همین اساس سراغ مجتهدی رفتیم به نام آیتالله ریشهری! آن موقع هم هنوز حکم اجتهاد آیتالله ریشهری توسط آیتالله مشکینی صادر نشده بود، ایشان هم بسیار با گشادهروئی ما را پذیرفتند، رذایل کار را با جمعی از دوستان بهصورت یک فهرست تهیه کردیم!
اعتماد: چه کسی پیشنهاد داد که سراغ آیتالله ریشهری بروید؟
شریعتمداری: فکر میکنم از همان موقع آقای خسرو تهرانی در این زمینه دغدغه داشتند! بچهها از ایشان سؤالات شرعی در حوزه فعالیتهای اطلاعاتی داشتند که آقای تهرانی نمیتوانستند پاسخ بدهند! هم نماینده ولیفقیه درمجموع باید مشخص میشد که خیلی تلاش شد که درنهایت باید سؤالات شرعی را باید از کسی پرسید برای کارهای اجرائی که امام، آیتالله صانعی را پیشنهاد کردند و سؤالات از ایشان پرسیده میشد درباره حضور در حوزه امنیت! عرض کردم معاونت امور انقلاب و معاونتی که آقای تهرانی اداره میکردند مجموعهای از فعالیتهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و امنیتی بود که بعدها در نخستوزیری تفکیک شد، یکی معاون سیاسی شد که آقای معیری مسئولیت این معاونت را بر عهده گرفتند، معاونت اقتصادی که مسئولیتش با آقای مشایخی بود که بعدها همه اینها زیرمجموعههای بیشتری شدند و در آن مقطع همه این کارها در یک مجموعه انجام میشد که آنهم بیشتر با گفتگوی شهید رجائی و آقای خسرو تهرانی به وجود آمد و پس از شهادت شهید رجائی این دغدغه در دولت میرحسین موسوی دنبال شد و آشنایی با آیتالله ریشهری از همینجا رقم خورد، البته من آشنایی کلی از ایشان داشتم که ازاینجا به بعد ارتباط من با آیتالله ریشهری به رابطه استاد و شاگرد تبدیل شد!
اعتماد: آقای حجاریان و پورنجاتی در این جلسات حضور داشتند؟
شریعتمداری: آقای حجاریان بودند اما آقای پورنجاتی در آن مقطع در شورای مرکزی جهاد بودند!
اعتماد: وزارت اطلاعات چگونه تشکیل شد؟ چرا سازمان اطلاعات نشد؟
شریعتمداری: یک عدهای در دعوای وزارت اطلاعات معتقد بودند که فعالیتهای اطلاعاتی در ایران باید در قالب یک سازمان اطلاعات انجام شود.
اعتماد: چه دلیلی را برای سازمان شدن اطلاعات ایران مطرح میکردند؟
شریعتمداری: به دلیل اینکه از فشارهای نظارتی دور باشد! میگفتند ماهیت این کارسازمانی است و نباید تحت نظر و سؤال باشد اما این مسئله هم دغدغه امام بود و هم اینکه ماها همفکر میکردیم که باید ساختار اطلاعات کشور به نحوی باشد که بتواند درباره عملکرد آن سؤال پرسیده شود و تحت نظارت باشد!
اعتماد: آقای شریعتمداری، وزارت اطلاعات فعالیت اقتصادی میکند؟
شریعتمداری: وزارت در زمان آغاز به کار فعالیت اقتصادی نمیکرد اما پس از چند ماه یک عدهای وارد فاز اقتصادی شدند که من مسئول شدم و رفتم تمام اموالشان را بررسی کردم و بخش قابلتوجهی از سرمایه اینها را گرفتم و گفتم که این مال شما نیست و از آنها گرفتم!
اعتماد: چه سالی؟
شریعتمداری: شصتوسه، شصتوچهار که تازه وزارت تأسیسشده بود!
