این روزها تیتر همهی رسانههای داخلی چندین کلمه از سخنانی ست که خامنهای در در اجتماع بسیجیان در «ورزشگاه آزادی» گفته است: «عظمت ایران، اقتدار جمهوری اسلامی، و شکست ناپذیری ملت ایران سه واقعیت انکار ناپذیر است». (۱)
این که خامنهای، به عنوان رهبر جمهوری اسلامی (که متاسفانه برخی از رسانهها از جمله بی بی سی فارسی، او را به غلط «رهبر ایران» مینامند)، پس از ۴۰ سال، به عظمت ایران و شکست ناپذیری ملت ایران اعتراف کرده، خود پیروزی بزرگی برای مردمان سرزمین ما میباشد؛ مردمانی که چهل سال شاهد تحقیر سرزمین و فرهنگ و تاریخشان از سوی این رهبر، رهبر قبلی، و کل سران انقلاب اسلامی بوده اند؛ مردمانی که بزرگان و رهبران سیاسیشان را، (با هر بدی و خوبی که داشته اند) عاشق ایران و ایرانی بودهاند، «طاغوتی» خواندهاند، محل زندگی یا آرامگاههاشان را ویران کردهاند، و یا با کلماتی تحقیرآمیز از آنها نام برده اند؛ مردمانی که چهارده سال است برای برگزاری روز کوروش بزرگ، بزرگترین و مهم ترین شخصیت سیاسی سرزمینشان، یا مراسم روز بابک خرم دین، قهرمان ملیشان، باید از مقابل تانکها و صف پاسداران مسلح بگذرند و با هزار مکافات و اغلب پنهانی این روزها را جشن بگیرند. (۲)
مردمانی که جشنهای ملیشان به وسیلهی این آقایان، و به ویژه همین رهبر، بی اهمیت جلوه داده شده، و یا با زور جلوی برگزاری آنها را گرفتهاند. (۳)
این مردم البته که اکنون از این خوشحال میشوند که رهبر اشغالگران سرزمینشان، در لبههای شکست و برای انکار آنچه کرده به «عظمت ایران و شکست ناپذیری ملت ایران» اعتراف میکند؛ خوشحالاند که دشمن آزادی و استقلال سرزمینشان «اقتدار جمهوری اسلامی» را در میان «عظمت ایران» و «شکست ناپذیری مردم ایران» جای میدهد تا به نوعی حکومت مشروعیت از دست دادهشان را به ایران و به مردم ایران بچسبانند. غافل از آن که، بقول جوانان مان: «دیگه تمومه ماجرا»! حتی اگر سالهای دیگری، باز هم با کمک استثمارگرانی چون روسیه، و سودجویانی در اروپا و دیگر نقاط دنیا بر صندلیهای فرتوت و شکستهی خود بنشینند و فرمان زندان و شکنجه و مرگ فرزندان دلیر ایران را صادر کنند.
خامنهای در سخنانش تاکید میکند: «اینها {بخوانید: عظمت ایران و شکست ناپذیری مردم ایران} رجزخوانی نیست، واقعیاتی است که دشمنان آرزو میکنند ملت ایران آنها را نداند یا مورد غفلت قرار دهد تا دربارهی اوضاع کشور و تواناییهای خود، دچار گمان غلط شود».
آقای خامنهای نمیداند، یا خود را به ندانستن میزند، که مردمان ایران هرگز گمان غلطی در مورد عظمت ایران و شکست ناپذیری خودشان نداشتهاند. اگر داشتند چهل سال با او و سران دیگر جمهوری اسلامی مبارزه نمیکردند و آنها را به این روز فلاکت بار نمیانداختند؛ روزگاری که از سر ترس از یک سو بهترین فرزندان سرزمینشان را به زندان و شکنجه و مرگ میکشند، و از سویی دیگر «مجیز» آنها را میگویند. آنها خوب میدانند که دشمن ایران و ایرانی کسی جز سران این حکومت دروغگو و بیدادگر و ضد ایرانی نیست.
