شیما شهرابی - ایران وایر
خبر ازدواج «احمد خمینی»، نتیجه روحالله خمینی با «فاطمه دانشپژوه»، نتیجه «محمدرضا موسوی گلپایگانی»، از مراجع تقلید شیعه در دو روز گذشته مورد توجه رسانهها و کاربران شبکههای مجازی قرار گرفته است.
احمد خمینی، پسر «حسن خمینی» نوه آیتالله خمینی است. این اولین بار نیست که خاندان خمینی با خانواده مراجع و روحانیون سرشناس وصلت میکنند. روحانیون به نامی مثل « حسین بروجردی»، «محمد باقر سلطانی طباطبایی»، « شهابالدین اشراقی»، «محمدد کاظم موسوی بجنوردی»، «عبدالکریم حائری یزدی»، «شهرستانی»، «سیستانی»، «جلال الدین طاهری اصفهانی»، «علی خامنهای»، «محمدخاتمی»، « مصطفی محقق داماد»، «محمدصادق روحانی»، «محمد میرمحمدی زرندی»، «اکبرهاشمی رفسنجانی»، «نورمفیدی» و «موسی صدر» با این خاندان پیوند خانوادگی دارند.
«مهرزاد بروجردی»، استاد علوم سیاسی «دانشگاه سیراکیوز» نیویورک درباره روابط فامیلی صاحبان قدرت در ایران تحقیق کرده و در بخشی از کتاب «ایران پسا انقلاب؛ دفترچه راهنما» که با همکاری «کوروش رحیم خانی» نوشته، به پیوندهای خویشاوندی میان صاحبان قدرت پرداخته است. او درباره وصلت خاندان خمینی با خانواده روحانیون میگوید: «در تحقیقی که من انجام دادم، اگر خانواده گلپایگانی را هم حساب کنیم، خاندان خمینی با 20 خانواده دیگر وصلت کردهاند که از این 20 نفر به غیر از خانواده "محسن رضایی"، بقیه همه از خانوادههای مهم روحانیون ایران و یا عراق هستند.»
پیوند خانوادگی در رفع اختلافات موجود سیاسی بین اصلاحطلبها و اصول گرایان کمکی نکرده است چون گاهی موضوع اختلاف از پیوند خانوادگی، به ویژه وقتی پیوندها دور هستند، قویتر است.
به گفته این استاد دانشگاه، موضوع وصلت خانوادههای روحانیون با یک دیگر در تاریخ اسلامی قدمت دارد: «خانوادههای روحانیون معمولا با دو گروه وصلت میکردند؛ یکی با بازاریان و دیگری با خانوادههای روحانی دیگر. بازاریان که همواره رابطه خوبی با روحانیت داشتهاند و در حوزه هم افراد نسبت به یک دیگر شناخت پیدا میکردند؛ مثلا هم حجرهای بودند یا رابطه شاگرد و استادی داشتند. بعد موقع ازدواج، طرف میرفت خواهر هم حجرهای خود را انتخاب یا مثلا شاگرد با دختر استادش ازدواج میکرد. این ازدواجها هم یا سیاسی و یا به خاطر شناختی بودند که از گذشته از هم داشتند؛ به ویژه در محیط کوچکی مثل قم خیلی منطقی بوده که خانوادههای مقیم این شهر با هم ازدواج کنند. زیرا طلبههایی که از جاهای دیگر به قم میرفتند و وارد شبکه روحانیت میشدند، پایشان به درس خارج و بیت روحانیون باز میشده و این پیوندها شکل میگرفته اند.»
مطالب بیشتر در سایت ایران وایر
در جمهوری اسلامی این پیوندها تنها محدود به خاندان خمینی نیست: «مثلا آیتالله خامنهای هم با خاندان "خرازی"، "حداد عادل"، "مهدوی کنی"، "محمدی گلپایگانی" و... فامیل است.»
