- چه تفاوتی است میان حذف زوزنامه نگاران که یکی چندین روز خبر اصلی است و دیگری خبرش به زیر قالی فرستاده میشود؟ در مورد زیبا کاظمی از ابتدا میدانستیم که وی کشته شده است و در مورد دومی هنوز جسدی پیدا نشده و قتل معلوم نیست.
- این رسانهها در کل دوران اوباما پاسخگو کردن دولت آمریکا و انتقاد از آن را فراموش کرده بودند و تا ترامپ انتخاب شد یادشان افتاد که «چرخ پنجم دمکراسی» هستند، یا «دمکراسی در تاریکی میمیرد» یا «حقیقت امروز بیش از همیشه اهمیت دارد.
- در حقیقت اینها رسانه به معنای دقیق و درست کلمه نیستند بلکه بولتن حزبی و بوق تبلیغاتیاند که بنا به موقعیت و گرایش سیاسی با نوع خبررسانی یا خبرنارسانی موضعگیری میکنند.
او را در چند روز اول مخالف سعودی معرفی میکردند اما چند روز بعد به علت اینکه چند مطلب از وی در واشنگتن پست منتشر شده بود او را به نویسندهی این روزنامه ارتقا دادند. بدین ترتیب چون واشنگتن پست یک مطلب از من منتشر کرده من هم میتوانم این عنوان را یدک بکشم (البته نیازی به این عنوان ندارم تا روزی که دیگران بخواهند از اینگونه عناوین استفاده کنند). این پرداختن به حدی بوده که مقامات سیاسی را مجبور به اعلام نظر کرده است حتی آنها که روابط خوبی با دولت عربستان سعودی داشتهاند. از این جهت باید یک علامت مثبت در برابر کارنامهی انها در توجه به سرنوشت یک انسان گذاشت، اگر واقعا هدفشان دفاع از یک روزنامهنگار یا حقوق بشر بوده باشد. اما تردیدهایی جدی در این مورد وجود دارد.
وقتی این عملکرد آنها را در برابر عملکردشان در مورد ایران در موردی مشابه میگذاریم غیر از ابراز تأسف و اعلام ورشکستگی آنها چارهای نمیماند. قتل زیبا (زهرا) کاظمی توسط سعید مرتضوی و بعد خاکسپاری وی توسط نیروهای امنیتی و سیمان کردن قبر وی موردی بود که در آن زمان (ژوییه ۲۰۰۳) به سرعت توسط رسانههای اصلاحطلب آشکار شد و برخی اعضای مجلس نیز به صراحت در مورد آن گزارش دادند. پس از سالها حتی مقامات و چهرههای جناح اقتدارگرا نیز آشکارا در مورد آن سخن گفته و این قتل را به بازجویی اصلی نسبت دادهاند. اما دریغ از یک گزارش در مورد این روزنامهنگار شجاع در اکثر رسانههای غربی. چه تفاوتی است میان حذف روزنامهنگاران که یکی چندین روز خبر اصلی است و دیگری خبرش به زیر قالی فرستاده میشود؟ در مورد زیبا کاظمی از ابتدا میدانستیم که وی کشته شده است و در مورد دومیهنوز جسدی پیدا نشده و قتل معلوم نیست.
