مراد ویسی - رادیو فردا
توئیتهایی از محسن رضایی فرمانده سپاه پاسداران در دوران جنگ ایران و عراق درباره عملیات کربلای چهار با واکنشهایی متفاوت و عمدتاً انتقادی در شبکههای اجتماعی روبهرو شده است. او این عملیات را «عملیات فریب» نامیده است. آیا کربلای چهار، آن طور که محسن رضایی میگوید «عملیات فریب» بود یا عملیاتی مهم که قرار بود عملیات سرنوشتساز جنگ باشد؟ این نوشتار توضیحی است در این باره.
***
سال ۱۳۶۵ بود. سه سالی بود که دیگر سپاه و ارتش به دلیل اختلافهایشان به طور مشترک علیه ارتش عراق عملیات برگزار نمیکردند. در حالی که ایران در بهمن ۶۴ و در عملیات والفجر هشت موفق شده بود، فاو، شهر کوچک عراق در دهانه اروند رود به خلیج فارس، را تصرف کند ولی عراقیها برخلاف پیشبینی مسئولان و فرماندهان ایرانی پای میز مذاکره نیامده بودند.
ایران نیازمند عملیاتی بود که سرنوشت جنگ را تعیین کند. اکبر هاشمی رفسنجانی، فرمانده عالی جنگ، و فرماندهان ایرانی در گفتوگوهای خود چنین عملیاتی را عملیات سرنوشتساز مینامیدند. هدف هم تصرف بصره یا قطع دسترسی عراق به خلیج فارس و صادرات نفت بود. به گونهای که عراق مجبور شود از موضع پایین وارد مذاکره شود و اهداف ایرانیها را بپذیرد. اهدافی که در پایینترین سطح آن پذیرش متجاوز بودن عراق و جبران خسارات حمله به ایران بود، اگرچه در سطوح بالاتر برخی از فرماندهان سپاه از تصرف بغداد و ساقط کردن صدام هم سخن میگفتند.
در چارچوب چنین راهبردی قرار شد بنا بر درخواست سپاه هزار و ۵۰۰ گردان نیروی رزمی تجهیز شود؛ ۵۰۰ گردان تا پاییز ۶۵ و هزار گردان تا آخر همان سال. اما نهایتاً با توجه به کاهش شدید درآمد ارزی کشور و مشکل بودجه، قرار شد فقط پانصد گردان تجهیز شود.
سران قوا با اجازه آیتالله خمینی ۲۵ میلیارد تومان برای طرح عملیاتی سپاه از بانک مرکزی قرض گرفتند. محسن رضایی فرمانده سپاه هم فرمان تشکیل ۵۰۰ گردان تازه تأسیس شامل ۴۸۰ هزار نیرو از جمله ۹۵ هزار پاسدار، ۲۲۰ هزار بسیجی و ۱۶۰ هزار سرباز را صادر کرد اما هنگامی که دی ماه فرا رسید در عمل فقط ۲۵۰ گردان شامل ۲۰۴ هزار نیروی رزمی تجهیز و آماده شدند. بزرگترین فراخوان نیرو در تاریخ جنگ برای سرنوشتسازترین عملیات تاریخ جنگ.
فرماندهان سپاه تصمیم گرفتند که عملیات سرنوشتساز در شمال خرمشهر و با عبور از اروند رود انجام شود. نام عملیات، کربلای چهار شد و قرار شد با حضور ۱۳ لشکر و ۱۲ تیپ مستقل و در سه محور جداگانه انجام شود.
محور شلمچه در شمال غربی خرمشهر.
محور امالرصاص و ابوالخصیب در مقابل خرمشهر
و محور سوم، در منطقه جزیره مینوی آبادان
قرار بود محورهای شلمچه و جزیره مینو، محورهای فرعی باشند و محور امالرصاص محور اصلی. هدف عملیات هم این بود که نیروهای ایرانی یک خیز بلند به سوی تصرف بصره بردارند و با عبور از اروند رود در غرب خرمشهر خود را به نخلستانهای جنوب بصره در آن سوی رودخانه اروند برسانند و سپس با الحاق به نیروهای ایرانی که در فاو بودند، همراه با این نیروها به سوی منطقه زبیر و در نهایت بصره پیشروی کنند.
