روزنامه سازندگی، ش۱۹۴ یکشنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۷ ص۳
(برای روزنامه سه کلمه، حذف یا تغییر داده شد)
دیشب برای سومین بار فیلم خشن"شجاع دل" را دیدم. فیلمی درباره ویلیام والاس مبارز آزادیخواه اسکاتلندی که در۱۳۰۵م اعدام شد. فیلمی با کارگردانی و بازیگری عالی مل گیبسون که در ۱۹۹۵ ساخته شده و برنده۵ اسکار شد. از عجیب ترین صحنههای فیلم، صحنههای پایانی ان است که غیر از نمایش روشهای متداول مجازاتهای خشن در آن دیار و آن زمان، نشان میداد وقتی که ویلیام والاس را برای اجرای مجازات اعدام در ملا عام میبردند، مردمی که برای تماشای اعدام امده بودند آ ب دهان و سنگ و چیزهای دیگر به او پرتاب میکنند، به کسی که عمرش را در مبارزههای خونین و فداکارانه برای آزادی اسکاتلند گذراند.
آن زمان رسانه وجود نداشت. آیا وجود رسانه در این زمانه مانع تکرار پدیده خوار سازی والاس است؟. در آن زمان، قدرتها هم جسم و هم مغزمردم را به اسارت خود در میآوردند. ممکن است گفته شود در عصر رسانه، این وسیله به همان اندازه که جامعه را آگاه و قدرتمند کرده، قدرتهای سیاسی و اقتصادی را هم را قدرتمند کرده و توان شستشوی مغزی به آنها داده است و پدیده همنوایی با آنها برای زدن کسانی که دغدغه آزادی مردم را دارند در مقیاس ملی رخ میدهد و امری عادی به نظر میآید. به همین دلیل است که در آمریکا دولت از داشتن هر نوع رسانهای ممنوع است ولی در همه کشورهای دیگر حتی جوامع دموکراتیک دولتها، کارتلها و تراستها هم رسانه دارند.
اما رسانههای سلولی و دوسویه نوین، شرایط متفاوتی را رقم زدهاند. هر شهروند خودش یک رسانه است و یک رسانه دارد و صدایش را میتواند مستقل از ممیزی و گزینشگری ارباب رسانه و دولت به نحو دلخواه خویش به گوش دیگران برساند و بیدرنگ نظر و واکنش دیگران را بگیرد. افکار عمومی دیگر ازبالا شکل نمیگیرد یا دست کم توان ساخت و مهندسی یکجانبه افکار عمومی ازمیان رفته است.
این وضعیت جهانی است و اختصاصی به یک کشور و ملت ندارد. برای مثال به گفته وزیر ارتباطات درسال۱۳۸۵ در ایران تعداد گوشی هوشمند در دست شهروندان به۹۸ میلیون (بیش از جمعیت ایرانیان) رسیده بود که این گوشیها قابلیت انتقال لحظهای پیام، خبر، عکس و فیلم دارند. در جهان نیز ۳میلیارد برآورد شده است. البته همزمان با قدرت یابی شهروندان حریم خصوصی هم بیشتر تهدید میشود و به نهادهای سیاسی و امنیتی امکان بیشتری برای دسترسی به حوزه خصوصی و حتی مداخله در حق رأی مردم به وجود آورده است که اتهامات مطرح شده علیه فیسبوک در افشای اطلاعات کاربران و نیز دخالت روسها در انتخابات آمریکا نمونه هایی ازآن است.
علیرغم پیچیدگی فزاینده پدیده رسانههای نوین و شبکههای اجتماعی در این زمان، روشهای بسیط و کهنه مانند فیلترینگ و گرفتن و بستن، تغییر نکرده است. تلاش ناکام و پرهزینه سال گذشته برای مسدود کردن تلگرام باعث نشد که مخالفان این وضعیت به تدبیر دیگری از جمله تجدید نظر در نگرشها و روشهای خود بیندیشند و اخیرا دوباره برای فیلتر کردن اینستاگرام خیز برداشته اند؛ بدون اینکه به آثار مشروعیت زدای آن و آثار اقتصادی منفی بر زندگی مردم هم بیندیشند. ظاهرا کار آنان به ادامه حیات با تئوری" از این ستون به آن ستون فرجی است" رسیده و دوراندیشی در کار نیست. صدها مقاله در سالهای گذشته در نقد حقوقی و مذمت و بیهودگی فیلترینگ سودی نداشته و گویی آنها را اصلا ندیده و نخواندهاند. امروز سخن تازهای در این زمینه نیست و همه آنها را میتوان تکرار کرد اما تلاش برای انسداد رسانهای، که چون "با بیل جلوی سیل را بستن" است توسط گروه خاصی ادامه دارد در حالی که پیشرفت و غیرقابل کنترل شدن این پدیده نیز با شتاب بیشتری ادامه دارد.
کانال گفتارهای باقی https://t.me/emadbaghi
اینستاگرام emadeddinbaghi
وبسایت www.emadbaghi.com
فیس بوک Emadbaqi@