در میان دو سبک روزنامهنگاری یعنی گزارش رویدادها چنان که رخ دادهاند (اطلاعرسانی) و گزارش رویدادها از منظر مقامات حاکم (تبلیغات سیاسی) زیبا کاظمی در چارچوب سبک اول فعالیت میکرد در حالی که خاشقجی و نمونههای ایرانیاش (مثل مسعود بهنود) به سبک دوم نزدیکتر بودهاند. در سبک دوم روزنامهنگار به دنبال دسترسی هرچه بیشتر به مقامات است چون سیاست را به قدرت تقلیل میدهد و به همین علت گاه حقایق را فدای حفظ ارتباط با مقامات میسازد و گاه با تبلیغات سیاسی مقامات هم همراهی میکند. کار حرفهای در سبک دوم انعکاس دیدگاه مقامات از رخدادهاست و شرایط (حتی در نظامهای اقتدارگرا و تمامیتخواه) عادی تلقی میشود با وجود دشمنی مقامات با روزنامهنگاران مستقل. وجه دیگر روزنامهنگاری در سبک دوم داد و ستد با مقامات است. روزنامهنگارانی مثل جمال خاشقجی و مسعود بهنود در میان رژیم و اپوزیسیون رفت و برگشت دارند. خاشقجی در استانداردهای ایرانی اصلاحطلب به شمار میآمد و زیبا کاظمی برانداز. از همین جهت خاشقجی از نگاه رسانههای غربی برای سعودیها «خودی» به حساب میآمد. خودی بودن این دسته از روزنامهنگاران در مواردی به پیشرفت کارشان کمک میکند چون بخشی از سردبیران «تصور میکنند» که آنها چیزهایی میدانند (به دلیل تماس و چای خوردن با مقامات) که دیگران نمیدانند. این تصور معمولا درست نیست چون مقامات از طریق این افراد ماشین تبلیغات خود را میگردانند و اخبار نادرست میپراکنند.
در زیر فهرستی از رسانههای انگلیسیزبان آمریکایی و بریتانیایی که انتظار میرفت در مورد زیبا کاظمی گزارش تهیه کرده باشند یا حتی اسم وی را در یک دورهی ۱۵ ساله آورده باشند (که زمانی بسیار طولانیست برای دادن مسئولیت یک گزارش از سوی سردبیر به یک نویسنده یا توجه یادداشتنویس به یک موضوع) ارائه میکنم:
آمدن اسم زیبا کاظمی در یک مطلب | مطلب اختصاصی در مورد قتل زیبا کاظمی | رسانه |
۰ | ۰ | نیویورک تایمز |
۱ | ۰ | واشنگتن پست |
۲ | ۰ | سی بی اس نیوز |
۲ | ۰ | ان بی سی نیوز |
۰ | ۰ | فاکس نیوز |
۱ | ۰ | ای بی سی نیوز |
۵۷ | ۱ | گاردین |
۴ | ۳ | دیلی تلگراف |
۲ | ۰ | هافینگتن پست |
۰ | ۰ | وال استریت ژورنال |
در ۱۵ سالی که از مرگ زیبا (زهرا) کاظمی میگذرد همهی رسانههای فوق مطالب خود را در صفحات اینترنتی خود میگذاشتهاند و مطالب آنها نیز قابل جستجو بوده است. زیبا کاظمی در دوران ماقبل اینترنت کشته نشد تا عدم ذکر خبر وی ناشی از بیاطلاعی یا نداشتن خبرنگار در ایران بوده باشد. حتی موارد اندک ذکر نام زیبا کاظمی اغلب سالها بعد در این رسانهها بطور اتفاقی و اغلب توسط مصاحبهشوندگان اتفاق افتاده است. رسانههای غربی در برخورد با مسائل ایران بسیار محتاطانه عمل میکنند تا مبادا چینی حقپنداری اسلامگرایان شیعه ترک بردارد.
اوباما و ترامپ
این برخورد دوگانه صرفا به مرگ روزنامهنگاران محدود نمیشود. گرایش و غیرحرفهای بودن آنها در موارد دیگر هم به چشم میآید. این رسانهها در کل دوران اوباما پاسخگو کردن دولت امریکا و انتقاد از آن را فراموش کرده بودند و تا ترامپ انتخاب شد یادشان افتاد که «چرخ پنجم دمکراسی» هستند، یا «دمکراسی در تاریکی میمیرد» یا «حقیقت امروز بیش از همیشه اهمیت دارد» (شعارهایی که هر روز در صفحاتشان تکرار میکنند). همهی رسواییهای دولت اوباما در معامله با ایران (ارسال نامههای اختصاصی پنهانی، ارسال ۱.۷ میلیارد دلار پول نقد، ازاد کردن قاچاقچیانی بیش از تعداد اعلام شده، سی بار حضور حسین موسویان در کاخ سفید که سفیر جمهوری اسلامی در آلمان در زمان ترور میکونوس در برلین بود، مهندسی رسانهها توسط کاخ سفید و توقف پروژهی کاساندرا در تعقیب پولشویی حزبالله لبنان)، خم شدن اوباما تا کمر در برابر شاه عربستان، و در اختصاص منابع به بخش خصوصی نزدیک به دولت (۵۰۰ میلیون دلار به یک شرکت ساخت سلولهای خورشیدی که تلف شد) به اندازهی کافی قابل نقد بود اما رسانهها دربارهی وی ساکت بودند. روی کار آمدن ترامپ زبان آنها را باز کرده و یادشان افتاده که باید قدرت را مورد پرسش قرار دهند.
