این حق ما ست که بخواهیم در کشورمان زندگی کنیم.
این حق ما ست که بخواهیم اگر مُردیم، در خاک کشورمان دفن شویم.
حکومت اسلامی این حق را از ما گرفته است و ما باید این حق را یک روز از او با چنگ و دندان هم شده باز پس گیریم.
باید به وصیت کسی که در گذشته در صورت بودن امکانات عمل شود.
باید آخرین خواسته های او صورت تحقق پیدا کند.
علیرضا رضایی، در توییتی که امروز در تمام وب فارسی دست به دست می چرخد نوشته است:
«من که مُردم جسدمو از همون در پشتی فرودگاه ببرید بندازید تو بیابون خدا جک و جونورا تغذیه کنن خوشحال بشن. فقط منو ببرید ایران»
این که یک مَرد جوان، چنین چیزی بنویسد، نشانگر احساس درونی اوست. نشانگر علاقه ی او به خاک سرزمین اش است.
برای او که زنده نیست، این که در خاک ایران دفن شود یا هر جای دیگر، تفاوتی نخواهد کرد. تفاوت فقط برای خانواده و دوستداران اش خواهد بود و مادر گرامی اش.
مادری که او را بی نهایت دوست می داشت و با او زنده بود. به خاطر او زنده بود. مادری که او را «مامانعلی» خطاب می کرد و امروز دوستان و دوستداران علیرضا، مادرش را چنین خطاب می کنند.
اکنون تصمیم دردناک دفن پیکر علیرضا با مادر اوست. مادری که در فرانسه ساکن است.
تردید ندارم که رضایی، در زمان حیات اش هر چه مادرش اراده می کرد را می پذیرفت و راضی به این که مادرش دچار گرفتاری شود و تصمیم گرفتن در موضوعی بغرنج برایش دشوار شود نمی بود.
اکنون مادر مانده است و پیکر فرزند و این تردید بزرگ که باید به خواست پسر ش عمل کند یا او را در فرانسه به خاک بسپارد. دوستان علیرضا هم وعده ی کمک به مادر برای انتقال پیکر به ایران می دهند.
اگر وضعیت ایران، وضعیت مناسبی بود، طبیعتا تمام امکانات فراهم می شد تا او به خاک وطن اش برگردد ولی وضعیت ایران وضعیت مناسبی نیست.
متاسفم که مجبورم توییت حیوانی و خبیثانه ی عباس کلاهدوز، مدیر کل سیاسی خبرگزاری تسنیم -وابسته به سپاه پاسداران- در باره ی دفن پیکر رضایی در خاک ایران را اینجا منتشر کنم.
مجبورم منتشر کنم حتی به قیمت ناراحت شدن مادر رضایی و دوستداران او، تا بدانند با چه جانورانی در جمهوری اسلامی رو به رو هستیم. نشود که انتقال پیکر علیرضا رضایی و دفن او در ایران، موجب بی حرمتی این جانوران به او شود.