مطالب بیشتر در سایت رادیو فردا
طرح بلندپروازانهای بود و اگر موفق میشد بصره از سه سمت مورد تهدید قرار میگرفت اما عملیات لو رفته بود و در همان ساعات اولیه به علت شدت آتش عراقیها روی نیروهای حملهکننده ایرانی در محور جزیره امالرصاص در منطقه خرمشهر و تلفات بالا متوقف شد.
کربلای چهار ظرف چند ساعت به یکی از شکستهای بزرگ ایران در جنگ تبدیل شد. ۶۰ گردان نیرویی که در عملیات وارد شده بودند با درجات مختلفی آسیب دیدند. هاشمی رفسنجانی به نقل از علی شمخانی قائم مقام فرمانده سپاه تلفات نیروهای ایرانی را «هزار شهید، سه هزار و ۹۰۰ مفقود، و ۱۱ هزار مجروح» اعلام میکند و میگوید اکثر مفقودها را نیز باید شهید حساب کرد. یعنی بنابر آمار رسمی دست کم پنج هزار کشته. صدام نیز ضد حمله عراق را «حصاد الاکبر» نامید. یعنی دروی بزرگ.
علت اصلی حجم بالای کشتهشدگان ایرانی در اکثر منابع ایرانی و عراقی لو رفتن عملیات ذکر شده است. محسن رضایی فرمانده سپاه در خاطرات خود میگوید تا یک هفته قبل از عملیات و بر اساس ارزیابی فرماندهان، غافلگیری حدود ۸۰ درصد بود و تا شب عملیات به حدود ۵۰ درصد رسیده بود.
ژنرال وفیق سامرایی از فرماندهان ارشد اطلاعات ارتش عراق از اطلاع کامل عراق از زمان شروع عملیات نیروهای ایرانی خبر داده و حتی گفته است عراق میدانست عملیات ایران در جبهه میانی، عملیات اصلی ایران نیست و عملیات اصلی در جبهه جنوبی است.
خاطرات نقل شده از حسین خرازی فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین اصفهان، و امین شریعتی فرمانده لشکر ۳۱ عاشورای آذربایجان، نیز حکایت از اطلاع این دو فرمانده از هوشیاری ارتش عراق و عدم توجه محسن رضایی فرمانده ارشد عملیات به هشدارهای آنان در این باره است.
حسین علایی فرمانده یکی از قرارگاههای حملهکننده در کربلای چهار نیز میگوید با آغاز عملیات مشخص شد که ارتش عراق در آمادگی کامل به سر میبرد. احمد سوداگر از فرماندهان ارشد اطلاعات عملیات سپاه در این عملیات نیز می گوید نقشه کامل عملیات کربلای چهار و حتی نام همه لشکرها و یگانهای عملکننده سپاه بعدها در سنگرهای عراقی پیدا شد که معنی آن این است که فردی این کالک و نقشه عملیاتی را برده و به عراقی داده است. حسین علایی همچنین در دلایل لو رفتن کربلای چهار به همکاری اطلاعاتی آمریکا با عراق اشاره میکند. اگرچه آمریکا سال قبل از کربلای چهار مقداری موشک ضد تانک و ضد هوایی نیز به ایران داده بود.
محسن رضایی و برخی فرماندهان ارشد سپاه بعدها استدلال کردند که اطلاع ضمنی عراق از عملیات کربلای چهار موضوع تازهای نبوده و اصولاً هیچ عملیاتی در تاریخ جنگ ایران و عراق نبوده که عراق از کلیت آن مطلع نبوده باشد و در غافلگیری کامل صورت گرفته باشد و عراقیها تا درجهای از هر عملیاتی مطلع بودهاند.
بنابر این استدلال، اگر نیروهای ایرانی در کربلای چهار موفق میشدند خطوط دفاعی عراق را در برخی خطوط بشکنند و جلو بروند، عبور نیروهای ایرانی از محورهایی هم که عراقیها در آنها از حمله ایران اطلاع پیدا کرده و هوشیار شده بودند ممکن میشد و مشکلی جدی در عملیات بروز نمیکرد. تجربه کربلای چهار نشان داد این استدلالها اشتباه بوده است.
نخست آنکه سطح آگاهی عراق از عملیات ایرانیها در کربلای چهار به حدی بالا بود که در جریان حمله نیروهای ایرانی به جزیره امالرصاص به عنوان محور اصلی عملیات تیربارهای عراقی آماده شلیک به سوی غواصان ایرانی بودند در حالی که این غواصان منطقا باید به عنوان موج اول حمله مخفیانه به خطوط دشمن میرسیدند.