چرا ترامپ و عربستان سعودی و نه اوباما و جمهوری اسلامی؟
پاسخ در حساسیت به عربستان سعودی به علت روابط نزدیک با ایالات متحده و بیتوجهی به جمهوری اسلامی به علت مواضع ضد آمریکایی و چپگرایی رسانهها (برای رسانههای چپگرا) و غفلت برای رسانههای غیر چپگراست. تنها استثنا روزنامهی دیلی تلگراف در گزارشهای مستقیم از مرگ زیبا کاظمیو گاردین در ذکر مکرر نام وی است که ظاهرا دغدغههای حرفهای نویسندگان و خبرنگاران آن را با وجود چپگرایی منعکس میکند. در دورهی اوباما دهها بلاگر، روزنامهنگار و فعال سیاسی مستقیما توسط رژیم جمهوری اسلامیدر زندانها و بیرون زندانها کشته شدند (مثل هدی صابر، امیدرضا میرصیافی و ستار بهشتی) اما این رسانهها برای عدم اختلال در معاملهی اوباما- خامنهای یا به هر دلیل دیگر ساکت بودند. آنها حتی یک بار از اوباما و سخنگوی کاخ سفید سوال نکردند که چرا در برابر اقدامات جمهوری اسلامیدر سرکوب روزنامهنگاران و قتل آنها سکوت میکنند. اما در دوران ترامپ مدام این پرسش را مطرح میکنند که «دولت ترامپ در این موضوع چه میخواهد بکند؟»
همین موضوع نشان میدهد که اینها رسانه حرفهای به معنای دقیق کلمه نیستند؛ بلکه بولتن حزبی و بوق تبلیغاتیاند که بنا به موقعیت و گرایش سیاسی با نوع خبررسانی یا خبرنارسانی موضعگیری میکنند. در مورد ممنوعیت رانندگی در عربستان سعودی تا سال ۲۰۱۸ صدها مطلب در رسانههای چپگرا مشاهده میشود اما در مورد حجاب اجباری یا عدم حق زتان ایرانی برای مسافرت بدون مجوز مردان چه تعداد مطلب منتشر شده است؟ تقریبا هیچ. در مورد حجاب که با فرض نادرست قانونی و سنتی بودن آن و نیز با تلاش برای آزرده نکردن مسلمانان اسلامگرایی که در ایدئولوژی تنوعگرایی جدید بخشی از همپیمانان چپ هستند اصولا جایی و دغدغهای برای طرح موضوع ندارند.
تنفر از ترامپ، به هر قیمت
وقتی بیتوجهی رسانهها به جنایات جمهوری اسلامیو همپیمانانش (حزبالله لبنان، حوثیها، حماس، و حشدالشعبی) را در کنار تمرکز بر جمال خاشقجی میگذاریم دو نتیجه میتوان گرفت: موضوع آنها حقوق انسانها نیست بلکه از این موضوع اخیر میخواهند استفاده کرده و رابطهی میان ایالات متحده و همپیمانانش در منطقه را در افکار عمومیتخریب کنند، و دولت ترامپ را طرفدار دولتهای دیکتاتوری جلوه دهند در حالی که در همهی دولتهای پیشین ایالات متحده فروش سلاح به عربستان سعودی ادامه داشته و وضعیت حقوق بشر در عربستان سعودی هم تغییر چندانی نداشته است و دولتهای آمریکا همگی همواره با حکومت عربستان روابط حسنه داشتهاند. اما جریانهای چپگرا آن قدر از دولت خود متنفر هستند که گاه داعش و جمهوری اسلامی را نیز بر ترامپ که رئیس جمهوری یک کشور دمکراتیک است که در یک انتخابات آزاد به ریاست جمهوری رسیده، ترجیح میدهند.