محمدرضا یزدانپناه - دماوند
میگویند که اگر بیل زدن بلدی، اول باغچه خودت را بیل بزن!
حکایت محمد عطریانفر، آدمکش سپاه در سالهای نخست انقلاب، اصلاحطلب سابق و تواب کنونی است که به روزنامه ایران گفته: «اگر رضا پهلوی واقعا به جمهوریت قائل است و رأی مردم را برای مردم به رسمیت میشناسد، باید کسوت شاهزادگی را از تنش بیرون بیاورد و بیاید اینجا. به طور حتم کسی هم با او کاری ندارد زیرا شخص او دستش به خون کسی آغشته نشده بود و آن پدرش بود که باید پاسخگو مىبود. او میتواند بیاید حزب تشکیل بدهد، فعالیت کند و در یک فعالیت مردمسالارانه اگر توانست به قدرت برسد.»
شوخی بامزهای است البته! آدم فکر میکند که منظور عطریانفر از «اینجا»، جایی مانند سوییس، سوئد، نروژ و امثالهم است. اما کمی که به این شوخی بامزه خندیدیم، یکهو چهره احمد خاتمی و قاضی صلواتی و پورمحمدی و بقیه میآید جلوی چشم و آدم یادش میافتد که منظور از «اینجا» کجاست.
بیان این سخنان از جانب محمد عطریانفر نشان میدهد که او همچنان در نقشی که ایفای آن را از زمان دادگاههای دستهجمعی دوران جنبش سبز آغاز کرد، فرو رفته است.
در آن دادگاهها شرایط طوری بود که هر کس بسته به مقاومتش، یک توبهنامه میخواند و بعدش هم یکی دو مصاحبه تلویزیونی و رسانهای انجام میداد و خودش را خلاص میکرد.
اما عطریانفر از معدود پدیدههای آن دوران بود که تا ماهها پس از انتخابات به خبرگزاریهای سپاه و... میرفت و همقطاران و دوستان خودش در جناح به اصطلاح اصلاحطلب را جاسوس و نفوذی و عامل خارجی و... معرفی میکرد.
چنین فردی، حالا، به رضا پهلوی اطمینان میدهد اگر به ایران برگردد، هیچ خطری تهدیدش نمیکند، میتواند حزب تشکیل بدهد و آزادانه فعالیت سیاسی کند.
آقای عطریانفر! تو اگر اینکارهای، «نخستوزیر امام»، «رئیس مجلس امام» و «فرزند فاضل امام» را از حصر و ممنوعالتصویری نجات بده، تضمین فعالیت سیاسی پسر شاه در جمهوری اسلامی پیشکش!