دوم اینکه برخلاف عملیات والفجر هشت که نیروهای عراقی پس از رسیدن غواصان ایرانی به ساحل عراق از شروع عملیات ایرانیها آگاه شدند، طراحی عملیات کربلای چهار به گونهای بود که قرار بود نیروهای ایرانیبا عبور از نیمی از رودخانه اروند به جزیره امالرصاص برسند و برای تصرف آن بجنگند و سپس با عبور از نیمه دوم رودخانه به خاک اصلی عراق در ابوالخصیب برسند.
چنین تاکتیکی از همان ابتدا با اصل غافلگیری مشکل داشت. نیروهای ایرانی فقط به طور محدود وارد جزایر میانه اروند و برخی نقاط محدود در آن سوی اروند از جمله در ابوالخصیب شدند و سپس زیر حجم آتش سنگین نیروهای عراقی مجبور به عقبنشینی شدند. خاطرات بسیاری از رزمندگان ایرانی و فرماندهان نشان میدهد تلفات سنگین نیروهای ایرانی نه تنها ناشی از لو رفتن موج اول حمله بلکه تا حد زیادی ناشی از مجبور شدن نیروهای ایرانی به عقبنشینی از طریق رودخانه زیر آتش سنگین عراقیها بوده است. اسیر شدن شماری از غواص های ایرانی و زنده به گور شدن شماری از آنها نیز در همین منطقه رخ داد.
سوم اینکه برخلاف استدلال برخی فرماندهان سپاه، شکسته شدن خطوط دفاعی عراقیها در دو محور از سه محور عملیات کربلای چهار به پیروزی کل عملیات از جمله در محور اصلی منجر نشد. نیروهای ایرانی در محور شمالیتر یعنی شلمچه خطوط مستحکم دفاعی عراق را شکستند. در محور جنوبیتر در منطقه جزیره مینوی آبادان هم برخی یگانهای ایرانی از اروند عبور کردند و به ساحل عراق رسیدند.
اما مشکل اصلی این بود که محور اصلی عملیات شکست خورد. یعنی محور میانی در منطقه خرمشهر و نهر خین. بنابر این نیروهای دو محور دیگر هم که خطوط عراق را شکسته و پیش رفته بودند مجبور به عقبنشینی شدند. اینجا نیز برخی نیروهای ایرانی که در منطقه آبادان به آن سوی اروند رسیده بودند، وقتی فرمان عقبنشینی گرفتند مجبور شدند برای بازگشت به خاک ایران در همان زمان عقبنشینی، از اروند هم عبور کنند که منجر به تلفات سنگین آنها شد. در واقع فرماندهان به طور جدی فکر نکرده بودند نیروهایی که به آن سوی اروند رود رفتهاند اگر مجبور به عقبنشینی شوند چگونه میخواهند در حین عقبنشینی و زیر آتش دشمن هوشیار از اروند رود بگذرند و به مواضع خود در خاک ایران برگردند.
شکست کربلای چهار در مجموع باعث سرخوردگی نیروهای ایرانی شد زیرا قرار بود عملیات سرنوشتساز باشد. حسین علایی در کتاب خود مینویسد: «شکست عملیات با آن همه امکانات و تبلیغات برای مسئولان کشور و فرماندهان صحنه عملیات بسیار تلخ و آزاردهنده بود. روحیه نیروهای خودی پایین آمد روحیه ارتش عراق بالا رفت و تلفات چندانی هم به آن وارد نشد».
با این وجود دو هفته پس از شکست سنگین کربلای چهار، پیروزی محدود در کربلای پنج موقعیت نیروهای ایرانی را بهبود بخشید. کربلای پنج درست در همان محور شمالی کربلای چهار انجام شد. یعنی شلمچه. نبرد کربلای پنج را میتوان شدیدترین نبرد ایران و عراق از نظر شدت درگیری دانست. دلیل این شدت درگیری هم حجم بالای نیروهای عملکننده دو طرف در یک زمین کوچک به عرض حدود ۳۰ کیلومتر و عمق ۱۵ کیلومتر و حجم بالای استفاده دو طرف بویژه عراق از توپخانه و تانک بود.