اعتماد: با چه عنوانی کار اقتصادی میکردند؟
شریعتمداری: یکی از اسامی قرآنی را گذاشته بودند! فکر میکنم یاسین یا صافات بود! این تشکیلات را رسیدگی کردیم و دیدم که بخشی از این سرمایهای که اینها جمعآوری کردهاند درست نیست!
اعتماد: در چه زمینهای کار اقتصادی میکردند؟
شریعتمداری: بیشتر فعالیتهای تجاری بود، از آن زمان من دیگر از فعالیتهای اقتصادی وزارت اطلاعات خبر ندارم اما شنیدم که در زمان آقای فلاحیان فعالیت اقتصادی گستردهای صورت گرفته بود که یک روزی آقای یونسی در دولت گزارش میداد که من دنبال تعطیل کردن این ماجرا هستم!
اعتماد: حقوق کارکنان وزارت اطلاعات حقوقی مکفی هست که نخواهند وارد فضای اقتصادی بشوند؟
اعتماد: من اطلاعی ندارم!
اعتماد:با توجه با آشنایی و ارتباطی که با آقای ریشهری دارید چرا ایشان سکوت کرده است؟
شریعتمداری: ایشان در هیچ دورهای اهل سروصدا نبودهاند!
اما ایشان در دورهای که وزیر اطلاعات بودند ...
ایشان در هیچ دورهای اهل سروصدا نبودند! کار اطلاعاتیشان را میکردند!
آخرین باری که ایشان را دیدید کی بود؟
همین دو سه روز پیش!
چه سمتی در آستان حضرت عبدالعظیم حسنی دارید؟
عضو هیأت امنا و نماینده تامالاختیار آیتالله ریشهری در آستان هستم!
معاون اقتصادی نیستید؟
آستان معاونت اقتصادی ندارد.
آقای شریعتمداری، ماجرای واردات ماشینهای بی - ام - دبلیو توسط آستان حضرت عبدالعظیم چه بود؟
آستان دیگر هیچ فعالیت اقتصادی نمیکند و همه کارهایش را به ستاد اجرائی فرمان امام داده است!
از چه زمانی؟
از سه سال پیش تعطیلشده است! پیشازاین فعالیتهای اقتصادی برای ساختوساز حرم انجام میشده است که فعالیتهای اقتصادی بزرگی هم بود
اعتماد: بی - ام - دبلیو هم وارد کردید؟
شریعتمداری: درباره این مسئله باید بگویم که یکوقتی آقای علی نوریانی که نماینده واردات بی - ام - دبلیو به ایران بود مراجعه کرد آستان و یک قرآنی آورد و گفت که پدر من در نگارش این قرآن سهم داشته است و گفت که با این کار میخواهم منافع این کار خرج این مجموعه شود!
اعتماد: یعنی ایشان بخشی از سود واردات بی - ام - دبلیو را به آستان هدیه کرد؟
شریعتمداری: بله! ابتدا هم این کار ماهیت حقوقی نداشت، بعداً ایشان اصرار کرد که حالا که شما فعالیت اقتصادی دارید بیایید! و در این زمینه مشارکت، پنجاهدرصد سهم داشت! یک روزی ایشان آمدند و گفتند که بازار خاکستری تشکیلشده است! موضوع را طی نامهای به آقای دانش جعفری منتقل کردیم که این خودرو که گمرکیاش برای مثال بیست میلیون تومان میشود بعضیها با یک کارهایی ده میلیون گمرک میدهند و این خودروها را وارد کشور میکنند و نمایندگی این خودروها در حال ضرر دادن است که این بحث هم به چائی نرسید و درنهایت آقای نوریانی لطمه مالی بزرگی دید و طبیعتاً سود زیادی هم نتوانست به آستان بدهد و تنها مسئلهای که برای ما باقی گذاشت این بود که شما سؤال کنید که آستان بی - ام - دبلیو وارد کشور کرده است.