امتیازات این پیوندهای فامیلی چیست؟ مهرزاد بروجردی در پاسخ به این سوال میگوید: «به هر حال این طور پیوندها چه آگاهانه و چه تصادفی، امتیازات زیادی دارند. این افراد میتوانند به هم اعتماد کنند و با یک نوع خویشاوندی، در کارهای سیاسی جلو بروند.»
به گفته این استاد دانشگاه، روابط خویشاوندی، پیوندهای خونی و حتی نسبتهایی مثل همدانشگاهی یا همحوزهای بودن این «رجال»، جلوی تضادها را میگیرد. علاوه بر این که از لحاظ سیاسی این پیوندها امری مقبول است و سابقه تاریخی دارد: «یک سنت قدیمی است که به پیامبر اسلام برمیگردد. پیامبر اسلام برای این که میان قبیله خودش و قبیلههای دیگر نزدیکی ایجاد کند، با آنها وصلت میکرده و این وصلت ها باعث میشده اند که جلوی دعواهای عمومی گرفته شود. الان هم همان سنت ادامه دارد.»
اما خویشاوندی صاحبان قدرت در جمهوری اسلامی برای جلوگیری از تضادها چندان موفق نبوده اند: «پیوند خانوادگی در رفع اختلافات موجود سیاسی بین اصلاحطلبها و اصول گرایان کمکی نکرده است چون گاهی موضوع اختلاف از پیوند خانوادگی، به ویژه وقتی پیوندها دور هستند، قویتر است.»
مساله ای که این خویشاوندیها در جمهوری اسلامی ایجاد کرده، به سایه بردن شایسته سالاری است: «فامیلگرایی سبب شده است افراد تنها به خاطر پیوندهای سببی و نسبی و نه از روی شایستهسالاری سمتهای مختلف بگیرند و به جاهایی برسند که اگر این پیوندها نبودند، هرگز به آن جایگاه دست نمییافتند؛ مثلا رییس دفتر هاشمی رفسنجانی یا محمود احمدینژاد در دوران ریاست جمهوری، برادرانشان بودند. رییس دفتر آقای خاتمی هم از خویشاوندانش بود. آقای حداد عادل اگر پدر عروس علی خامنهای نمیشد، خیلی از این سمت ها و مقام ها را به دست نمیآورد. افراد زیادی هستند که به خاطر این پیوندها بر صندلیهای قدرت نشستهاند.»
با این حال، در بین خاندان خمینی کسانی هستند که با وجود نسبت فامیلی، مورد غضب حکومت و طرف دارانش قرار گرفتهاند. مهرزاد بروجردی میگوید: «ما باید بین یک دورهای که خود آیتالله خمینی زنده بود، با دوره بعد از او تفاوت بگذاریم. وقتی خود آیتالله خمینی زنده بود، کسی مثلا به آیتالله طاهری اصفهانی توهین نمیکرد اما وقتی آیت الله خمینی فوت کرد، به بعضی از خاندان خمینی، حتی به نوهاش توهین شد. چون شرایط عوض شده بود. وقتی صفکشیهای سیاسی صورت گرفت، پیوند خانوادگی برای آنها دیگر یک برگ برنده نبود که بتوانند پشتش سنگر بگیرند.»
آیا پیوندهای فامیلی اصحاب قدرت همیشه پابرجا میمانند؟ هیچ کدام از ازدواجها تا کنون به طلاق ختم نشده اند؟ مهرزاد بروجردی در پاسخ به این سوال از بیت آیتالله خمینی مثال میزند و میگوید: «در خاندان آیتالله خمینی دو مورد طلاق رخ داده است؛ یکی آقای مرتضی اشراقی، نوه آیت الله خمینی بود که با دختر سیدمصطفی محقق داماد ازدواج کرد و بعد جدا شدند، دیگری خانم نفیسه اشراقی، دیگر نوه آیت الله خمینی است که با پسر محمدصادق روحانی ازدواج کرده بود و کار آن ها هم به جدایی کشیده شد.»