ایرانیها در کربلای پنج موفق شدند خود را حدود ۱۰ کیلومتر به بصره نزدیک کنند ولی آرایش دهها یگان رزمی عراق و ایجاد لایههای متنوعی از خطوط دفاعی از جمله کانال مشهور ماهی در دفاع از بصره، به نیروهای ایرانی اجازه نداد تا تمامی اهداف این عملیات را محقق کنند و به دروازههای بصره برسند. در واقع نیروهای ایرانی در منطقه با ارزشی به لحاظ نظامی پیش رفتند ولی واقعیت این بود که چنین پیشرفتی بصره را به طور جدی به خطر نینداخت.
نکته دیگری که این پیروزی محدود تاکتیکی را زیر سؤال برد، حجم بالای کشتهشدگان ایران در کربلای پنج از یک سو و مجموع تلفات کربلای چهار و پنج بود. دستگاه رسمی تبلیغات جنگ به طور نسبی موفق شد در آن زمان مانع از انتشار حجم واقعی کشتهها، مفقودین و اسرا و مجروحین ایران در این دو عملیات شود اما مردم هر شهری بویژه شهرهایی که لشکرهای خطشکن سپاه از آن شهر ها بودند با بازگشت پیکرهای کشتهشدگان به تدریج متوجه ابعاد کشتهشدگان این نبردها شدند.
مقامات ایران هرگز آمار کامل و با جزئیات کشتهشدگان دو عملیات کربلای چهار و پنج که دی ماه ۶۵ را به خونینترین ماه جنگ ایران تبدیل کرد اعلام نکردند اما حسین علایی از فرماندهان ارشد عملیات کربلای چهار در کتاب خود درباره عملیات کربلای پنج از ۱۲ هزار کشته و مفقود و ۱۵ هزار مجروح نام میبرد که در کنار پنج هزار کشته و ۱۱ هزار مجروح در کربلای چهار، در مجموع آمار رسمی کشته و مجروحان این دو عملیات را به ۱۷ هزار کشته و ۲۶ هزار مجروح میرساند، با این توضیح که آمارهای رسمی اغلب شمار کشته و مجروحان جنگ را کمتر از واقعیت موجود اعلام میکنند و برخی منابع تا ۶۰ هزار کشته و بیشتر را نیز ذکر کردهاند.
چنین حجمی از کشته و مجروح در وضعیتی رخ داد که نه پیروزی عراق در کربلای چهار و نه پیروزی ایران در کربلای پنج، به یک پیروزی راهبردی و تعیینکننده که اراده یکی از آنها را بر دیگری تحمیل کند تبدیل نشد. با وجود نبردهای شدیدی مانند کربلای چهار و پنج هیچ یک از دو طرف در تمامی هشت سال جنگ موفق نشدند حتی یکی از مراکز استانهای همدیگر را تصرف کنند و جنگ عمدتاً در نواحی مرزی دو کشور ادامه یافت.
جنگ سرانجام در سال ۱۳۶۷ در حالی به پایان رسید که طولانی شدن آن بر حجم قربانیان آن افزوده بود. عراق که جنگ را علیه ایران آغاز کرده بود به اهداف خود در اشغال خاک ایران نرسید و سرانجام در سال ۱۳۶۹ مجبور به پذیرش مجدد قرارداد ۱۹۷۵ شد.
عراق به عنوان شروعکننده جنگ (طبق نظر تیم تحقیق دبیرکل سازمان ملل) نتوانست مناطق اشغال شده در درون خاک ایران را حفظ کند و از این مناطق نه داوطلبانه بلکه عمدتاً تحت فشار عملیاتهای زنجیرهای ایرانیان عقب رانده شد.
ایرانیها نیز علیرغم اشتباهات متعدد راهبردی و تاکتیکی در طول جنگ، در عمل ارتش عراق را از خاک خود بیرون راندند. با این وجود فرماندهان ارشد و مسئولان عالی جنگ در ارزیابی توان عمومی کشور برای براندازی حکومت صدام از طریق ادامه جنگ اشتباه کردند و طولانی شدن جنگ زیانهای بسیاری برای ایران در پی داشت که مهمترین آن افزایش شمار کشتهشدگان جنگ تا دست کم بیش از ۲۲۰ هزار تن بنابر آمارهای رسمی بود.