سیاست از جنس فلسفه نیست. فیلسوف روی زمینِ لغزان شک و تردید حرکت میکند و هرگاه متوجه شود که زمین زیر پایش سخت و هموار شده است باید دریابد که از باغ فلسفه به بیابان ایدئولوژی نزدیک شده است. حکایت سیاست اما چیز دیگری است. دوره فعالیت آن سیاستمداری که روی زمین لغزان شک و تردید حرکت کند، چندان طولانی نیست. این چنین است که اگر شک و تردید از افزارهای اصلی اندیشه فلسفی است، قاطعیت در بیان و عمل در شمار افزارهای سیاست است. به سخن دیگر، فلسفه از قاطعیت پرهیز دارد و سیاست از تردید.
قاطعیت در سیاست زمینههای اعمال قهر را فراهم میآورد. ماشین دولتی از "حق" اعمال قهری مجهز و سازمانیافته بهرهمند است. قهر و اعمال قهر چیزی نیست که تنها به جوامع غیردموکراتیک و استبدادزده محدود باشد. موضوع اصلی سیاست، قدرت است و حفظ، کسب یا سلب قدرت بدون بهرهگرفتن از قهر ممکن نیست. تفاوت بین جوامع دموکراتیک و غیردموکراتیک در بود یا نبود پدیده قهر نیست، در آزادی عمل آن است.
در جوامع دموکراتیک پارلمان، قانون اساسی، احزاب و رسانهها بر قهر دولتی نظارت دارند و مانع از تاخت و تاز آن میشوند و همین امر بر پیرامون قهر حصار میکشد و اعمال آن را مشروط میسازد. در جوامع غیردموکراتیک، ضعف یا فقدان نظارت جامعه بر قهر دولتی، به صاحبان قدرت سیاسی این امکان را میدهد که فارغ بال مناسبات دولت و جامعه را به سود خویش رقم زنند.
نکته مهم در این بین دریافتن این موضوع است که قهر لزوما با خشونت یکی نیست. قهری که زنجیر قانون را از پای خود برگیرد، خود را از نظارت اغیار برهاند، از خشم و هشدار فرهیختگان نهراسد، مشروعیت خود را تنها وامدار باور خود باشد و برای حکم داور و قاضی پشیزی ارزش قائل نگردد، چنین قهری میتواند بدل به خشونت شود.
در جامعه سیاستزده قهر از جنس خشونت است. چون سیاستزدگی، از جمله یعنی تهی شدن سیاست از ظرف قانون و خرد. در ایران امروز سخن گفتن از ظرف قانون و خرد در سیاست، اگر یک شوخی بیمزه سیاسی نباشد، یک ترفند فریبکارانه است. در واقع سیاستزدگی اسبی وحشی و رمیده را میماند که خستگیناپذیر، زمین تعقل و قانون سُمکوب بیوقفه و خشن اوست.
در گفتارهای پیشین به همهجایی بودن سیاستزدگی اشاره کردیم. سلطه سیاستزدگی بر فرهنگ کشور منجر به آن شده است که گرد خشونت بر تمامیت مناسبات اجتماعی بنشیند. در جامعه سیاستزده خشونت تنها به رفتار خشن محدود نمیشود، بلکه اندیشه و راهکار اندیشیدن را نیز در بر میگیرد. سیاستزدگیِ ناظر، گسترش عنصر خشونت است به حیطه نظر و اشاعه فرهنگ ارعاب در منظر. این خشونت تنها رابطه دولت با جامعه را شامل نمیگردد، بلکه این خشونت به کل جامعه سرایت میکند. از اینرو، حضور خشونت در فرهنگ، ضمن زایش ضدفرهنگ، فرهنگستیزی را باب میکند.
صفحه فیسبوک نویسنده: https://www.facebook.com/