وقتی خامنهای، نشسته بر صندلیِ حکومت به اصطلاح جمهوریِ بیست و نه سالهاش، باز هم از نجات کشور از شر حکومت سلطنتی موروثی میگوید و از: «ایستادگی در مقابل همهی توطئههای ۴۰ سال اخیر و افزایش اعتبار و احترام ایران در منطقه و جهان» به عنوان نمودهای «اقتدار جمهوری اسلامی» یاد میکند فقط میتوان به این «اقتدار» خندید. به ویژه اگر تو خارج از ایران شاهد بوده باشی که چگونه این حکومت همهی احترام و اعتبار ایران و ایرانی را در جهان به خطر انداخته است، و اگر زنان ایران با مبارزات خستگی ناپذیر خود برای آزادی تلاش نمیکردند، اگر جوانهای ایران رسانههای اینترنتی و جهانی را پر از صدای حق طلبی نمیکردند، اگر وکلای سرفراز ایران شجاعانه تن به زندان و آزار نمیدادند تا مدافع دایمی «حقوق بشر» باشند، اگر اپوزیسیون دموکرات و سکولار در داخل و خارج، از طریق رسانههای آزاد خارج کشور، تابوی حکومت مذهبی را نمیشکست، اگر ایرانیان مقیم خارج چهرهی متمدنانهای از خود نشان نمیدادند، و اگر ایرانیهای تبعیدی و مهاجر پس از انقلاب و جوانهای نسلهای دوم و سوم آنها جزو بهترینهای دانشجویان و کارشناسان کشورهای خارج نبودند، نام ایران - همچون نام جمهوری اسلامی - در جهان سیاه و بی اعتبار شده بود.
در این سخنرانی مرتب «دم خروس» ضد ایرانی بودن رهبر جمهوری اسلامی پدیدار است؛ مثل آنجا که عظمت ایران را از «برکت اسلام» میداند. یا زمانی که از جنگی میگوید که این حکومت بر مردمان ایران تحمیل کرده، و همچنان حاضر نیست اعتراف کند که این ارتش غیرتمند ایران بود که تاوان جنگ طلبی رهبران انقلاب اسلامی را با از جان گذشتن بهترین و فهیم ترین و ایراندوست ترین سربازاناش پرداخت. و اکنون، مثل همیشه، لاف میزند که: «نظام اسلامی در هشت سال جنگ تحمیلی در مقابل جبههی وسیع دشمنان پیروز شد و با حفظ تمامیت ارضی کشور، اولین بار در قرنهای اخیر اجازه نداد مهاجمان بخشی از میهن عزیزمان را تجزیه کنند یا با تداوم حضور نظامی در ایران، ملت را تحقیر کنند».
واقعاً که وقاحت هم حدی دارد، وقتی که مردم ایران و جهان هر روز شاهد آنند که به برکت این «نظام اسلامی» قراردادهای ننگینی چون قرارداد دریای مازندران با روسیه، سپردن آبها و منابع خلیج فارس به چینیها، واگذاری بندر چابهار به هندیها، خرج کردن پولهای حاصل از فروش نفت و دیگر منابع مان برای تهیهی توپ و تفنگ و موشک و فرستادن آنها به سوریه و غزه و لبنان و دیگر کشورهای مورد علاقه آقایان و... و حتی فروش خاک خوب ایران و آب گوارای ایران به شیخ نشینهای اطراف خلیج فارس ادامه دارد.
به برکت این نظام اسلامی است که فرهنگ با شکوه و بی تبعیض ایرانی مان هر روز به نوعی سرکوب شده، و هیولای سیاه تبعیض و خشونت بر سر کرد و ترک و بلوچ، این پاسداران واقعی مرزهای ایرانزمین، فرود آمده و به متجاوزین اجازه داده شده که از تکه تکه کردن ایران سخن بگویند.
به برکت این نظام اسلامی ست که میراث طبیعی و محیط زیست مان به وضعی فلاکت بار درآمده، و میراث فرهنگی و تاریخی مان یا ویران شده و یا گرفتار چپاول وابستگان این نظام بوده است.
به برکت این نظام اسلامی، ایرانِ رنگارنگ از عقاید و مذاهب و فرهنگهای زیبا و متفاوت گرفتار تک مذهبی شده و ایرانِ زرتشتی و یهودی و مسیحی و مسلمان و بهایی مان، تبدیل به ایرانی شده که تنها در تصرف جماعتی ست که هیچ رنگی را جز سیاهی و هیچ فرهنگی را جز فرهنگ خون و مرگ و شهادتهای بی معنا نمیشناسد.
این روزها فقط خامنهای نیست که در سخنرانیاش دیگر از «امت اسلامی» و «عظمت نظام اسلامی» خبری نیست. تقریبا همهی سران جمهوری اسلامی سر به دیوار دروغ میکوبند و ایران ایران میکنند. ولی تاریخ نشان داده است که ایران، این مادر صبور و بزرگوار ما، دروغگویان و نامردمان را به خوبی میشناسد و خوب میداند که چه وقت باید به یاری فرزندان واقعی خود برخیزد و آنها را از چنگ اهریمنان نجات دهد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- سخنان خامنهای در مقابل بسیجیان
۲- مخالفت خامنهای با مراسم نوروز و کوروش بزرگ در سالهای گذشته
۳- توهین خامنهای به بزرگان و نوروز و مردم ایران ونوروز باستان و مردم ایران