Tuesday, Nov 13, 2018

صفحه نخست » سرانجام جمهوری و پادشاهی: آتاترک و رضا شاه پس از هشتاد سال

rezahShah_112118.jpgزیتون-نیلوفر سعیدی

روز شنبه نوزدهم آبان‌ماه برابر با دهم نوامبر سال ۲۰۱۸ میلادی٬ مصادف بود با هشتادمین سالگرد درگذشت مصطفی کمال ملقب به آتاترک٬ موسس نظام جمهوری در ترکیه.

مصطفی کمال در سال ۱۹۲۳ میلادی جمهوری را تاسیس کرد و تا زمان مرگ یعنی به مدت ۱۵ سال٬ بر مسند ریاست جمهوری نشست.

مصطفی کمال از سرداران به نام سپاه امپراتوری عثمانی بود که در چندین کشور اروپایی در مقام وابسته نظامی سفارت عثمانی و در چند جنگ منطقه‌ای از جمله لیبی٬ حضور داشت و در نبرد گالیپولی (چاناک قلعه) در سال ۱۹۱۵ همچون یک قهرمان رهایی‌بخش ملی٬ شهرت و اعتبار پیدا کرد و به واسطه همین شهرت و محبوبیت اجتماعی٬ بعدها توانست در بحبوحه‌ی سقوط امپراتوری و هرج و مرج پس از جنگ جهانی نخست٬ طومار پادشاهی و خلافت را در هم پیچیده و یک نظام جمهوری تاسیس کند.

اگر چه نام آتاترک برای ترک‌ها٬ یادآور دورانی پر از تجدد و مبتنی بر اعتلای هویت ترکی و ناسیونالیسم افراطی کمالیستی است اما آتاترک برای ایران و ایرانیان٬ از جهات دیگری اهمیت دارد.

محمدعلی فروغی و آتاترک
محمدعلی فروغی یکی از مهم‌ترین رجال سیاسی تاریخ معاصر ایران است که در هر سه دوران قاجار٬ پهلوی اول و پهلوی دوم٬ نقش مهمی در تحولات سیاسی ایران ایفا کرده است. این سیاستمدار ادیب‌ مسلک و سخنور٬ پس از پایان نظام پادشاهی قاجار٬ رضاخان سردار سپه را به عنوان نخستین پادشاه دودمان پهلوی بر تخت نشاند.

پس از بروز اختلافات مرزی جدی بین ایران و ترکیه٬ لازم بود دیپلمات و رجل سیاسی کارکشته‌ای برای حل این اختلاف اقدام کند. کسی که دست کم به اندازه امیرکبیر٬ تاثیرگذرا باشد. امیرکبیر در دوران قاجار به مدت دو ماه در ترکیه با ترک‌های عثمانی مذاکره کرد و به نتایج مهمی رسید و در دوران آتاترک و رضاخان نیز٬ لازم بود کسی در همان قد و قواره به ترکیه فرستاده شود. چنین بود که قرعه به نام فروغی فتاد و او برای مذاکره به ترکیه رفت و در همان جا مقام سفارت را در دست گرفت.

زمانی که فروغی در ترکیه در مقام سفیر کبیر فعالیت می کرد٬ از نزدیک با آتاترک آشنا شد و روابط صمیمانه‌ای با او پیدا کرد. به پیشنهاد فروغی٬ در سال ۱۹۳۴ میلادی رضاه شاه به ترکیه سفر کرد. فیلم به جای مانده از دیدار آتاترک و رضاشاه٬ نشان می‌دهد که رئیس‌جمهور ترکیه بسیار به گرمی از پادشاه ایران استقبال می‌کند و رضاشاه هم تلاش می‌کند به زبان ترکی با آتاترک صحبت کند.

می‌توان گفت٬ این سفر چهل روزه تاثیر بسیاری بر روحیات و تصمیمات رضاشاه گذاشت. او نیز در بازگشت به ایران٬ در دو حوزه از کارهای آتاترک تقلید کرد: نخست٬ اعتلای بیشتر ملی‌گرایی یا ناسیونالیسم. دوم٬ دامن زدن به تجدد٬ تاسیس نهادهای آموزشی و ملی جدید و از همه مهم‌تر٬ کشف حجاب. شاید به همین خاطر واقعه مسجد گوهرشاد مشهد٬ یکی از پیامدهای تلخ تلاش رضاشاه برای تقلید از کشف حجاب مدل آتاترکی است.

موقعیت آتاترک و رضاشاه
به گواه اسناد و کتبی که در مورد ماه‌ها و سالیان پایان عمر پادشاهی بیمار قاجار بر جای مانده٬ رضاشاه تصمیم گرفته بود که در ایران یک نظام جمهوری تاسیس کند. اما ظاهرا در این راه به موانعی برخورد. هنوز هم به شکل قاطعانه نمی توان گفت٬ آیا ترس رضاشاه از برخورد علما و روحانیون و متهم کردن نظام جمهوری به یک پدیده‌ی غربی بود که باعث شد از این ایده عقب‌نشینی کند یا این که عشق و علاقه به این که خود او پادشاه شود و بر تخت بنشیند.

به هر تقدیر٬ رضاشاه٬ در سال ۱۹۲۵ میلادی تاج شاهی بر سر نهاد و پادشاه شد و نخست وزیری را به فروغی داد و این در حالی بود که دو سال پیش از او یعنی در سال ۱۹۲۳ میلادی٬ آتاترک نظام جمهوری را تاسیس کرده و خود نیز به عنوان نخستین رئیس‌جمهور کشور جدیدی به نام ترکیه٬ قدرت را در دست گرفته و یکی از سرداران نزدیک به خود به نام عصمت اینونو را به عنوان نخست وزیر معرفی کرده بود.

آتاترک٬ خیلی زود در جامعه‌ی آن دوران ترکیه محبوبیت و قدرت پیدا کرد و توانست سامانی به کشورش بدهد. آتاترک اهل تجددخواهی و بها دادن به روابط خارجی و دیپلماسی و به جهان خارج علاقه‌مند بود. اما با این حال٬ بیشترین اقدامات او٬ حول تغییرات داخلی بود.

در همان حالی که رضا شاه پهلوی تلاش می‌کرد در ایران٬ به ایده و اندیشه‌ی ناسیونالیسم آریایی و ایرانی بها دهد و برای خانواده‌ی معمولی خود٬ هویت جدیدی دست و پا کند و نام خانوادگی پهلوی را صرفا در اختیار خود بگیرد٬ آتاترک نیز رفته‌رفته بر هویت ترکی تاکید می‌کرد. اما تاکیدی بسیار اغراق‌آمیزتر از اقدامات رضاخان.

آتاترک در ترکیه٬ پس از سرکوب قیام‌های کردها و اعدام رهبر آنان شیخ سعید پیران٬ شعارهای عجیبی نوشت. شعارهایی همچون٬ «یک ترک به تمام دنیا می‌ارزد»، « خوشبخت آن که می گوید من ترک هستم»٬ « ترکیه مال ترک هاست».

اگر چه آبشخور توجه عمیق و اغراق‌آمیز به هویت نژادی و ملی نزد هر دو فرد یعنی آتاترک و رضاشاه٬ ارتباط عمیقی با ظهور تدریجی نازیسم در آلمان دارد٬ اما بخشی از این مساله نیز مرتبط با برجسته شدن نقش دولت‌های ملی در سده ی بیستم و به دنبال نتایج ویرانگر جنگ جهانی اول است.

دو فرجام متفاوت
در سال ۱۹۳۸ میلادی٬ آتاترک در اوج قدرت در بستر بیماری درگذشت و یکی از بی‌نظیرترین تشییع جنازه‌های تاریخ ترکیه برای او ترتیب داده شد و در آن روزها٬ترکیه در اوج ثبات و آرامش بود. اما ۳ سال بعد از مرگ آتاترک و در سال ۱۹۴۱ میلادی٬ ایران آوردگاه متفقین بود و همچون یک کشور اشغال شده و بیمار٬ توانی برای دفاع از خود نداشت.

محمدعلی فروغی٬ همان نخست‌وزیری که رضاشاه را بر تخت قدرت نشانده بود٬ مذاکراتی با روس‌ها و انگلیسی‌ها انجام داد و قرار بر این شد که رضاشاه به خارج از کشور تبعید شود و پسر او محمدرضا بر تخت بنشیند و پادشاه شود و خود فروغی نیز نخست‌وزیر باشد. رضا شاه در سال ۱۹۴۴ میلادی یعنی ۶ سال پس از فوت آتاترک٬ در ژوهانسبورگ٬ در تبعید و در وضعیتی تحقیر شده و محکوم٬ جان سپرد.

در ترکیه و پس از هشتاد سال٬ با وجود نارضایتی و بی‌میلی حزب اسلامگرای عدالت و توسعه و اردوغان٬ هر سال مردم ترکیه در ساعت و دقیقه‌ی مرگ آتاترک٬ او را به یاد می‌اورند و میلیون‌ها نفر به زیارت آرامگاه او می‌روند اما در ایران شرایط دیگری حاکم است و نظام سیاسی جمهوری اسلامی٬ رضا شاه و کل خاندان او را خائن و دست‌نشانده تلقی می‌کند و مردم ایران هم در انقلابی سراسری در سال ۵۷ به خاندان و مدل حکومت و سیاست‌‌های شاهنشاهی پهلوی‌ها «نه» گفتند..

اگرچه در گفتمان رسمی و کلان سیاسی و اجتماعی ایران٬ چیزی در این مورد گفته نمی‌شود اما در فضای مجازی و در اقوال عامه٬ کم نیستند افرادی که آگاهانه یا از روی ناآگاهی از رضا شاه به نیکی یاد می‌کنند.

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy